سخنرانی حضرت آیتالله قرهی(مدّ ظلّه العالی)
شب سیزدهم رمضانالمبارک 1438
جلسه: دوازدهم
عفو و بخشش، همیشگی نیست و حدّ دارد!
96/03/18
بهترین جلوه رحمت، در عفو و عدم ظلم، در عذاب
فَإِنْ عَفَوْتَ فَخَیْرُ رَاحِمٍ وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَغَیْرُ ظَالِمٍ
در جلسهی گذشته بیان کردیم: این که پروردگار عالم، عفو میکند؛ چون رحیم است و «فخیر راحم» که بیان میفرماید، به این معناست که اگر رحم کند، اندازه ندارد. اینطور نیست که بگوید یک بار، دو بار، سه بار، چهار بار.
لذا در این فراز به زبان عصمت، زینالعابدین، امامالعارفین(علیه الصّلوة و السّلام) میفرماید: فَإِنْ عَفَوْتَ فَخَیْرُ رَاحِمٍ ، اگر به تحقیق تو عفو کنی، معلوم است که بهترین رحمکنندهها هستی. عفو تو هم در بستر رحمت، جلوهی رحمتت هست، آن هم بهترین جلوه.
در ادامه نیز بیان میفرماید: وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَغَیْرُ ظَالِمٍ، اگر هم عذاب کنی، طبعاً ظلم نکردی؛ چون من خراب کردم. وقتی خودم خراب کردم، پس عذاب هم حقّم هست.
مثل این که کسی، خودش را از بام بیاندازد. یا کسی خودش را مبتلا به سیگار کند و ریهاش را از بین ببرد، بعد به دکتر بگوید: مگر تو دکتر نیستی، ریهی من را سالم کن. دکتر میگوید: من گفتم سیگار نکش، تا بتوانم تو را درمان کنم. امّا او برعکس ادامه داد، فقط به صرف این که من پیش پزشک رفتم و به او سپردم. در حالی که دست خودش هست و دست پزشک نیست و خودش خراب کرده است.
قدردان نعمت عفو نبودن بنیاسرائیل و تبدیل به بدترین قوم شدن
یکی از نکات، این است که چرا انسان مدام گناه میکند، آن هم گناه و مخالفت خدایی را که عفوکننده است و بخشش بسیار دارد. البته بخشش هم نباید بیش از حدّ باشد؛ چون کفران نعمت میآورد. خود عفو و بخشش الهی، یک نعمت است. نعمت فقط سلامتی، رزق و ... نیست، بلکه خود عفو هم نعمت است.
در روایت داریم: تمام نعم نیاز به شکر دارد. آیهی شریفه 52در سورهی بقره، میفرماید: «ثم عفونا عنکم من بعد ذلک لعلکم تشکرون». ما شما را بخشیدیم و مورد عفو خودمان قرار دادیم، برای این که شما شکر به جا بیاورید.
در حقیقت یکی از خصوصیّات عفو، این است که انسان، پاک میشود و مجدّداً کأنّ دنیا آمده است. پس او را از آلودگی، پلشتیها و زشتیها دور میکنند، حالا نیاز دارد به این که تشکر کند.
البته همانطور که بیان شد، بخشش حدّی دارد و خداوند بعضی جاها دیگر عنایت نمیکند و مورد لعن قرار میدهد؛ چون کفران شده و شکر نعمت به وجود نیامده است، «لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم إن عذابی لشدید».
کسانی که نعمت الهی را به سخره میگیرند، کفران نعمت میکنند. مثل این که کسی را یک بار، دو بار، ده بار ببخشی، بعد اومعالأسف تصوّر کند که تو به او نیاز داری و در ضعفی که داری، میبخشی. پروردگار عالم که صمد است، «الله الصمد»، چه نیازی به ما دارد؟! نعوذبالله ضعیف هم نیست، «إنه لقوی عزیز».
