سخنرانی حضرت آیتالله قرهی(مدّ ظلّه العالی)
شب هفتم رمضانالمبارک 1438
جلسه: ششم
با موضوع: دعا؛ در اوّلین شب جمعه ماه مبارک رمضان
96/03/12
به علّت کوچکی درخواست، دعا کردن برای آن را ترک نکنید!
پروردگار عالم، تمام این بساط را در باب ادعیّه و شهر الله اش، برای این قرار داد که بندگانش، فقط و فقط از او درخواست کنند. به حضرت حقّ متّصل شوند و بدانند امور به دست اقدس ذوالجلال و الاکرام است که ید الله فوق ایدیهم.
از آن طرف پروردگار عالم از بس بندگانش را دوست دارد که ما این دوست داشتن را ابداً تا روز قیامت درک نمیکنیم. آنقدرحبّ ذوالجلال و الاکرام به بندگانش زیاد است که گاه غرق شدن در یک نعمت، عامل درک نکردن آن نعمت است. آنقدر خدا ما را دوست دارد و غرق در محبّت خدا هستیم که درک محبّت ذوالجلال و الاکرام به خودمان را نداریم.
لذا چون پروردگار عالم ما را خیلی دوست دارد، میخواهد که ما فقط از او درخواست کنیم. لذا حتّی حسب روایات شریفه و برخی از نکاتی که بزرگان بیان فرمودند؛ دعا، قرآن صاعد میشود.
دعا، درخواست از طرف بنده به پروردگار عالم است و آنقدر مهم است که پروردگار عالم میفرماید: تمام درخواستهایت را از من بخواه.
گاهی دیدید انسان نزد بزرگواری برود، شاید یکی، دو درخواست کند، دیگر خجالت بکشد. به خصوص درخواستهای کوچک را به عنوان این که در شأن آن شخص نیست، بیان نمیکند.
در اصول کافی است که امام جعفر صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: «عَلَیْکُمْ بِالدُّعَاءِ»، شما را به دعا کردن سفارش میکنم، «فَإِنَّکُمْ لَا تَقَرَّبُونَ بِمِثْلِهِ »، برای این که با هیچ چیزی مثل دعا، به خدا نزدیک نمیشوید.
دعا، عجیب انسان را به خدا نزدیک میکند. وقتی انسان به پروردگار عالم، عرض حال میدارد، بلافاصله یک احساس قرب به او دست میدهد. چون متوجّه میشود به این که آن کریم، اجازهی سخن گفتن به او را داده است. خود همین عامل به قرب است.
«فَإِنَّکُمْ لَا تَقَرَّبُونَ بِمِثْلِهِ »، با هیچ چیزی مثل این دعا، به پروردگار عالم مقرّب نمیشوید. بعد میفرمایند: «وَ لَا تَتْرُکُوا صَغِیرَةً لِصِغَرِهَا أَنْ تَدْعُوا بِهَا إِنَّ صَاحِبَ الصِّغَارِ هُوَ صَاحِبُ الْکِبَارِ»، گاهی به خاطر عظمت خدا، انسان احساس میکند که نباید بعضی از موارد را بگوید. امّا میفرمایند: درست است پروردگار عالم اکبر است، آن اکبری که لا یوصف است، ولی همین دعا که وقتی نیاز بزرگی پیدا میکنیم، درب خانهی خدا میرویم، همین دعا که فرمود: «فَإِنَّکُمْ لَا تَقَرَّبُونَ بِمِثْلِهِ »، هیچ چیزی شما را مثل دعا، به خدا نزدیک و مقرّب نمیکند؛ همین دعا، دیگر صغیره و کبیره ندارد.
لذا میفرمایند: یک موقع به خاطر کوچک بودن یک امر، رهایش نکنید؛ اصل این است که پروردگار عالم میخواهد من و تو صدایش بزنیم. وقتی دیگر به تعبیری با خدا خودمانی شدیم، دیگر کوچک و بزرگ ندارد.
