بسمه تعالی
سخنرانی حضرت آیتالله قرهی(مدّ ظلّه العالی)
در شب پنجم محرم الحرام 1439
تاریخ (96/07/03)
با موضوع: معرفت به انسانیّت و ادراک حقیقت امامت
(کربلا؛ زمینهساز ظهور)
در محل مسجد امام مهدی(عج)
برگزار شد.
در مرقومه ذیل مشروح بیانات نورانی معظّمٌ له، برای علاقمندان به رشته تحریر در آمده است:
بدترین گناه چیست؟
آنقدر خدا ما را دوست داشت که آن انوار مقدّسه را که در عرش خود مشغول به تسبیح بودند، برای ما فرستاد. فلذا باید انسان این مقام خود را بشناسد و متمسّک به این انوار الهی شود که اگر مقام خود را بشناسد خواهد دانست که چرا این انوار مقدّسه برای او فرستاده شده است.
اگر انسان به مقام خود معرفت پیدا نکند، گناه بزرگی کرده است و اتّفاقاً آن گناه، حتّی از گناه ظاهری هم بدتر میشود، به گناهی گرفتار شوی که آن گناه، ادراک نکردن به شخصیّت خود انسانی است و انحراف، و به جای عبدالله شدن، عبد الشیطان شدن و « عَبِیدُ الدُّنْیَا » شدن هست. این، بدترین گناه است.
البته آن گناهان هم گناه است و هیچ شکی در آن نیست. امّا این، گناه اصلی است. آن گناهان وقتی هادی الهی دست انسان را بگیرد و انسان ولیّ خدا داشته باشد، اگر چند صباحی یحتمل گناهی به خاطر ناپختگی و جوانی کرده باشد، بیدار، هشیار و متنبّه میشود، توبه و استغفار میکند و دیگر به سراغش نمیرود. امّا این گناه که نفهمید انسان است، بدترین گناه است. وقتی نفهمد انسان است، آنوقت دیگر هادی هم برای او نیست.
حقایقی از امر امامت به لسان حضرت ثامنالحجج(علیه آلاف التحیة و الثناء)
روایتی را بیان کنم که بسیار عجیب و غوغاست. این روایت جامع و کامل راجع به امامت در کتاب کمال الدین و معانی الاخبار و عیون اخبار الرضا آمده است. اصلاً چرا به امامت نیاز داریم؟! خودم جلو میروم، دین هست، همه چیز هست، خودم میتوانم. به تعبیری یک عقل و هادی درونی داریم و کفایت امر میکند و من را هم به پروردگار عالم اتّصال میدهد.
این روایت، از وجود مقدّس ثامنالحجج، آقا علیّبنموسیالرّضاست. عبد العزیز بن مسلم میگوید: «کُنَّا مَعَ الرِّضَا ع بِمَرْوَ فَاجْتَمَعْنَا فِی الْجَامِعِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فِی بَدْءِ مَقْدَمِنَا فَأَدَارُوا أَمْرَ الْإِمَامَةِ وَ ذَکَرُوا کَثْرَةَ اخْتِلَافِ النَّاسِ فِیهَا »، وقتی با حضرت در مرو وارد شدیم، در مسجد مرو رفتیم. روز جمعه بود. صحبت از امامت شد. هر کس یک چیزی میگفت و مورد اختلاف فراوان بود.
فَدَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی ع ، بحثها تمام شد، من محضر آقا علیبنموسیالرضا رفتم، فَأَعْلَمْتُهُ خَوْضَ النَّاسِ فِیهِ، به حضرت رأی و نظر مردم را بیان کردم. فَتَبَسَّمَ ع، حضرت لبخندی زد. ثُمَّ قَالَ یَا عَبْدَ الْعَزِیزِ جَهِلَ الْقَوْمُ وَ خُدِعُوا عَنْ آرَائِهِمْ، این مردم نادانند، نمیدانند و جاهل به امر امامت هستند و اطّلاعی راجع به قیامت ندارند
البته حضرت نمیخواهد اهانت کند، بلکه میخواهد بگوید: مردم فریب خوردند، در جهل هستند و ناآگاه هستند و چیزی نمیدانند. دو نوع جهل داریم، بسیط و مرکب. گاهی دچار جهل مرکب هستند، نمیدانند، حرفی هم میزنند، اطّلاع ندارند.