البته برخی از جملاتی هم که در مورد خداوند بیان میشود، برای این است که ما درک کنیم. مثلاً همین که خداوند میفرماید: «کن فیکون»، برای این است که ما که مخلوقیم، متوجّه شویم و إلّا ارادهی ذاتیّه احدیّت، خلقتساز است و حتّی نیاز به این که بگوید: «بشو» هم نیست. منتها خدا از این جهت بیان کرده که چون ما مخلوق و محدودیم و با این محسوسات و ملموسات سر و کار داریم، متوجّه شویم.
این هم که پروردگار عالم میفرماید: «إنه قوی»، معلوم است که قوی است و احتیاجی به بیان کردن نیست؛ امّا از باب این است که به ما تذکاری داده شود.
کما این که وقتی پروردگار عالم بیان میکند: سراغ شیطان و وساوس آن نروید، فریب نخورید، میفرماید: عدوّی و عدوّکم. راستی راستی شیطان که خودش، مخلوق خداست، میتواند دشمن خدا باشد؟ به تعبیر عامیانه، مورچه چیست که کلهپاچهاش باشد؟! شیطان میخواهد چه عرض اندامی در باب خالق که به قولی نفسش، در اختیار خداست، داشته باشد؟! همین که فرمودند: «نحن اقرب الیه من حبل الورید»، ما به شما از رگ گردن نزدیکتریم. یعنی خدا نیّات ما را میداند و حتّی نیاز به بیان کردن نیست. حتّی در دعا هم همین است، میداند، امّا میفرماید: درخواست کنید. نیّات خبیث خیلیها را میداند، وقتی اولیاءاش که مخلوق خودش هستند و در قالب جسمانی انسانی هستند، میدانند؛ آنوقت خود خالق که همه را خلق کرده، نداند؟!
یک مثال میزنم - در مثال، مناقشه نیست، ما با محسوسات و ملموسات سر و کار داریم و برای فهم مطالب ناگزیر به بیان این مثالها هستیم - گاهی بچّه میخواهد درخواستی از پدر داشته باشد، آن روز طور دیگری برخورد میکند و پدر میفهمد، میگوید: حتماً باز کارش گیر است و ... . چون میگوید: من بچّهام را بزرگ کردم و میدانم چگونه است. اگر اینطوری آمد، اینطوری صحبت کرد و ...، منظورش چیست.
پروردگار عالم همه چیز را خودش میداند، حالا این تعبیر «عدوّی و عدوّکم» برای این است که ما مواظب باشیم و إلّا مگر شیطان میتواند با خدا دشمنی کند؟! چگونه میخواهد دشمنی کند؟!
وقتی خدا هم به عنوان «قوی» بیان میشود، همین است. معلوم است که قوی و قادر است و برترین از هر آنچه صفت از باب قدرت، غضب، انتقامگیری و ... در نظر میگیرید، خود خداست. حتّی بیان همین عبارت «فخیر راحم»، برای این است که برای من و شما تفهمیم شود و إلّا معلوم است که بهترین رحمکننده است. مگر میشود غیر از پروردگار عالم، کسی اینطور باشد؟!
لذا این دعای جوشن کبیر - که بیان کردیم ماه مبارک، چقدر ماه باعظمتی است که این همه ادعیّه دارد و به خصوص شبهایش - را ببینید، در آن بیش از هزار اسم خداوند تبیین میشود. برهان، قادر، دلیل و ...، خود خداست. تازه اینها هم در حدّی است که نازل شده تا ما بفهمیم.
یک جملهی بسیار عالی و زیبایی را آیتالله قاضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) دارند و غیر از ایشان هم سلطانالعارفین، آیتالله ملّا فتحعلی سلطانآبادی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان کردند. به نظر میرسد قبل از این دو بزرگوار، عرفای عظیمالشّأن دیگری نیز بیان کردند و آن، این است: در این دعای جوشن کبیر، هر اسمی، خود، حداقل متضمن هزار اسم دیگر است. این نکتهی بسیار عجیبی است که اهل معنا و معرفت، اینها را ادراک میکنند. تازه اینها نازله است که من و شما ادراک کنیم، چون ما مخلوق هستیم.