برای همین است که حضرت میفرمایند: «وَ لَا تَتْرُکُوا صَغِیرَةً لِصِغَرِهَا أَنْ تَدْعُوا بِهَا»، یک موقعی نگویید چون درخواست کوچک است، آن را ترک کنم. «إِنَّ صَاحِبَ الصِّغَارِ هُوَ صَاحِبُ الْکِبَارِ»، آن حاجتهای کوچک نیز به دست همان کسی است که حاجتهای بزرگ به دست اوست.
پروردگار عالم دوست دارد ما برای تمام خواستههایمان درب خانهاش بیاییم و عرضه بداریم: خدا، من آمدم و او هم عنایت میکند.
امام مجتبی(صلوات اللّه و سلامه علیه)، اجابت کدام دعا را ضمانت کردند؟
منتها یکی از نکاتی که در مورد دعا بیان میشود، این است که ضمانت دعا چیست؟
در اصول کافی آمده، امام حسن مجتبی(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: ضمانت دعا، این است که در دلش، هوایی جز خشنودی پروردگار عالم نداشته باشد، آنوقت است که من امام مجتبی هم به عنوان خلیفة الله و حجّت الله ضامن میشوم که دعایش مستجاب شود.
میفرمایند: «أَنـَا الضّامِنُ لِمَنْ لَمْ یهْجِسْ فى قَلْبِهِ إِلاَّ الرِّضا أَنْ یدْعُوَ اللّهَ فَیسْتَجابُ لَهُ»، منِ امام مجتبی، ضامن میشوم برای کسی که در دلش، هوایی جز خشنودی خدا نباشد که خداوند دعایش را مستجاب کند.
پس یکی از مطالب بسیار مهم این است که هدف فقط خشنودی خدا باشد. یعنی انقطاع از خلق پیدا کند و بگوید: خدایا! میپسندم، آنچه تو میپسندی. رضایم به رضای توست. خشنودی تو مهم است.
این، بدان معناست که من و تو دعا میکنیم که وظیفهمان است، امّا مابقی دست خداست. مانند این که قدیمیها میگفتند: خدایا، آنچه خیر و صلاح دنیا و آخرت ماست، برای ما رقم بزن. چون ای بسا من و تو فکر میکنیم فلان مطلب مصلحتمان هست، مثلاً اگر فلان جا باشم ...، اگر فلان ریاست را بگیرم ... و از این موارد معالأسف مادی را درخواست کنیم، امّا این مطالب به صلاح ما نباشد و ما باور نداریم که به ضررمان است، «عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم»؛ چه بسا شما چیزی را دوست داشته باشید، امّا برای شما، شرّ باشد.
لذا مهم این است که انسان، امورش را به پروردگار عالم بسپارد، مهم استف «افوض امری الی الله إن الله بصیر بالعباد». مهم، آن باور است که بدانیم خدا به بندگانش، بصیر است. با تمام بدیها، پلشتیها و زشتیهایمان، ما را به مجلس دعا و شب خیزی میآورد، جدّی آیا خود من هستم که میآیم؟! خیر، مگر نمیشود خواب بر چشممان غلبه پیدا کند و مطالب دیگری اتّفاق بیافتد؛ پس ما، خودمان نیستیم و او میخواهد که میآییم و لطفش شامل حالمان شده است.
لذا میفرماید: شما تمام درخواستهایتان را از من داشته باشید و هم کوچکش را بخواهید و هم بزرگ و بعد هم همه چیز را به خودش بسپار. آنوقت این حال سبب میشود که انسان، آرام شود.
