سخنرانی حضرت آیتالله قرهی(مدّ ظلّه العالی)
شب نهم رمضانالمبارک 1438
جلسه: هشتم
شب رحلت امام العارفین، حضرت امام خمینی(ره)
توصیه ای که آیتالله العظمی خوانساری بعد از رحلتشان، در مورد اطاعت از امام راحل، فرمودند
96/03/14
کسب معرفت کریمانه و دور شدن از گناه
أَدْعُوکَ یَا رَبِّ رَاهِباً رَاغِباً رَاجِیاً خَائِفاً ، إِذَا رَأَیْتُ مَوْلَایَ ذُنُوبِی فَزِعْتُ وَ إِذَا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ
فَإِنْ عَفَوْتَ فَخَیْرُ رَاحِمٍ وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَغَیْرُ ظَالِمٍ
یک دلیل خطا و درک نکردن کرامت پروردگار عالم و نعمش و معالأسف ورود به گناه، نداشتن معرفت است. چون معرفت نداریم، گناه میکنیم. چون معرفت به نعمت نداریم، کفران نعمت میکنیم. چون معرفت به کرامت الهی نداریم، قدر کریم بودن را نمیدانیم.
لذا بشر از این باب که معرفت ندارد و غافل هست، به گناه دچار میشود. امّا اگر معرفت داشته باشد، هیچ موقع به گناه مبتلا نمیشود.
این که میفرمایند: وَ إِذَا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ، یک باب معرفت میخواهد که انسان بداند کریم هست، طمع میکند.
برخی از بزرگان و اعاظم از جمله ملّای نراقی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، جملهی بسیار عالی و زیبایی را دارند و فرمودند: وقتی انسان به معرفت نسبی رسید، نسبت به کرم خدا طمع میکند. لذا وقتی به این معرفت هم رسید و کریم را در مقام کریمانه دید و به این معرفت کریمانه رسید، یک خصوصیّت پیدا میکند و آن این است که خودش از گناهانش خجل میشود و همین بابی را باز میکند تا از گناه دور شود.
مگر میشود کسی کرم خدا را درک کند و بعد مجدّداً به سمت دیگری برود؟! بعید است! معلوم میشود ما درک نکردیم. اگر درک کرده بوده حضرت ذوالجلال و الاکرام، کریم است؛ خودمان خجالت میکشیدیم که آن کریم لطف و کرامت کند و من به سمت دیگری بروم!
پس معلوم میشود که ما کرامت ذوالجلال و الاکرام را درک نکردیم. میبینم زنده هستم، میبینم لطف کرده، حتّی میبینم آبروی من را خریده، چه گناهانی که از ما سر نزد و جز خود ستّارالعیوب، هیچ احدی با خبر نیست.
کرامت خدا و نسیان ملائکی که گناه ما را دیدند!
نکتهای بگویم که بسیار عجیب و زیباست. آن موقعی که ابوالعرفا، آیتالله العظمی ادیب، این نکته را بیان فرمودند، من تا مدّتی متحیّر بودم و آن جمله این است: شما میدانید وقتی ملائکهی الهی که اعمال من و شما را مینویسند، رقیب و مراقب هستند، وقتی طلوع آفتاب میآیند تا غروب آفتاب، دو ملک هستند؛ از غروب آفتاب دو ملک دیگر میآیند که تا طلوع آفتاب هستند. این دو ملک، هیچ موقع دیگر برای ما برنمیگردند. اگر ما را هم در حال گناه ببینند، میگویند: شاید فقط امروز و در این ساعات بوده است.
خدا اینقدر لطف دارد و کرامتش بر بندگانش، زیاد است که حتّی دیگر آن دو ملک برنمیگردند و خدا در ذهنشان میاندازد که احتمالاً شیطان امروز اینها را فریب داده و وسوسهی شیطان امروز بر این ها غلبه پیدا کرده، ولی شب گناه نمیکنند. آن دو ملک میروند و دیگر نمیآیند.