ولی گاهی تصوّر میشود که نعوذبالله پروردگار عالم، ضعیف است و از روی ضعف میبخشد.امّا به هیچ عنوان، اینگونه نیست. آیهی شریفهای که میفرماید: «ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»، برای همین یهودیها و قوم بنیاسرائیل است. از آنجایی که گوشهای از نعمتهایی را که خداوند بر آنها ارزانی داشته بود، بیان کرد و فرمود: «وَإِذْ نَجَّیْنَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَفِی ذَلِکُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ، وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ»، دریا را برای شما شکافتیم تا شما از فرعون که پسرانتان را ذبح و زنانتان را زنده نگاه میداشت، نجات یابید و فرعونیان غرق شوند.
بحثمان، بحث قوم بنیاسرائیل نیست، امّا به عنوان اشارهای کوتاه بیان کنم که خدای متعال در آیه 40 فرموده: «یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ»، نعمت خدا را یاد کنید و به عهدتان وفا کنید تا من هم وفا کنم. به تعبیر عامیانه، خدا خودش را در حدی میآورد که میفرماید مثلاً داریم با هم معامله میکنیم، شما به عهد خودتان وفا کنید، من هم به عهدم وفا کنم. یعنی اینطور آنها را بالا میبرد و حتّی در آیهی 47 فرموده: «یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ»، شما را بر تمام جهانیان، در آن دوره خودتان فضیلت دادیم.
امّا آنها اینقدر نمکنشناس بودند که حتّی وقتی دیدند دریا شکافته شد و معجزه را به چشم خود مشاهده کردند، به موسیبنعمران گفتند: اوّل خودت جلو برو که ببینیم اتّفاقی نمیافتد.
بعد از نجات آنها ببینید چه میفرماید: «وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ، ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ». شما در غیاب او گوسالهپرستی کردید و ظلم کردید. باز با این حال، من شما را بخشیدم.
امّا وقتی شاکر این نعمتهای خدا نبودند، پروردگار عالم خطاب کرد که بدترین قوم، یهود است. خدای متعال میفرماید: من عفو کردم که شما شکر نعمت کنید و دو مرتبه به انسانیّت خودتان برگردید، امّا شما شاکر نبودید.
لذا این تشکّر از این باب است که بدانید نعمتی به نام عفو هم بوده که اگر این نعمت نبود، ما در این ضلالت و گمراهی و بیچارگی و این ظلمی که به خودمان کرده بودیم، میماندیم.
عفو و بخشش، همیشگی نیست و حدّ دارد!
پروردگار عالم، باز در سورهی بقره در آیهی 109 نکتهای را بیان میفرماید که خیلی زیباست. میفرماید: «وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ، وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ».
خیلی جالب است، این برای امروز ماست. در مورد این که خدا «فخیر راحم» هست و اگر ما را عفو کند، بهترین رحمکنندگان است، یک سؤال مطرح است و آن، این که عفو خدا تا چه زمانی پیش میآید؟
این آیات هم باز در مورد یهودیها هست، چون در آیهی قبل هم میفرماید: «أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَکُمْ کَمَا سُئِلَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ وَمَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ»، آیا اراده آن را دارید که شما هم از پیغمبر خودتان، آن چیزهایی را درخواست کنید که بنیاسرائیل بیجا از موسای کلیم انتظار داشتند؟!
اصلاً یکی از مطالبی که سورهی بقره را به این نام نهادند، برای همین ایرادهای بنیاسرائیلی بوده است. بعد هم تقاضاهای بیجا داشتند که ما را برگردان، به ما عدس و سبزی و ... بده و ... . مدام ایراد گرفتند.
بعد میفرماید: آیا شما میخواهید بعد از این که ایمان آوردید، مجدّد به کفر روی آورید، بدانید کسی که اینگونه باشد، بیشک گمراه خواهد شد و راه راست را گم میکند.