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَقْبِضْ نَبِیَّهُ ص حَتَّى أَکْمَلَ لَهُ الدِّینَ، به درستی که خدای عزّوجلّ نبیّاش را نبرد و قبض روح نکرد، مگر این که بر او دین را تکمیل کرد. وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنَ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ بَیَّنَ فِیهِ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ ، هر چه از تبیین حلال و حرام بود، در قرآن آورد. وَ الْحُدُودَ وَ الْأَحْکَامَ، حدود و احکام را هم در قرآن بیان کرد - همانطور که در ابتدای صحبتم بیان کردم اگر انسان معرفت به خود پیدا نکند، معرفت به امام پیدا نمیکند و تصوّر میکند امام برای همین احکام و مطالب است. اشکال این است که ما نفهمیدیم در عالم برتریم، بنا نیست رها شویم، بناست چیز دیگری اتّفاق بیافتد -
وَ جَمِیعَ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ النَّاسُ کَمَلًا، هر چه هم انسانها نیاز داشتند، در قرآن آورد - پس چه شد؟! - فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ[1]، حضرت حقّ میفرماید: ما در این کتاب، چیزی را فروگذار نکردیم و همه چیز را در قرآن آوردیم. وَ أَنْزَلَ فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَ هِیَ آخِرُ عُمُرِهِ ص الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً[2]، و در حجة الوداع که در آخر عمر حضرت بود، خدا این آیه را بر او نازل کرد که امروز دین شما برای شما کامل کرد، نعمتم را بر شما تمام کرد و به این امر راضی به این میشود که دینتان اسلام باشد.
بالاترین نعمت این است که ما اشرف مخلوقاتیم و از سایر مخلوقات برتریم. امّا این نعمت باید تمام شود.
وَ أَمْرُ الْإِمَامَةِ مِنْ تَمَامِ الدِّینِ، اصلاً امر امامت است که دین را تمام میکند. دین بدون امامت، نقص است. آیتالله العظمی شاهآبادی تعبیر جالبی در این زمینه دارند، میفرمایند: من نقص شیء فهو ابتر، اگر چیزی ناقص شد، بدانید که دیگر ابتر است. ابتر هم یعنی نهایت ندارد و یک جایی منقطع میشود. مانند شهابسنگ که سقوط میکند. پس نمیتواند اعتلاء پیدا کند و بالا رود. ما از مقام للّهی به مقام الیه راجعونی باید برسیم. امّا چنین کسی، اصلاً مقام للّهی برایش نیست و سقوط میکند، چه برسد به این که بخواهد الیه راجعونی شود. چون باید اوج بگیرد و بالا رود که الیه راجعون برایش به وجود بیاید که نمیآید.
وَ لَمْ یَمْضِ ص حَتَّى بَیَّنَ لِأُمَّتِهِ مَعَالِمَ دِینِهِمْ، پیامبر از دنیا نرفت مگر تمام معالم دین را برای مردم تبیین فرمود. وَ أَوْضَحَ لَهُمْ سَبِیلَهُمْ وَ تَرَکَهُمْ عَلَى قَصْدِ سَبِیلِ الْحَقِّ، راه برای آنها روشن کرد و آنها را بر جادّهی حقّ وارد کرد و در این جادّهی حقّ، آورد. وَ أَقَامَ لَهُمْ عَلِیّاً ع عَلَماً وَ إِمَاماً وَ مَا تَرَکَ لَهُمْ شَیْئاً یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْأُمَّةُ إِلَّا بَیَّنَهُ، امیرالمؤمنین، علی را بر آنها رهبر و پیشوا ساخت و از چیزی که مورد نیاز این امّت هست، صرفنظر نکرد و همه را امیرالمؤمنین بیان کرد.
فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یُکْمِلْ دِینَهُ فَقَدْ رَدَّ کِتَابَ اللَّهِ وَ مَنْ رَدَّ کِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ کَافِرٌ بِهِ، هر کس گمان ببرد که خدا دینش را کامل نکرده، در حقیقت کتاب خدا را رد کرده است. هر کس هم رد کند، پس کافر است.