دو ملک دیگر وقتی ما را در ثواب ببینند، مثل امشب، غبطه میخورند، میگویند: اینها همیشه در این حال بودند. لذا وقتی میخواهند پرواز کنند، بالهایشان را به بدن ما میمالند که تبرّک شوند و پرواز کنند. این به واسطهی عمل صالحی است که از انسان سر زده، کمک کرده، انفاق کرده، دعا کرده، نماز خوانده، حالش، حال بندگان خداست، چشمش، گوشش و زبانش را کنترل کرده و عبدالله و بندهی خدا شده، لذا ملائک بالهایشان را تبرّکاً بر سر و صورت او میمالند و پرواز میکنند و میروند.
تا این قسمت که فرمودند، روایت است، امّا نکتهی جالب اینجاست که آقا میفرمودند: آن دو ملکی که آمده بودند، وقتی اعمال بد را دیدند، یکی از خصوصیّات این است که پروردگار عالم اصلاً نسیانی هم برای آنها قرار میدهد که هیچ موقع اعمال ما را برای همدیگر هم تعریف نمیکنند. چقدر خدا کریم است و لطف دارد. ولی آن دو ملک دیگر که اعمال خوب ما را دیدند، خوبیها را تعریف میکنند.
اگر جدّی انسان، خدا را اینگونه شناخت، دیگر خجالت میکشد خودش در محضر ذوالجلال و الاکرام، گناه کند.
کسب معرفت و مبتلا نشدن به گناه، حتّی در جامعهی سرشار از گناه!
بزرگان فرمودند: اگر عبد، عبد شد و به مقام معرفت رسید، از در و دیوار، گناه بریزد، او مبتلا نمیشود. امّا اگر معرفت نداشته باشد، دنیا، دنیای طهارت باشد، میگردد که یک جا گناه پیدا کند!
لذا اگر کسی کرامت خدا را هم متوجّه شد، دیگر گناه نمیکند. تمام گناهان برای این است که مقام معرفت پیدا نکردیم.
حتّی عرفا هم ادراک حقیقی نسبت به ماه مبارک ندارند!
اگر انسان غافل شود و معرفت پیدا نکند، موالی هم پیدا نمیکند. ما در زیارت عاشورا میخوانیم: «بموالاتکم و موالاة ولیّکم»، یعنی انسان به آن مقام معرفتی برسد که به معرفت به ولایت حضرات معصومین و دوستان حضرات معصومین نائل آید. باز درجای دیگر «بمعرفتکم و معرفة اولیائکم» بیان میفرمایند؛ یعنی به معرفت شما و معرفت دوستانتان برسیم.
لذا وقتی معرفت پیدا نکند، اگر نعمت هم به دستش بدهند، قدر نعمت را نمیداند. در دل شب ماه مبارک رمضان، این مطالب را میگویم. شبها، شبهای دعا، مناجات، معرفت، حال، دور بودن از دنیا و مافیها و اتّصال به پروردگار عالم است. هر موقعی یادتان آمد، سریع اموات را یاد کنید، دعایشان کنید، برایشان فاتحه بخوانید، حداقل به صلوات بر محمّد و آل محمّد مهمانشان کنید. آنها میفهمند در این ماه چه خبر است. آنها بیشتر از ما میدانند این ماه مبارک چه خبر است، ولی من و شما غافل هستیم. مثل ما، مثل ماهی در دریا و آب است که قدر نعمت آب را نمیدانیم.
به عنوان نمونه، ما در ماه مبارک رمضان عادت داریم صبح زود به بهشت زهرا میرویم. وقتی کسی را مدّنظر میگرفتیم که بر سر قبرش برویم، امّا آدرس دقیقی نداشتیم، تا میگفتیم: اگر همین الآن قبرتان را نشان ندهید، میرویم؛ سریع قبر را نشان میدادند.
لذا آنها میدانند ما در چه نعمتی هستیم و چه ماه باعظمتی است، «بالبرکة و الرحمة و المغفرة»، ماهی که فرمودند: «دعیتم فیه الی ضیافة الله». ماهی که افضل الشهور است، ماهی که «دعائکم فیه مستجاب»، «انفاسکم فیه تسبح» و حتّی «نومکم فیه عبادة» است. در این ماه، انسان نباید غافل شود، جز مطالب الهی دیگر نباید چیزی بگوید.