بعد میفرماید: «وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»، بسیاری از اهل کتاب میل این دارند که شما را برگردانند، بعد از این که شما مؤمن به این راه (اسلام) شدید. به چه سببی؟ این کفار حسود هستند. حقّ برای آنها آشکار شده، امّا حسادت میکنند و ... .
یکی از خصوصیّاتی که مؤمنین باید مواظب باشند تا همیشه مشمول عفو الهی قرار بگیرند، این است که کاری نکنند ایمانشان، متزلزل شود. یک موقع روی غفلت هست، مانند گناهانی که نعوذبالله انجام میدهیم که همه بر روی جهالت است. ولی ایمانمان را از دست ندادیم. نمونهی آن، این است که میآییم و الهی العفو میگوییم. گناهانمان را کردیم، بعد میآییم الهی العفو میگوییم که این، خودش خیلی مهم است و یکی از وساوس شیطان هم این است که انسان را از این راه بازدارد.
البته در روایات داریم: آنهایی که الهی العفو را به سخره گرفتند، در مورد کسانی است که منافق هستند و اسلام را مسخره میکردند و خصوصیّتشان این بود که به اهل ایمان میگفتند ما ایمان آوردیم، امّا وقتی با شیاطین خود خلوت میکردند، میگفتند: ما مؤمنین را به استهزا گرفتیم، «وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ».
البته این مطلب بدان معنا نیست که ما برویم گناه کنیم، اشتباه نشود. ولی باور ما در درونمان و ایمان درونیمان، این است که میدانیم اگر گناه کردیم، به این دلیل است که کنترل نفس نداریم، آن ایمان قوی را نداریم،چون ایمان هم درجات دارد و ایمان قوی یعنی وقتی با گناه، مواجه شدیم، بتوانیم توفیق ترک آن گناه را داشته باشیم، امّا بعد پشیمان میشویم و از گناهمان بدمان میآید. این الهی العفو گفتنها دلالت بر همین است که ایمان از بین نرفته است.
لذا میفرماید: آنها به خاطر حسادتی که دارند، میخواهند این ایمان را از شما بگیرند، «فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ» امّا اگر اینها ستمی کردند، از اینها بگذرید تا امر خدا بیاید.
فرمان خدا هم در جای دیگر آمده که بیان فرمود: «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِی خَرَابِهَا أُولَئِکَ مَا کَانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ»؛ یعنی اینها در دنیا ذلیل میشوند و در آخرت هم عذاب بزرگی دارند.
در چند جلسهی گذشته بیان کردم: عفو و گذشت نائب امام زمان هم حدّی دارد، اگر ایشان به غرّش دربیاید، پدر صاحب بچّهتان را درمیآورد، مطلبی قرآنی است که بخشش، حدّی دارد و بیشتر از حدّ نباید بشود. همانطور که در این آیه میفرماید: «فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ»، عفو کنید تا امر خدا بیاید؛ یعنی این عفو و بخشش، همیشگی نیست و حدّ دارد.
البته این مطلب که عفو هم حدّی دارد، برای همین «کفاراً حسداً» است که در این آیه بیان شده و برای تودهی مردم نیست.
تنها گروهی که بعد از مدّتی دیگر شامل عفو و رحمت الهی نمیشوند!
ذیل این آیه که میفرماید: «فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ»، میفرمایند: امر خدا این آیه است که میفرماید: «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِی خَرَابِهَا أُولَئِکَ مَا کَانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ».
میگویند: وقتی که آقا جان بیاید، قرآن همین قرآن است، امّا شاید تنظیم آیات تغییر کند. قرآن، نه تحریف شده و نه اضافه و کم شده و نه میشود. این که پروردگار عالم میفرماید: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون»، قرآن، حفظ شده و همین است. منتها تنظیم آیات تغییر میکند.