هَلْ یَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَیَجُوزَ فِیهَا اخْتِیَارُهُمْ، آیا قدر امامت را در میان امّت میدانند تا او را اختیار و انتخاب کنند؟ چون دین به امامت، تکمیل شد، «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»، هم کامل شد، هم تام شد. این همه انبیاء آمدند، هیچگاه، حتّی با آمدن خود پیامبر هم پروردگار عالم نفرمود که دیگر کامل شد. امامت که آمد، فرمود: کامل شد و با آمدن پیامبر نفرمود: تمام شد. بلکه با اعلان امامت فرمود: اتممت علیکم نعمتی.
وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی ، حالا این نعمت من، نکاتی دارد که بیان خواهیم کرد. حضرت حقّ میفرماید: نعمت من، یعنی من دارم برای شما از خودم نعمت میدهم. امامت، نعمت من است و چون من شما را دوست دارم، چنین نعمتی به شما میدهم. اصلاً پروردگار عالم به اینها، ما را رشد میدهد و إلّا رشدی نداریم. اگر بفهمیم ما دردانهی خلقت در عالم هستیم، متوجّه میشویم خدا ما را دوست دارد و اصلاً ائمّه را به واسطهی شدّت حبّ به ما آورد، «خلقکم الله انوارا»، آنها نور بودند، امّا آن نور را در قالب جسمانی آورد، از بس ما را دوست دارد.
بابالحوائج، حضرت موسیبنجعفر در رابطه با آنان که اعتقادشان به امامت در زمان غیبت، بیشتر از آن کسانی است که در زمان ظهور امام، مانند امیرالمؤمنین و دیگر ائمّه هدی بودند و ادراک دارند، میفرمایند: طوبی لهم، ثم طوبی لهم، ثم طوبی لهم و الله هم معنا و فی درجتنا یوم القیامة. خوش به حال آنان، آنها با ما و در همان درجهی ما در روز قیامت هستند! درست است که اصلاً بودن با ائمّه خیلی مهم است، امّا حضرت میفرمایند: در همان درجهای هم هستند که من موسیبنجعفر به عنوان امام دارم. چرا؟
چون او میفهمد که امامت یعنی چه و اصلاً خدا امامت را برای آنها قرار داده و بدون امامت، انسان به هیچ جا نمیرسد و ناقص خواهد بود و اگر ناقص باشد، ابتر است و سقوط میکند. مانند شهابسنگها که سقوط میکنند. به جای این که رشد کند و الیه راجعون شود. چون للهیّتش محقّق بوده و الیه راجعونیّتش باید درست شود، امّا آن کس که لله بودن خود را نفهمد، طبیعی است برای الیه راجعونی خودش هم قدم برنمیدارد. مشکل، همین جاست، اشکال کار اینجاست، لله بودن خود را ادراک نکردیم و برای همین، برای الیه راجعونیّت، قدم برنمیداریم و طریقش، امامت است.
این الیه راجعون بودن، موقعی محقّق میشود که ادراک لله بودن برای انسان، محقّق شود و حالا خدا چقدر این دردانه خلقت را دوست دارد که میفرماید: آنچه متعلّق به خودم بوده، «نعمتی» این نعمت خودم را برای شما آوردم. چون نعم دیگر هم هست، امّا این نعمت فقط متعلّق به خودش است. آنها که ما قبل از خلقت بودند، نور بودند و فوق عرش بودند.
حضرت میفرمایند: اینها قدر امامت را متوجّه نشدند، هَلْ یَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَیَجُوزَ فِیهَا اخْتِیَارُهُمْ، اگر میفهمند چیست، تمام شده بود. خدا به انسانها لطف کرده که امام قرار داده است. اگر انسان این را فهمید، آن موقع است که دنبال امام میدود. نه فقط از باب احکام فردیّه که مثلاً نمازم چگونه باشد، بلکه هر چه تو بگویی. امامت از همان موقع که در طفولیّت، در گوشش اذان میگویند، تا موقعی که در قبر، تلقین میخوانند، «و قل فی جوابهما علی بن ابی طالب امامی و الحسن و الحسین امامی و علی بن الحسین امامی ...» وجود دارد. وقتی آنجا درک کند، میفهمد چه خبر است. لطف خداست. حضرت میفرمایند: در میان امّت، قدر امامت را متوجّه نشدند تا اختیار کنند فَیَجُوزَ فِیهَا اخْتِیَارُهُمْ که دیگر به فرامین امام تن بدهند.
