بسمه تعالی
سخنرانی حضرت آیتالله قرهی(مدّ ظلّه العالی)
در شب 28 صفر المظفر 1439
تاریخ (96/08/25)
با موضوع: پیامبر اکرم(ص)؛ جلوه رحمت بی پایان الهی
در محل مسجد امام مهدی(عج)
برگزار شد.
در مرقومه ذیل مشروح بیانات نورانی معظّمٌ له، برای علاقمندان به رشته تحریر در آمده است:
پیامبر اکرم(ص) جلوه رحمت بی پایان الهی
پرورگار عالم، پیامبرش را از باب رحمت برای عالمین قرارداد، رحمة للعالمین، این رحمت، چگونه است؟ اولا خود خداوند متعال همهی مطالب را در باب رحمت قرار داد، بارها عرض کردیم پروردگار عالم، غیر از سوره برائت، همه را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کرد، رحمتش هم همه چیز را فرا گرفته است، وسعن کل شیء، منتها این وسعت کل شیء از چه طریق است؟
در مباحث قبلی که به مناسبات مختلف داشتیم عرض کردیم: پروردگار عالم، همه اسماء و صفاتش، تجلیگاهش معصومین هستند فلذا این رحمت هم که عنوان صفت بارزه حضرتش هست و همه چیز بر اساس رحمت است، این هم تجلی دارد و رأس این تجلیگاه، پیامبر است لذا رحمة للعالمین است.
به نام خدایی شروع میکنیم که ارحم الراحمین است، اما سوال این است که این رحمانیت و این رحیمیت، چطور درک میشود؟ فرمودند: همه چیز باید با بسم الله الرحمن الرحیم شروع شود، حتی مناسبت سوره های مختلف، عنوان عوض نشد، مثلا بسم الله العلی الحکیم و یا بسم الله القاسم الجبارین و ... را بر اساس محتوای سور عوض میکرد ولی خداوند فقط با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز فرمود که انسان فقط رحمانیت و رحیمیت خداوند مد نظرش باشد.
این رحمانیت و رحیمیت چطور درک میشود؟ پروردگار عالم با اینکه همه پیامبران، حتی پیامبر خاتم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) را بشیرا و نذیرا قرار داد، بشارت بدهند و انذار که انسان، خود را از انسانیت دور نکند، با این وجود خدای متعال فرمود: رحمة للعالمین، پیامبر، رحمت برای عالمیان هم هست. در کنار اینکه عرض کردیم اهل بیت علیهم السلام تجلیگاه اسما و صفات خداوند هستند، پیامبر اکرم هم در کنار انبیاء با اینکه مبشر و نذیر هست، رحمت للعالمین هم هست، یعنی این صفت که به نوعی همه اسما و صفات الهی به نوعی از این صفت برون رفته است، رحمت خدا که همه اشیا را هم در بر گرفته است، حالا این رحمت را کجا میشود پیدا کرد؟
چون ما مستقیم نمیتوانیم اسماء و صفات خدارا درک کنیم، ذات و اسماء و صفات خط قرمز هستند مگر نازله اسماء و صفات، که در وجود حضرات معصومین علیهم السلام است.
این پیامبر، رحمت برای عالمین است، نه فقط برای مسلمانان، از آنطرف رحمت است برای همه انسانها و موجودات در همه عالم و نه فقط زمینیان، هرچه در ذهن شما بگنجد و نگنجد! چون اصلا خیلی چیزها را ما ادراکی نداریم، مثلا نور لولاکیه که قبلا راجع به آن صحبت کردیم، ادراکی نداریم یا خلقت قبل از خلقت عرش و فرش و.. که فرمودند: نور ما بود و به تقدیس و تسبیح و تهلیل و تحمید مشغول بودیم و این عنوان غذای ما بود! را درک میکنیم؟ خیر
کما اینکه جنس ما که از خاک هست و ملائکه نور هست و جنیان که آتش است را درک میکنیم؟ یا اینکه مثلا تغذیه ملائکه الهی چیست؟ یا اصلا همین حیوانات، یکی فقط برگ میخورد، یکی چیز دیگر یا گاهی بعضی از حیوانات فضولات میخورند، و رشد میکنند! تازه اینها جسمانی است که امکان دارد من و شما ببینیم، و ادراک نسبی داریم یا درخت را که بذر کوچکی بیش نبود تبدیل به درخت میشود و میوه میدهد، آب و کود میدهید و این رشد میکند و میوه میدهد و تنومند میشود، این نشان میدهد که تغذیهها فرق میکند، تمثیلی است که بفهمیم و به این حقیقت برسیم که نمیفهمیم. چرا که ما مخلوق و محدودیم و نمیتوانیم درک کنیم. و خود این مطلب، دریایی از علم و ادراک است. میفهمیم که نمیفهمیم و خود این باب علم است و بنا نیست همیشه بفهمیم که بفهمیم. انسان همین است چون مخلوق و محدود است و مدعی هم می شود. وقتی نمی فهمد و فکر کند که فهمیده آن وقت است که در مقابل خدا طغیان می کند.