برای همین بدانید نکاتی را که دارم میگویم، دارم با این زمینه بیان میکنم. چون شب، شب رحلت امام راحل عظیمالشّأنمان، آن امامالعارفین هست، میخواهم بیان کنم، آن هم همانطور که بیان کردم در این ماه مبارکی که این اوصاف را دارد و انسان نباید در آن، حرف دنیا را بزند. حیف است این ماه با عظمت بیاید و ما غافل باشیم و همچنان درگیر دنیا باشیم. این ماه آنقدر باعظمت هست که من و شما که هیچ، حتّی عرفایش هم قدر این ماه را نمیدانستند. هر چقدر هم میدانستند، باز هم نمیدانستند! وقتی آنجا رفتند، فهمیدند.
روایت است که قدّیسهی عالم، مریم(علیها الصّلوة و السّلام) از دنیا رفت؛ عیسیبنمریم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام)، آن روح الله، آن مسیح او را دفن کرد. بعد بیان کرد: مادر، میخواهی مجدّد تو را زنده کنم؟
گفت: بله.
تعجّب کرد، گفت: چرا؟
گفت: برای این که بیایم در تابستان گرم و طولانی روزه بگیرم و شبها در سرمای زمستان، وضو بسازم و نماز بخوانم.
معلوم میشود که حتّی قدّیسهی عالم، آنجا فهمید چه خبر است. جدّی هم همینطور است، «الدنیا مزرعة الاخرة». ولی با همهی این گفتنهای جدّی من و تو، باز هم هیچ کدام، نه ما، بلکه عرفا هم به حقیقت ماه مبارک رمضان نرسیدند. عرفا یک ادراک نسبی داشتند، یکی بیشتر و یکی کمتر، امّا ادراک حقیقی به این ماه باعظمت که این ضیافتالله چیست، کسی پیدا نکرده است.
پس این ماه، ماه باعظمتی است، شبهایش که دیگر هیچ، نورٌ علی نور، نورٌ فوق کلّ نور. غیر از این که حدیث کساء خواندیم که در آنجا هم «حفت بهم الملائکة و استغفرت لهم الی ان یتفرقوا» بیان فرمود؛ اصلاً خود به خود ملائکة الله در ماه مبارک رمضان، نزول دارند، میآیند، میروند، رفت و آمد دارند، مجالس دعا، ذکر، تلاوت قرآن و ... را میبینند. قرآنی که قرائت یک آیهاش در این ماه، ختم قرآن میشود. به خصوص در جاهایی که بیشتر حال معرفتزایی دارد، شرکت میکنند. فوج فوج میآیند و میروند. چون آنها میدانند چه خبر است. به خصوص که ماه مبارک جلو میرود، اوج میگیرد و لیلة القدر میشود.
برتری شب قدر برای افراد، نسبی است!
«لیلة القدر خیر من الف شهر»، ابوالعرفا، آیتالله العظمی ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمودند: آن مرد الهی و عظیمالشأن، آیتالله سلطانآبادی بزرگ(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، سلطانالعارفین میفرمودند: اوّلاً در این آیهی شریفه، «خیر» میفرماید، لذا مساوی هم نیست، بلکه بهتر است. ثانیاً این «خیر» نسبی به افراد است. یک موقع میبینی خیر برای بعضیها دو برابر، برای بعضیها سه برابر و ... است.
«الف شهر» هشتاد و خوردهای سال سن هست، آن هم سنی که تمامش، عبادت است، شب، روز، لحظه به لحظهاش عبادت است. نه هشتاد سال عمری که مثل ما، نصفش خواب هستیم، مقداری از آن را تکلیف نشدیم، مقداری را در غفلت هستیم و ... .
لذا فرمودند: «خیر» برای افراد متفاوت است. بعضیها، دو برابر، بعضیها چند برابر و برای بعضیها به اینجا میرسد که «لا یحتسب» است، یعنی اصلاً نمیشود حساب کرد. یعنی بگوییم: صدها صدها ... یا میلیونها میلیون الف شهر! چه چیزی از کار درمیآید؟! میشود حساب کرد؟! وقتی گفت: لا یحتسب؛ یعنی همین که اصلاً قابل حساب نیست.
لذا ماه مبارک رمضان که اوج میگیرد، اوجش همین لیالی قدر میشود که معلوم است در آن هم فرمودند: «تنزل الملائکة و الروح فیها»، ملائکه پایین میآیند؛ چون میفهمند همه چیز در این دنیاست و آن طرف خبری نیست.