یکی از مطالبی که عرفا در مورد تغییر تنظیم قرآن فرمودند، همین است که شاید بعد از آیهی «فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ»، آیهی «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ» باشد. ستمکارانی که مردم را از ذکر خدا در مساجد منع میکنند، یعنی چه؟ یعنی همان کسانی که وقتی عفو کردی، کفران نعمت میکنند، تازه میآیند و میخواهند افکار شما را که الهی است، برگردانند. چون بنا بود شما «وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ» را رعایت کنید، امّا آنها میخواهند این راه را عوض کنند. لذا در این حال میفرماید: باید در دنیا، اینها را ذلیل کرد، «لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ».
خیلی جالب است که پروردگار عالم دیگر در اینجا عفو و رحمت ندارد. چون عفو و رحمت الهی، اندازهای دارد و اینها همان کسانی هستند که بیان کردم، منافق هستند، با مردم بازی میکنند و ... . قرآن هم فرموده: جایگاه منافق بدتر از کافر است، آن هم کافری که واقعاً نمیداند و در حالات خودش است، «إنّ المنافقین فی الدرک الاسفل من النار»، منافقین در پستترین و اسفل جایگاه هستند.
لذا پایینترین درجهی جهنّم، منافقین هستند. جالب است که منافق از فرعون و فراعینی که آنگونه پاشادهی میکردند و ...، خیلی بدتر است. یعنی فرعون در طبقات بالاتر جهنّم است، امّا منافق پایینترین است.
همان منافقینی که میخواستند پیامبر را به شهادت برسانند، سنگ انداختند که شتر پیامبر رم کند و آنگونه برای قتل پیامبر نقشه کشیدند. همانطور که قرآن میفرماید: «و ممن حولکم من الاعراب منافقون». لذا این منافقین آمدند و دور پیامبر هم هستند.
لذا یکی از خصوصیّات منافق این است که منافق هیچ موقع از نور الهی بهرهمند نمیشود. برعکس هر چه آیات و نور الهی، اضافه میشود، آنها بیشتر عسبانی میشوند و هیچ موقع از نور الهی، استفاده نمیکنند.
دیگر بالاتر از پیامبر که نداریم، خورشید رسالت دارد مستقیم میتابد، امّا بدتر از منافقین کسی نیست که از این نور هم بهره نمیبرد. من و شما پیامبر را ندیدیم، «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین»، متّقین هم کسانی هستند که ایمان به غیب دارند، «الذین یؤمنون بالغیب». امّا منافق، کنار پیامبر است، خورشید رسالت را میبیند، امّا بهره نمیبرد.
لذا منافقین کنار امام راحل عظیمالشّأن هستند، امّا بدترند. جوانهای ما تصویری از امام میبینند، کما این که از پیامبر حتّی همان تصویر را هم ندیدند؛ چون در آن زمان دستگاههای امروزه نبود، صوت پیامبر هم نبوده که بشنوند. حالا جوانهای ما فقط صوت و تصویری از امام راحل میبینند، امّا اینگونه برای آرمانهای امام، جانفشانی میکنند. امّا منافقینی هم کنار امام هست، بعد میگویند: اصلاً امام اشتباه کرد، یا میگویند: ما از اوّل ولایت مطلقه فقیه را قبول نداشتیم.
پس منافق، چنین خصوصیّاتی دارد، لذا دیگر عفو و رحمت الهی شامل حالشان نمیشود که حالا إنشاءالله روایاتش را هم بیان میکنم. اینها از کسانی هستند که نباید دنبال رحمت و عفو الهی برای اینها گشت.
آیا خدا هیچگاه منافقین را مورد عفو قرار نداده است؟
شاید شما سؤال کنید: آیا از همان اوّل خدا برای اینها عفو و رحمت را قرار نمیدهد؟ خیر، اتّفاقاً خدا چندین مرتبه منافقین را هم مورد رحمت و عفو خودش قرار میدهد که برگردند. لذا بیان فرمود: «ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»، ما این کار را انجام میدهیم تا شما شکر کنید و برگردید. شکر نعمت هم چیست؟ میدانید قدر نعمت را دانستن، خودش شکر نعمت است. شکر این نیست که فقط بگوییم: الحمدلله رب العالمین، این، شکر لسانی است. شکر حقیقی آن است که قدر آن نعمت را بدانیم.