افشای سرّ امامت توسط امام هادی در زیارت جامعهی کبیره
بعد حضرت فرمودند: إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَکَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ یَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ ، به درستی که امامت، از لحاظ قدر و مرتبه، فراتر و مقامی بزرگتر است که انسان اصلاً به آن، ادراک ندارد. حضرت تمام اینها را هم با عنوان افعل التفضیل بیان میفرمایند، قدر آن، اجلّ است، شأن آن، اعظم است و ... . اصلاً هیچ کسی نمیتواند قدر امامت را بداند، شأن آن بزرگتر از همه هست، مکانش، اعلی است و آستانی دارد که منیعترین آستان است. عمقی دارد که بعید است کسی بتواند در آن، فرو برود. نه تنها بعید، بلکه غور در امام، ابعد است. امام کیست؟ یک روز، دو روز، صد روز بگو، عالم فی الدهر باش و بگو، اصلاً نمیتوانی بفهمی امام کیست.
شمّهای از آن را حضرت ثامنالحجج دارد بیان میکند؛ آن هم وقتی که دید دیگر از اینجا به بعد اینها پذیرفتند و اثنی عشری هستند. چون میدانید هر کسی که امام رضا را قبول دارد، از آنجا به بعداثنی عشری است. لذا امام هادی حالا میآید افشا میکند. من مفصّل در حرم ثامنالحجج بیان کردم، آنجا حضرت میآید آنچه امامان دیگر داشتند را افشا میکند. من در آنجا مطالبش را خواندم که بزرگان از جمله علّامه مجلسی میگویند: امامان دیگر هم این را داشتند، امّا به امّتشان نمیگفتند، مانند همین دعای کمیل. بیان کردیم این دعا، دعای حضرت خضر است و انبیاء دیگر هم میخواندند. چون حضرت خضر، جز ابراهیم خلیل و پیامبر ما، معلّم الانبیاء است. خضر حتّی برای موسی کلیم هم معلّمی کرده و این را خود قرآن میگوید. همه این دعا را میدانستند، خود پیامبر هم این دعا را خواندند، امّا امیرالمؤمنین آن را به شیعیانش از طریق کمیل بن زیاد هبه میکند و لذا معروف به دعای کمیل میشود. این گنج بسیار باعظمتی است که امروزه ما آن را رها کردیم و از دست میدهیم. لذا زیارت جامعهی کبیره یک مقداری از آن حقایق امامت است که امام هادی بیان میفرمایند تا افشا شود. برای همین است که اوّلش میگوید که صد بار الله اکبر بگو. چون یک موقعی اشتباه نکنی که اینها خدا هستند. فرمودند: به ما خدا نگویید، غیر از آن، هر چه بگویید درست است. هر چه خدا داده، در اینهاست که برای ما هم داده است.
از بس مقام ما بالا بود، «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم»، ولی درد این است که «ثم رددناه اسفل سافلین» اگر میفهمیدیم چه مقامی داریم و در مقام اعلا هستیم و در مقام احسن هستیم و نیکوترین فقط ما انسانها هستیم، امّا انسان امروز را ببین چه خبر است! «کالانعام بل هم اضل».
حضرت میفرمایند: إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَکَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ یَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ ، کسی نمیتواند در امامت غور کند، مردم میخواهند با عقل خودشان بدانند که امام کیست؟! برای همین، امام در ابتدا لبخند زدند. میگویند: اینها جاهل هستند و نمیداند حقیقت امامت چیست. بعد برای عبدالعزیز گفتند چیست. تصوّر نکنید که حضرت در اینجا میخواهند خودشان را تبیین کنند. اتّفاقاً حضرت باید بیان کنند که من کیستم، این کیستی، با آن چه که من و شما از خودمان میگوییم، فرق میکند. چون ما تکبّر میورزیم.