انسان باید بداند که یک وظیفه دارد و آن، این که دعا کند و حتّی کوچکترین چیز را هم بخواهد، چون فرمودند: «إِنَّ صَاحِبَ الصِّغَارِ هُوَ صَاحِبُ الْکِبَارِ»، صاحب دعاهای کوچک، همان است که صاحب دعاهای بزرگ است و آنها را اجابت میکند. امّا در دعا کردنمان هم باید خشنودی خدا ملاکمان باشد و بگوییم: خدایا، هر چه که تو صلاح میدانی. خصوصیّت چنین حالی چه میشود؟ انسان، آرامش میگیرد. چون از طرف خودش، وظیفهاش را انجام داده و حالا آنچه که بناست از طرف خدا رقم بخورد و خیر بندهاش در آن باشد، رقم میخورد، ولو به صورت ظاهر به مذاق من و شما خوش نیاید و فکر کنیم این، خیر ما نیست. ناراحت میشویم که چرا اینگونه شد؟!
سربسته بگویم، من در جلسات گذشته هم بیان کردم که کرامت شورای نگهبان شامل حال اینها شد، با این که ما میدانیم چه خبر است، تخلّف که هیچ، به این شبهای ماه مبارک، آن هم شب جمعه که نور علی کلّ نور، نور فوق کلّ نور است، یقین صددرصد دارم که مطالبی بوده است؛ امّا وقتی انسان به خدا بسپارد، آرامشی میگیرد، ضمن این که بعدها معلوم میشود چه خبر است.
پس این، خصوصیّت دعاست که اگر کسی درب خانهی خدا آمد و باور کرد، خدا کوچک و بزرگ را مرحمت میکند؛ چون بندگانش را دوست دارد و دوست دارد که بندهاش فقط از او درخواست کند و رضایت او را مدّنظر بگیرد؛ دیگر در تمام سختیهایی که وجود دارد، آرام میشود و دیگر بندهی خدا میشود.
این که امامالمسلمین در جواب آن جانباز بزرگوار که گفتند: آقا، شما خیلی دارید درد و زجر میکشید و ...؛ بیان کردند: من آرم هستم، شما هم آرام باشید، این چیزهایی که شما میبینید حوادث طبیعی برای رسیدن به قلّه است و ...؛ واقعاً همینطور است، تلاطمها هست، امّا وقتی انسان، بندهی خدا باشد، آرام است. وقتی بالجد بگوید: «افوض امری الی الله»، جدّی تفویض امر به خدا کند و باورش شود که «إن الله بصیر بالعباد» خداوند جدّاً به حال بندگانش، بیناست (این باور، خیلی مهم است)، دیگر آرام است.
لذا مشکلات و تلاطم و دریای طوفانی وجود دارد، اتّفاقاً مطالب طوفانیتری هم در پیش داریم، امّا ایشان (امامالمسلمین)، آرام است؛ چون آن کسی که بداند همه چیز به ید اوست، دیگر میداند که او باید وظیفهاش را انجام بدهد و مابقی را به دست خدا بسپارد.
در دعا هم همین است، من و تو باید دعا کنیم و مابقی را به دست خدا بسپاریم.
موارد پنجگانه در بندگی
همه دنبال بندگی میگردند، تمام کار اولیاء و عرفا، نهایتش این است که بندهی خدا و عبدالله شوند. این همه زحمت میکشند که بندهی خدا شوند، همان که خطاب میرسد: «فادخلی فی عبادی». خدای متعال بندگی را در پنج مورد قرار داده است و یکی از آنها، همین شبی است که در آن هستیم. امشب، شب بندگی است.
در مستدرک الوسائل، جلد 11 آمده که مولیالموالی، امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علیبنأبیطالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: «الْعُبُودِیَّةُ خَمْسَةُ أَشْیَاءَ»، بندگی در پنج مورد است:
1. «خَلَاءُ الْبَطْنِ»»، درون را از طعام تهی کردن. ماه مبارک رمضان این مطلب را به ما یاد میدهد. ما نباید سحرگاهان زیاد بخوریم که روز گرسنه و تشنه نشویم. حداقل روزهی عام این است که گرسنگی و تشنگی احساس شود. این بدین معنا نیست که بیهوده در آفتاب بایستیم و ...، بلکه یعنی زیاد نخور، زیاد نیاشام که درک کنی.