غفلت حتّی اولیاء خدا، از ماه مبارک!
ما فکر میکنیم همه چیز در آن دنیاست، در حالی که آنهایی که رفتند، فهمیدند همه چیز این طرف هست. آنها، حتّی همهی بزرگان و عرفا، وقتی رفتند، تازه فهمیدند «الدنیا مزرعة الآخرة» یعنی چه. فکر نکنید فقط بدها میخواهند برگردند، خوبها بیشتر میخواهند برگردند و ما غافلیم، غافل.
درست است که این غفلت هم نسبی است، امّا به هر حال تا آخر عمر هست! برای همین است که میگویم: دعای روز اوّل را مدام بخوانید: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِى فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ وَ قِیَامِى فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمِینَ وَ نَبِّهْنِى فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِینَ ...».
چرا اولیاء و عرفا با این که در مقام معرفتی بالا بودند، اصرار داشتند که این دعای روز اوّل را همیشه، حتّی در قنوتهایشان بخوانند؟ چون آنها هم احساس میکردند غفلت هستند. درست است که غفلت آنها با ما فرق میکند، امّا آنها هم فکر میکردند در غفلت هستند؛ چون میگفتند: چرا ما آن کنه حقیقی ماه مبارک رمضان را که باید ببینیم، نمیتوانیم ببینیم، إلّا به کوچ کردن از این دنیا. لذا ناراحت بودند.
علّت موت اختیاری عرفا
چون ماه مبارک رمضان است، چون دل شب است، بیان میکنم: خدا آیتالله العظمی بهاءالدّینی را رحمت کند، ایشان میفرمودند: یک علّت موت اختیاری عرفا برای این است که ببینند میشود ادراک کنند، رفتند که ببینند در دنیا چه خبر است و الدنیا مزرعة الآخرة یعنی چه. نه این که بخواهند بازی کنند و بگویند: ما بلد هستیم جان بدهیم و دوباره برگردیم.
حرف سنگینی است، بر روی آن تأمّل کنید، من این مطلب را خودم از دو لب مبارکشان شنیدم که فرمودند: علّت موت اختیاری بزرگان این است که بفهمند الدنیا مزرعة الآخرة یعنی چه و وقتی برگردند، حواسشان بیشتر جمع باشد.
توصیه ای که آیتالله العظمی خوانساری بعد از رحلتشان، در مورد اطاعت از امام راحل، فرمودند
لذا این ماه، ماه باعظمتی است و نباید حرفهای بیهوده بیان شود. امّا یک نکتهای با تمام این مقدّمات اشاره کنم که بدانید من در چه ماهی دارم این صحبتها را بیان میکنم. در دل شب هم دارم صحبت میکنم که نباید راجع به مطالب دنیا صحبت کنیم، باید مطالب آخرتی و معرفتی باشد و روح از جسم کمی جدا شود و بفهمیم چه خبر است و حالمان، تغییر پیدا کند.
یکی از مواردی که ما به آن، معرفت پیدا نکردیم، معرفت به این نظام و امام راحل بود. برای ما یقین صددرصد است که امام راحل عظیمالشّأنمان، بالاترین امامزادگان است. کاری که امام به واسطهی شرط زمان و مکان انجام دادند، هیچ امامزادهای نتوانست انجام بدهد، البته به جز حضرت ابالفضل العبّاس(علیه الصّلوة و السّلام) و حضرت معصومه(علیها الصّلوة و السّلام). آیتالله العظمی اراکی با ایشان با عبارت «السلام علیک یابن رسول الله» سلام میکردند و در فیضیه میفرمودند: من از همین جا هم به امام میگویم: «السلام علیک یابن رسول الله».
لذا امام راحل، از تمام امامزادگان، به جز حضرت ابالفضل العبّاس(علیه الصّلوة و السّلام) و حضرت معصومه(علیها الصّلوة و السّلام)، حتّی از احمدبنموسیالکاظم(علیه الصّلوة و السّلام) هم برتر است. ما چه میدانیم در چه زمانی آمدیم، به خدا قسم نمیدانیم.