یکی از خصوصیّات منافقین این است؟ هر چه عفو و گذشت و رحمت الهی، شامل حال آنها میشود، برعکس میشود. تصوّر خام پیدا میکنند که این، از ضعف پیامبر است. لذا در اینجا میفرماید: «لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ».
تفاوت عفو مؤمن و منافق!
بیان کردیم: ما جاهل هستیم، روی جهلمان گناه میکنیم و دوباره هم میآییم و میگوییم: خدایا ببخشید. البته نعوذبالله نمیخواهیم تشویق به گناه کنیم. اگر انسان غرّه برود و داخل در گناه شود، بدبخت میشود و هیچ موقع هم عاقبت به خیر نمیشود. امّا اگر صد بار هم گناه کنیم، توبه کنیم، باز نفاق نیست، ما ایمان به این راه داریم. آن کسی که منافق است، از اوّل اصلاً قائل به این راه نیست، «وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ». همانهایی که وقتی در محیط مذهبی قرار میگیرند مانند آنها برخورد میکنند، ولی وقتی به محیطهای دیگر میروند، برخوردشان عوض میشود، منافق هستند دیگر. البته بعضی از اینها هم جاسوس هستند و ما روی منبر نمیتوانیم همه چیز را بیان کنیم، امّا شما هم نگران نباشید إنشاءالله خواهید دید که اینها به فضل و کرم الهی سیلی محکمی میخورند، اینطور نیست که فکر کنید اینها دارند جولان میدهند، سیلی میخورند و خواهید دید.
امّا بدانید خصوصیّت مؤمن این است که شاکر نعمت است. وقتی هم اشتباه کنند، از خدای متعال طلب عفو میکنند و حضرت حقّ هم «فخیر راحم» هست. ولی برای منافق، تا یک حدّی هست، امّا بعدش، «لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ» هست، خدا آنها را ذلیل میکند؛ چون به تمسخر گرفتند.
من یک شب داشتم حالات حضرت موسی را مطالعه میکردم، از مظلومیّت حضرت موسای کلیم، گریهام گرفت که چقدر این قوم پست، این پیغمبر خدا را اذیّت کردند. بعد از پیامبر عظیمالشّأن، مظلومترین پیامبر، موسیبنعمران، کلیم الله است که خیلی از دست این قوم زبان نفهم و احمق یهود اذیّت شد. هر بار هم به نحوی ایشان را اذیّت کردند. همیشه هم خدا با آنها راه آمد و به تعبیر عامیانه به موسای کلیم فرمود: با دلشان راه بیا. امّا آخرش میبینیم اینطور شدند و کارشان به اینجا رسید. لذا اینطور نیست که انسان تصوّر کند همیشه هم یک نعمت میماند.
امنیت به شرط هوشیاری و بیداری امّت
البته نعمت این انقلاب، برای شما میماند. چرا؟ چون شما شاکر نعمت هستید. نمونهاش این است: امروز الحمدلله آرامش را در وجود نازنین امامالمسلمین میبینیم، امّا اگر یک لحظه احساس کنید که نائب امام زمان، ناراحت و غمگین است، شما میخواهید خودتان را به در و دیوار بزنید. این، شکر نعمت میشود.
لذا پروردگار عالم هم «فخیر راحم» هست، اگر یک جایی هم ما اشتباه کردیم، خدای متعال رحم میکند. لذا به فضل و کرم الهی، آسیبی هم نخواهد رسید.
ما هم از روز نخست ماه مبارک بیان کردیم که حدیث شریف کساء را بخوانیم؛ چون فتنی در پیش هست که إنشاءالله اینها به واسطهی دعا - که «الدعاء یرد القضاء» هست - و آن هم حدیث بسیار مجرّب و جواب داده شدهی کساء، دفع شود.
البته بیان کردیم: فتنی هست، امّا جای نگرانی عمدهای نیست. نگرانی، آن زمانی است که ما غفلت کنیم. لذا دعای روز اوّل ماه مبارک رمضان فقط مختصّ به روز اوّل نیست، هر موقع یادتان آمد، بخوانید، «اللهم اجعل صیامی فیه صیام الصائمین و قیامی فیه قیام القائمین و نبهنی فیه عن نومة الغافلین».