این را بدانید کبریایی در حدّ الهی بحثش جداست، امّا غیر از آن، متعلّق به خود حضرات است (البته ادراک این مطلب، سخت است). علی مشتق از اسم اعلی است. اینها باید بگویند. اصلاً خود خدا میگوید: باید بگویی من کیستم که بدانند من چه کسانی را برای مردم فرستادم. لذا خدا میفرماید: مردم، من شما را خیلی دوست دارم، اصلاً تمام خلقت را برای شما قرار دادم، خلقت الاشیاء لاجلک، من به شما عشق میورزم، برای همین است که بهترین نعمتم را هم که امامت است، به شما دادم. نعمت خودم را بر شما تمام کردم. حالا راضی هستم؛ چون شما با این میفهمید که سلم و اسلام چیست.
پس رضیتُ، به امامت به وجود میآید؛ چون انسان با امامت، به همه چیز مطمئن میشود. تا به امامت متّصل نشوی، اطمینان به همه چیز پیدا نمیکنی. آنوقت است که خطاب میشود: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیة؛ «رضیت لکم الاسلام دینا».
حضرت میفرمایند: مردم میخواهند با این عقولشان امام را بفهمند؟! إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَکَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ یَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ ، تازه ما داریم تحت اللفظی معنا میکنیم. هر کدام از اینها ار عندالعرفا زانوی تلمذ بزنیم تا بفهمیم چیست، گیج میشویم. تازه آن هم اگر در حدّی که ما بفهمیم برایمان بیان کنند. خیلی مواقع هم متوجّه نمیشویم.
غالیون، زیادی فهمیدند که امیرالمؤمنین کیست!
یک زمانی ابوالعرفا، آیتالله العظمی ادیب بیان کردند: آقا جان، میدانی چرا بعضیها به امیرالمؤمنین، غالی شدند؟ چون زیادی فهمیدند که امیرالمؤمنین کیست. این حجابها که آدم نفهمد امیرالمؤمنین کیست، خیلی خوب است. چون اگر بفهمد امیرالمؤمنین کیست، شاید غالی شود و غلو کند.
ما نمیدانیم امیرالمؤمنین کیست، ما فقط میگوییم امام است و ... . اگر بدانیم امیرالمؤمنین از ابتدا بود. وقتی پیامبر به معراج میرود، دست ایشان را میبیند. انبیاء میآیند، امیرالمؤمنین هدایتشان میکند. پسر ابلیس که به عنوان یکی از یاران شیطان لعین و رجیم هست، بیان میکند: هر چه پیامبر آمد، تا میآمدیم او را اذیّت کنیم، میدیدیم یک چهرهای میآید که ما وحشت میکردیم و کنار میرفتیم. وقتی میخواستیم انبیاء را اذیّت کنیم، نمیگذاشت. لذا از طریق خود مردم میآمدیم، «الوسواس الخناس الذی یوسوس فی صدور الناس من الجنة و الناس». خودمان نمیتوانستیم، چون یکی را میدیدیم که میآید، میگفتیم: این پیامبر بعدی است، بعد پیامبر بعدی میآمد، میدیدیم که باز هم او آمد، میگفتیم: این، پیامبر بعد از این است. بعد دو مرتبه میدیدیم او میآمد. پیامبر اسلام را دیگر میدانستیم خاتم الانبیاء است و بعد از ایشان، دیگر کسی نیست، امّا آن چهرهای که ما میدیدم، پیامبر اسلام نبود. امیرالمؤمنین کنار پیامبر است و سرش پایین است. پیامبر به امیرالمؤمنین میفرماید: علی جان، سرت را بالا بیاور، میپرسد: این نبود؟ تا امیرالمؤمنین را میبیند، قسم میخورد و میگوید: والله قسم، همین بود که از اوّل تا آخر با تمام انبیاء بود. ما چه میدانیم امیرالمؤمنین کیست، این تازه یک شمّهی کوچکی است.
پستی انسان و به قتلگاه بردن نعمت خداوند!!!
حضرت ثامنالحجج هم میفرمایند: شما میخواهید بفهمید امامت چیست؟! ادامه روایت را در جلسهی آینده بیان میکنم، تمام مشکل بشر همین است، اوّلاً معرفت به خودش پیدا نکرد که من، انسان هستم و بزرگترین گناه همین است. بیان کردم که اگر گناهان دیگری انجام دهد، امّا واقعاً بفهمد انسان است، توبه میکند. امّا اگر کسی باور نداشته باشد انسان است، این، بزرگترین گناه است. انسان باید بفهمد که خدا چقدر او را دوست دارد و دردانهی خلقت است و خداوند بهترینهایی را که نزد خودش بوده، در قالب جسم انسانی قرار داده و برای همین انسان آورده است. چون انسان این را نفهمیده، گرفتار شده است.