خدا حاج آقای مشفق را رحمت کند. ایشان برای من گفت: بعد گفت: من میترسم این را همه جا بگویم، فقط به شما و یک آقای دیگر گفتم. میگفت: وقتی آیتالله العظمی حاج سیّد احمد آقای خوانساری از دنیا رفت، من خواستم و به روح خود ایشان هم قسم دادم که ایشان را ببینم. ایشان را دیدم، دیدم عجب مقامی دارند. مثل انبیاء، نورانی و عجیب بودند.
ایشان میگفت من دو سه نفر از بزرگان را در عالم رؤیا دیدم. ولی ایشان اصلاً یک چیز عجیب و غریبی بود. من گفتم: آقا، این همه ...، فرمود: جلوتر نیامدی، پیامبر به استقبال من آمدند، ائمّه به استقبال من آمدند.
گفتم: آقا چه خبر؟
فرمودند: هیچی، اینجا خبری نیست، همه دنیاست. بچسب که هر چه میخواهی بیاوری از آنجا بیاور، برای من هم بفرست، برای من هم بفرست.
گفتم: چشم آقا. بیشتر چه کار کنم؟
فرمودند: برو ببین این سیّد که امام زمان و پیامبر و امیرالمؤمنین سفارش عجیبی در مورد او دارند و ای کاش من بیشتر میدانستم و از او اطاعت میکردم. هر چیزی میخواهی در دنیا به دست بیاوری، برو این سیّد را اطاعت کن.
امام، این است، خدا شاهد است ما نمیفهمیم. هیچ کدام از ما نمیفهمیم، چون مثل همان ماهی در آب هستیم. اگر بدانیم چه کسی بود، چه چیزی آورد و ... . البته ایشان که نیاوردند، امام زمان آوردند، امّا ایشان را جلو فرستادند.
دشمنان بدانند: این انقلاب، به فضل و کرم الهی، نابودشدنی نیست
ما هیچ چیزی نمیدانیم که در چه انقلابی هستیم و چرا الآن دنیا آمدیم. همه برای «بلی» بوده که در الست بربکم گفتیم. بزرگان بیان فرمودند: خوبترین در این زمان و بدترین هم در این زمان میشود.
شاید بعضیها باور نکنند که مهم نیست، امّا بعضی از شهدای ما از برخی از علمائی که در قبل بودند، مقامشان بالاتر رفته است. اگر همین الان حاجتی دارید، بیان کنید، خدا گواه است شهید دستغیب به شما میدهد، علم میآورد و ... . شهید مدنی. اصلاً نمیدانید اینها چه کسانی هستند.
آنوقت اینها میگویند: ای کاش دوباره برمیگشتیم و در این انقلاب شهید میشدیم.
باورش سخت است، امّا چون دل شب ماه مبارک است، بیان کردم. خیلی خبرهاست.
امام راحل عظیمالشّأنمان، آن امامالعارفین، فرستادهی الهی بودند. این که بیان کردند: «علماء امّتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل» همین است، در مورد امام است. دور از اعزّه روحانی، نه هر عمامه به سری مثل من، بلکه عالم به معنای حقیقی است. کسی امام را نشناخت و کسی هم نمیتواند امام را بشناسد. درست است کتاب زیاد نوشتیم، امّا نمیشناسیم.
می شود کسی هشتاد سالگی تازه بیاید حکومت کند؟! میگویند: شصت سالگی دیگر بازنشستگی است. امام تازه شصت سالگی قیام کردند!
دشمنها میخواهند این مطالب را از بین ببرند، مراقب باشیم، نمیتوانند. پنبه را از گوش خود بیرون بیاورند، ای مگس عرصهی سیمرغ نه جولانگاه توست، عرض خود میبری و زحمت ما میداری. این انقلاب به فضل و کرم الهی، نابودشدنی نیست. یقینی است. البته به این معنا نیست که من و شما دست روی دست بگذاریم. اگر به باریکی مو هم برسد، پاره نخواهد شد.
خدا نکند به باریکی هم برسد، آن زمانی به باریکی میرسد که من و شما غفلت کنیم و إلّا اگر قوی باشیم، باریک هم نمیشود. هشیار باشیم. گوشهایمان را به زبان نائب امام زمان، امامالمسلمین بسپاریم.