مثل مورچه ای که می خواهد در مقابل انسان عرض اندام کند البته بلاتشبیه.
پیامبر اکرم(ص) باب رحمت الهی برای عالمیان
نتیجه اینکه همه چیز از باب رحمت است، اما این رحمت از کجا نشأت می گیرد؟ پیامبر اکرم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) مافوق بشیرا و نذیرا هست، رحمت للعالمین است، نه فقط برای مسلمین، بلکه برای همه مخلوقات از اول تا اخر! درکش خیلی سنگین است، یعنی پروردگار عالم که قادر متعال است، این طور قرار داد که رحمتش، که می گویید: بسم الله الرحمن الرحیم، از ناحیهی پیامبر باشد! یعنی وقتی شما می گویید به نام خدایی که صفت بارزش رحمانیت و رحیمیت هست؛ یعنی خدا هر آنچه که میخواست در عالم معلوم کند در وجود پیامبر معلوم کرد لذا فرمود: لولاک لما خلقت الافلاک.. لذا رحمت للعالمین هست. لذا همه خلقت آسمانها و زمین از رحمت پیامبر است و مرهون رحمت پیامبر است. شاید سوال شود چطور؟ انسان که مع الاسف درک نکرد، یک معنی که پیامبر اکرم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: علی جان هیچ کس تو را نشناخت جز من و هیچ کس من را نشناخت جز تو. و فرمود: دمک دمی و لحمک لحمی. و درباره هیچکس جز ایشان نفرمود که من و علی تا عبدالمطلب یکی بودیم دوتا نبودیم! همه خلق از عالم ذر معلوم بودند و مشخص بودند و هرکس عالم صلب را طی می کند تا به دنیا میرسد؛ ولی فرمود: ما تا عبدالمطلب یکی بودیم و از آنجا دو نیم شدیم و من در صلب عبدالله قرار گرفتم و علی در ابوطالب و این از اعجاز الهی است.
همانطور که حضرت فرمودند ما که نمیشناسیم و اینکه رحمت خدا در وجود پیامبر قرار گرفته و از آن همه عالم نشأت گرفته یعنی چه؟ به تعبیر دیگر اصلا پیامبر از ابتدا بود و الانم هست، صورت ظاهر فیزیکی بله برای هدایت، به عنوان پیامبر خاتم آمدند ولی باذن الله، صحنه گردان خلقت از ابتدا بوده و تا انتها هم هست..
لذا وقتی میگوییم: بسم الله الرحمن الرحیم طبعا در وجود پیامبر و در عصمت هست. در نماز میگوییم: حمد و سوره، چون بدون حمد اصلا نماز، نماز نیست. ولی هر سوره ای را بخواهی بعد از حمد میتوانی بخوانی.
در همین سورهی حمد وقتی از بسم الله الرحمن الرحیم میرسی به اهدنا الصراط المستقیم این رحمت تو را به صراط مسبقیم میرساند، و این صراط،حسب روایات شریفه امیرالمؤمنین هست، با توجه به رحمت للعالمین بودن حضرت و اینکه خداوند همه چیزش را در باب رحمت قرار داد و فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم. همه چیز را در بستر رحمت قرار داد و اینکه او جایگاه نازله اسماء و صفات الهی است و چون خلقت بر اساس رحمت است پس اگر تو نبودی خلقتی هم نبود لولاک لما خلقت الافلاک.
به این مطلب میرسیم که پیامبر از روز نخست خلقت بود فلذا فرمود ما قبل از خلقت همه چیز بودیم و نور بودیم و به تقدیس و .. مشغول بودیم. الله نور السموات و الارض نه اینکه خدا نور باشد مگر خدا جسم است نعوذ بالله؟ یعنی خداوند متعال تمام آسمانها و زمین را از نور خودش خلق کرد..
لذا قاعدهی خلقت را خداوند بر اساس رحمت گذاشته است و او را رحمت للعالمین نامیده و این رحمت را در پیامبر قرار داده است و اینکه امام صادق (علیه الصّلوة و السّلام) فرمودند: نحن صنائع الله و الخلق صنائعنا، خلق صنعت ماست، اینجا معلوم میشود و همه چیز هم باید در بستر رحمت خلق شود و اگر نباشد هم نمی شود.