حالا یک عدّه مدام در این فکر هستند که فلان شربت را بخورم تشنه نشوم، فلان غذا را بخورم که گرسنه نشوم و ... . پس این که فرمودند: حداقل صیام این است که گرسنگی و تشنگی درک شود، کجاست؟! ما که درک نکردیم!
معلوم میشود که ما صیام عام را هم نداریم، فقط یک صیام تکلیفیّه است، از باب این که حالا گفتند: دهانت را بببند و در این ساعات نخور، گفتیم: چشم. امّا قبلش آنقدر خوردم و ذخیره کردم که نه گرسنگی را درک کنم و نه تشنگی. دلم هم خوش است که روزه گرفتم!
نکتهی مهم در بندگی این است که انسان شکم را خالی کند، از حلالش. وقتی اذان صبح را میگویند، بیان میشود که حلال را نخور. چون شبههناک و حرام را که دائم نباید بخوریم. امّا در ماه مبارک بیان میشود که حلال و گواراترین نوشیدنیها، آب را نخوریم، غذایی را که به تعبیر عامیانه با زحمت و عرق جبین به دست آوردیم، نخوریم. حلال نخوریم، حلال نیاشامیم. حرام و شبههناک نخوردن که همیشگی است و مشخّص است. لذا بندگی در این به وجود میآید.
خدا آیتالله مولوی قندهاری، کنز خفیّ الهی را رحمت کند. وقتی بعضی از آقایان ایشان را به تهران میآورند و گاهی دو یا سه وعده از غذایشان، گوشت داشت، ایشان میفرمودند: مگر ما گرگیم؟! یک موقعی هم یک بنده خدایی تعریف میکرد و میگفت: یکی از بستگان ما، تا زمانی غذا میخورند که در آن، گوشت باشد؛ اگر گوشت نباشد دیگر نمیخورند. اصلاً دیدها و نگاهها متفاوت است.
این خالی کردن شکم برای بندگی، در ماه مبارک رمضان تمرین میشود که همیشه اینطور باشد. پس اوّلین نشانهی بندگی، اندرون را از طعام تهی کردن میباشد که انسان، خیلی عذا نخورد.
2. « وَ قِرَاءَةُ الْقُرْآنِ»»، برای همین است که در ماه مبارک رمضان اینچنین تشویق شده که اگر یک آیه بخوانی، گویی ختم قرآن کردی. مؤمن، زیرک است، «المؤمن کیّس»، دیگر نمیگوید: من یک آیه خواندم، یک ختم قرآن شد، کافی است، بلکه میگوید: حالا که خداوند فقط در این ماه اینگونه بریز و بپاش کرده است، من هم بیشتر میخوانم، حتّی روزی سه جزء که بیشتر بهره ببرم.
3. « وَ قِیَامُ اللَّیْلِ»، شبخیزی. غیر از ماه مبارک رمضان، ما چه زمانی در این ساعت دور هم جمع بودیم. این، تمرین است.
4. «وَ التَّضَرُّعُ عِنْدَ الصُّبْحِ»، زاری کردن هنگام صبح. خدایا، گذشت، من چه کردم؟! عرفا میفرمایند: منظور این است که خدایا، من شب تا صبح عبادتی کردم، نمیدانم مقبول است یا خیر، تمامش دست خودت است، امّا حسب تکلیف، من قیام کردم، امّا من میترسم نمیدانم تا بخواهم از خانه بیرون بروم، چه حالی میشوم؟! نکند دوباره برگشت به همان مطالبم داشته باشم، کأنّ اصلاً کاری انجام ندادم. خدایا، کمک کن که باز هم خراب نکنم.
5. « وَ الْبُکَاءُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّه»، گریه کردن به خاطر خشیت و ترس از خدا. مگر نعوذبالله، نستجیربالله، خدا، لولوخوره است که ترس دارد؟! خیر، خشیت و ترس از خدا یعنی من میترسم نکند کاری کنم که از این مدار بندگی خارج شوم.
شب جمعه در ماه مبارک؛ دو آینهی نور رو در روی هم!