آنوقت این انسان چقدر پست میشود، حالا متوجّه میشویم که چرا خداوند فرمود: «کالانعام بل هم اضل» از چهارپاها بدتر هستند، چون امامی را که خداوند فرمود: نعمت من هست و برای شما قرار دادم، در قتلگاه میبرد و میکشد!!! عوض دستت درد نکند به پروردگار عالم، امامش را از بین میبرد! این گرفتاری بشر است که نفهمید.
کربلا درس آمادگی برای ظهور صاحب الامر به ما میدهد
بحث ما این است: کربلا و عاشورا، مقدّمهی ظهور! یک مقداری از مطالب را در مورد صاحب الامر گفتیم و حالا در ادامه هم بیان خواهیم کرد. از امام حسین سؤال شد که صاحب الامر شما هستید؟ فرمودند: خیر. خداوند هم میفرماید: «و جعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا» هدایت میکنند به امر ما. نفرمود: باحکامنا، بدیننا، بقرآننا، بکتابنا، بلکه فرمودند: بامرنا، این امر، حجّت است، حالا حجّت چیست؟ بین ائمّه، عنوان تکمیل امامت چیست، بحث عجیبی دارد که من سعی میکنم در این شبها گذرا بیان کنم.
لذا اگر جدّی متوجّه شویم لحظه به لحظه یاد آقا جان امام زمان خواهیم بود. این که حضرت دارد اشک میریزد و بعد میفرماید: اگر اشکهای چشمم تمام شود، خون گریه میکنم، چیست؟! یعنی حضرت میفرمایند: اینها امامت را متوجّه نشدند و إلّا پدر و مادر انسان از بین میروند، حتّی اگر کشته و تکه تکه هم شوند، انسان چند صباحی گریه میکند و ...، امّا دیگر روز و شب گریه نمیکند. لذا حضرت فقط به واسطهی جسم تکه تکه شده سیدالشهدا گریه نمیکنند، بلکه به این خاطر که انسان نفهمید نعمت خدا را برده و تکه تکه کرده است، روز و شب گریه میکنند. اگر انسان بفهمد جا دارد خودش را تکه تکه کند! جا دارد اگر قتل نفس حرام نبود، خودش را بکشد. چرا امام را در قتلگاه برد؟! تا این را نفهمیم، آن امر که سیدالشهدا فرمودند: ما صاحب الامر نیستیم، نمیآید. همهی این مقدّمات هم برای ظهور اوست.
امام راحل فرمودند: اگر مسئولی حتّی به مردم خدمت هم کند، امّا در مورد حکومت جهانی حضرت کار نکند، خائن است. خود امام برای همین موضوع آمده است. روی این کار کنیم. همه چیز برای آماده شدن ماست. حداقل هم این است که ما به عنوان محبّین و شیعیان خودمان را آماده کنیم. چون وقتی حضرت میآید بالاخره نیرو میخواهد. منتها «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة» خواهد شد. ابیعبدالله فرمودند که وقتی حضرت میآید هشت ماه سلاح روی زمین نمیگذارد و میجنگد. به هر حال مستکبرین که همینطور راحت نمیایستند که بگویند: خوش آمدی، بفرما. معلوم است آنها منافعشان در خطر است و به همین خاطر حضرت هشت ماه می جنگند. امّا بعد از آن دیگر سلم و مدینه فاضله است و دنیا، جنّت الصغری میشود.
منتها این آقا، این امر عظیم «ائمة یهدون بامرنا» که میخواهد بیاید، به هر حال یار میخواهد. ما هستیم که باید آماده شویم. با همهی بدیها، پلشتیها و زشتیها ما هستیم که باید یار آقا شویم. پس باید آقا زمینهای داشته باشد و إلّا چگونه بیاید؟! باید مواظبت کنیم. خدا کند این معرفت به انسانیّت به وجود بیاید، اگر این معرفت باشد، یکی مانند عبدالله بن حسن میشود ....
«السّلام علیک یا ابا عبداللّه(علیه الصّلوة و السّلام)»