امّا بدانید نفس کشیدن ما در این انقلاب با زمان قبل فرق میکند. ماه مبارک رمضانمان هم به برکت امام راحل عظیمالشّأنمان هست. اگر بدانیم بزرگان چه مطالبی گفتند و بعد که از دنیا رفتند، تازه چه چیزهایی فهمیدند. مانند آیتالله العظمی حاج سیّد احمد آقای خوانساری که آنگونه فرمودند. تازه وقتی رفتند، آن جا هم مطالبی فهمیدند که عجبا، باید اینطور میبود.
این انقلاب اینگونه است، مراقب و مواظب باشیم این معرفت باشد تا این عبادات و مطالب معنا بگیرد. خدا گواه است زمان طاغوت هم بعضی جاها مناجات و ... بود. کم بود، ولی در اصفهان در تکیههایی که در تخت فولاد و داخل شهر بود، بیشتر بود. در تهران هم مانند مسجد حاج علی اصغر صفار هرندی و ... بود. عموی حاج منصور، حاج حسن آقا در مسجد حرم سیدالکریم بودند. مرحوم ابوی برای حاج منصور که در آن زمان جوان بود و تازه میخواند، دعا کردند و گفتند: إنشاءالله صدایت، ملکوتیتر از این شود و روز به روز اوج بگیری که از عمویت جلو بزنی.
لذا بود، امّا اینقدر نبود و این معنویتی را هم که امروز هست، نداشت.
شاید بگویید: الان که فساد زیاد است، بله، امّا این معنویت و اشکی که شما میریزید، این قوّهی درّاکه که الآن نسبت به دعا و مناجات و ... هست، نبود. در آن زمان هم کم بود و هم خیلیها چیزی متوجّه نمیشدند و فقط میآمدند شرکت میکردند. امّا ادراک شما به دعا و مناجات و اشک و ناله زیاد است و این، خیلی مهم است.
همه اینها به برکت امام راحل است.
خدایا اولیاء و انبیائت، به حضرات معصومین، به آقا جانمان، حضرت حجّت، به نائبش، امام راحل قسمت میدهیم آنی و کمتر از آنی، ما را به حال خودمان وامگذار. این معرفت که در گرانی است و به هر کس ندهند، در وجود ما روزافزون بگردان.
. امام راحل عظیمالشّأن ایشان را، أتقیالأتقیاء لقب دادند. من از قم مخصوص چهارشنبهها به تهران میآمدم تا در آخرین روز درس خارج ایشان در هفته، در مسجد حاج سیّد عزیزالله شرکت کنم. چون معمولاً علماء در آخرین روز هفته، نکات اخلاقی بیان میکردند. ایشان هم به من محبّت داشتند و میدانستند من برای شرکت در مجلس ایشان میآیم، نکات خاصّی را مرحمت میفرمودند.
یک موقعی آیتالله مشفق به من گفتند: آقای قرهی دیروز در مسجد حاج سید عزیزالله نبودی، ببینی چه اتّفاقی افتاد. من فکر کردم مکاشفهای، چیزی اتّفاق افتاده است. گفت: وقتی از درس آقا بیرون آمدیم، یکی از بازاریها آمد از مشکلاتی صحبت کند، گفت: آقای فلانی ...، آقا (آیتالله العظمی حاج سیّد احمد آقای خوانساری) فرمود: اسم نبر، مطلب را بگو. گفت: نه آقا، آخر فلانی ... . فرمود: خواهش کردم اسم نبر. باز ایشان گفت، آقا یکباره با آن هیبت مرجعیّت، زمین نشست، دو دستی بر سرش زد و فرمود: نمیدانم چه کردم که امروز باید غیبت بشنوم!
حالا ما راحت غیبت میشنویم، راحت غیبت میکنیم و ... . آن مرد الهی مدام تذکر میدهد که مطلب را بگو و اسم طرف را نیاور. وقتی دیگران دیدند آقا اینگونه ناراحت شدند، به آن شخص گفتند: آقا را اذیّت نکنف برو، خجالت بکش.
. یک روایت کافضل است، امّا ما روایتی را که افضل هست، سنداً بررسی کردیم و دیدیم خیلی عالی است.