یک موقع ما غفلت میکنیم، مثل کسی که سرش به جایی میخورد و بیهوش میشود. امّا اگر این بیهوشی طولانی شود و فرد، به هوش نیاید، در کما میرود. لذا ما هم اگر غفلتی کنیم و بعد هم حواسمان جمع نشود، در خواب غفلت میرویم که «نومة الغافلین» همین است. لذا در آن زمان است که همه چیز (اسلام، دین، ایران و ...) از دست میرود.
اگر غفلت نکنیم، به فضل و کرم الهی، هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. حالا شاید ترقههایی هم بزنند، امّا اینها که چیزی نیست. جوانهای عزیز نبودند، امّا بدانند در ابتدای انقلاب، منافقین، هر روز چنین کارهای تروریستی را انجام میدادند.
البته رابطهی بین منافقین و داعش، معلوم و مشهود است. البته این که این قضیّه به قطر و عربستان ارتباط دارد و میخواست مطلبی را بیان کند، معلوم است. البته (سربسته میگویم) سعودیهای ملعون إنشاءالله به فضل الهی، به زودی زود، یک سیلی خواهند خورد و إنشاءالله این را هم خواهید دید.
لذا اینطور نیست که فکر کنند خبری هست و در ذهن خودشان بگویند: این دولت که خیلی عرضه ندارد و ... . لذا یک خریّتی که اینها کردند (دور از جان خر) این است که فکر کردند همه چیز دست دولت است. در حالی که مردم همه کاره هستند، آن هم تحت ظلّ نائب امام زمان، امامالمسلمین(مدّ ظلّه العالی) و نیروهای مسلّحی که این نامردها آنگونه به اینها حمله کردند. از جمله بسیج عزیزمان و سپاه با قدرتمان. سپاهی که آیتالله مولوی قندهاری، آن کنز خفیّ الهی فرمودند: وقتی آقا جان، امام زمان بیایند، اوّل نگاهشان به لباس سبز سپاه است.
دیدید چه ناجوانمردانه به خاطر دو رأی، مردم را به هراس انداختند، آن هم از نیروهای خودمان که برای امنیّت این مملکت، جانشان را کف دستشان میگذارند.
بعد هم شما بدانید این حوادث یکی دو مورد نیست، این حدیث شریف کساء هم تا حالا چند مورد از آنها را رفع کرده است. فقط همین یک مورد نیست. چقدر این عزیزان دارند زحمت میکشند، چه سربازان گمنام، چه آن بدنهی خوب وزارت اطّلاعات و چه اطّلاعات سپاه عزیزمان و چه نیروهای دیگری که در سپاه و ... حضور دارند. چقدر اینها را گرفتند و چقدر جانفشانی کردند و ... و إلّا الآن اینجا اینگونه در امنیّت نبود و به قول خود آنها که در آن طرف آبها هستند (یکی از خبرنگاران بی بی سی) هر ساعت، 12 نفر کشته میشد.
لذا با این درایت امامالمسلمین، فرماندهی معظّم کلّ قوا و این حضور شما مردم خوب و این سپاه باعظمت و بسیج بزرگوار، اینها نمیتوانند کاری کنند. حالا یکی دو مورد ترقهای میزنند و ...، امّا کاری از پیش نمیبرند.
شما یادتان نیست، دائم از این حوادث در کشورمان بود، امّا چه شد؟! سیستان و بلوچستان، خوزستان، کردستان، آمل (هزار سنگر)، خلق عرب، تبریز و ... را به هم ریختند، چه شد؟! امّا این حادثه در مقابل آنها که همه جا را به هم میریختند، چیزی نبود.
امنیّت هست، جای نگرانی نیست، ولی شرط دارد و آن این که ما در خواب غفلت نرویم و هشیار و بیدار باشیم.