بکاء و گریه به خصوص در شب و لیل تأثیر دارد. به خصوص در شب جمعه طی سال که تمام دربهای رحمت از غروب شب جمعه باز میشود و تا غروب جمعه باز است و منادیان ندا میدهند: کیست توبهکننده؟! آنوقت در ماه مبارک رمضان هر ساعتش اینگونه است. پیامبر فرمودند: از اوّل ماه مبارک رمضان تمام دربهای رحمت باز میشود و دیگر بسته نمیشود تا آخر. حالا شب جمعه که آن خصوصیّات را در طیّ سال دارد، در ماه مبارک رمضان بیافتد، نورٌ علی نور، نورٌ فوق کلّ نور است، مضاعف مضاعف و مضاعف میشود.
آیتالله العظمی ادیب میفرمودند: شب جمعه در ماه مبارک، دو آینه نور است. دو آینه را که رو به روی هم بگذارید و یک شیء را در وسط بگذارید. چون دو تا آینه رو به روی هم هست، آن شیء را از این طرف و آن طرف، چند تا میبینی. لذا شب جمعه ماه مبارک هم مضاعف و مضاعف است، آنقدر که لا یحتسب میباشد.
گرچه ما محبّت خدا را هیچگونه درک نمیکنیم و حتّی اولیاء خدا هم شمّهای از آن را متوجّه شدند، تا این که فردای قیامت ادراک پیدا خواهیم کرد. امّا یکی از آن محبّتهایش همین است که امشب که شبی پر از نور و نعمت و بریز و بپاش است، من و شما را آورده است.
ای خدا، به حقّ این شب باعظمت ما را از خواب غفلت بیدار بگردان. چون واقعاً اگر از خواب غفلت بیدار شویم، شاید خبری شود. گاهی میبینی کسی پنجاه، شصت سال هم عبادت میکند، امّا باز در خواب غفلت است. اگر از این خواب بیدار شویم، همه چیز درست میشود. همانطور که در دعای روز اوّل که بیان کردم، فقط مختصّ به روز اوّل نیست و میتوانیم در هر زمانی از این ماه که یادمان آمد، بخوانیم؛ عرضه میداریم: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِى فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ وَ قِیَامِى فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمِینَ وَ نَبِّهْنِى فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِینَ وَ هَبْ لِى جُرْمِى فِیهِ یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ وَ اعْفُ عَنِّى یَا عَافِیا عَنِ الْمُجرِمین». این که میگوییم: ما را از خواب غفلت بیدار کن، یعنی به ما سیلی بزن تا بیدار شویم.
اگر انسان عبد شود که خوابش هم عبادت است، امّا این خواب غفلت است که انسان را بیچاره میکند، یک خواب، خواب غفلت است، یک خواب، خواب عبادت. ولو به این که به ظاهر هم انسان بیدار باشد.
اگر خواب غفلت رفت و بیدار شدیم نَبِّهْنِى فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِینَ ، تازه متوجّه میشویم همه چیز به ید خداست و تضرّع و گریه و نالهمان هم بیشتر میشود و آن موقع تازه میفهمیم و « وَ الْبُکَاءُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّه» که پنجمین مورد بندگی بود، بیشتر میشود. انسان تازه میفهمد که چرا عرفا اینطور گریه میکردند. تا انسان در خواب غفلت است، نمیفهمد؛ اگر اشک کوچکی از چشمانش بیاید، فکر میکند دیگر تمام شده است، امّا وقتی از خواب غفلت بیرون بیاید، چیزهایی را متوجّه میشود که مدام اشک و نالهاش بیشتر میشود.
خدایا، ما را از خواب غفلت بیدار بگردان، این شب نورانی را بر ما نورانی بگردان. ماه مبارک رمضان را به حقیقت بر ما مبارک بگردان. این ماه مبارک را آخرین ماه مبارک عمر ما قرار مده. ماه مبارکمان را با ظهور آقا جان قرار بده.