طواف حجّ؛ به دور ولایت چرخیدن است
لذا شفاعت هم مال خود اوست و در جلسهی گذشته بیان کردیم: حجّی که بدون حضرات معصومین باشد، اصلاً فایده ندارد. وجود مقدّس حضرت باقرالعلوم فرمودند: «إنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ یَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَیَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ یَأْتُونَا فیخبرونا بولایتهم و یعرضوا علینا نصرهم» (وسائل الشیعه، جلد 10)، خدا به مردم امر کرده که سراغ این سنگها (یعنی کعبه) بیایند، آنها را طواف کنند، سپس نزد ما بیایند و ولایت و همبستگی خودشان را به ما خبر بدهند و یاری خودشان را بر ما عرضه بدارند.
ما رو به قبله نماز میخوانیم، یعنی رو به کعبه. لذا کعبه خیلی مقدّس است، امّا کعبه بدون امام، میشود احجار! حضرت زینالعابدین هم وقتی در مقابل یزید ملعون قرار گرفت، نفرمودند که روی منبر بروم صحبت کنم، بلکه فرمودند: بر روی این چوبها بروم و صحبت کنم. اگر امام نداشته باشد، چوب و سنگ است و فایده ندارد. لذا کعبه هم با آن عظمتش که مقدّس است و به دورش میچرخیم و هر کس در عالم، در هر نقطهای باشد، رو به کعبه نماز میخواند، امّا قداستش به امامت و ولایت به وجود آمده است. بیتالله شکافته میشود، درب بسته است و فاطمه بنت اسد از آن شکاف به داخل میرود. چقدر وهابیّت ملعون، این بازوی یهود خواست این را ترمیم کند، امّا نشده است. هر کاری کردند، نشده است. ما دور ولایت میچرخیم، نه دور سنگ. مگر ما بتپرست هستیم که دور سنگ بچرخیم؟! دور ولایت میچرخیم. حتّی وقتی در ایّام اعتکاف رجبیّه، در مسجد جامع معتکف میشوی، درست لحظهی نیّت اعتکاف، همان لحظهای است که بیتالله شکافته شد و فاطمه بنت اسد وارد بیتالله شد. غروب روز پانزدهم که از حال اعتکاف خارج میشوید، همان زمانی است که مجدّد دیوار شکافته شد و فاطمه بنت اسد به همراه مولیالموالی از بیت الله خارج شد.
لذا حضرت فرمودند: بعد از طواف سنگها، نزد ما بیایند. قدیمیها وقتی از حجّ برمیگشتند، یک سفر مشهد هم میرفتند و این مطلب ریشه دارد. «ثُمَّ یَأْتُونَا فیخبرونا بولایتهم و یعرضوا علینا نصرهم» نزد ما بیایند و ولایت و همبستگی خودشان را به ما اطّلاع بدهند و بگویند: ما با شما هستیم و با شما پیمان بستیم و یاری خودشان را اعلام کنند. این مطلب را با آن مقدّماتی که در مورد رحمت للعالمین گفتم، کنار هم بگذارید. اصلاً بدون عصمت، معنا پیدا نمیکند. لولاک لما خلقت الافلاک همین است.
ریشهی قرآنی «لولاک لما خلقت الافلاک»
لذا اتّفاقاً من بارها در درس خارج اصول بیان کردم که در ادلّه اربعه که بیان میشود: اجماع، سنّت، عقل و کتاب؛ باید گفت: اجماع که به خودی خود وجود ندارد و بحث آن را هم مطرح کردیم و إنشاءالله کتابچه آن چاپ میشود. عقل هم که باید امضاء حجّت پای آن باشد. کتاب و سنّت میماند. در کتاب هم که مثلاً عدّهای میگویند: بحث وجوب صلاه، به خاطر وجود فعل امر در «اقیموا الصلاة» مشخّص میشود، امّا ما بیان کردیم که نمیتوان از فعل امر وجوب را گرفت، چون «و ارکعوا مع الراکعین» هم به این صراحت به صورت امر بیان شده، امّا آیا نماز جماعت هم واجب است؟! لذا فقط قرآن ناطق میماند که این حضرات هستند.
به اهل جماعت بگویید: نماز صبح دو رکعت است و در این اختلافی نداریم و تمام مذاهب، حتّی وهابیّت ملعون هم همین را میگویند. امّا سؤال: کجای قرآن این مطلب را نوشته است؟ میگوییم: این را از سنّت فهمیدیم، سنّت یعنی چه؟ قول و فعل معصوم. پس پیامبر این را فرمودند. همه چیز دست آنهاست. اگر رحمت هم خواستید، دست آنهاست.
لولاک لما خلقت الافلاک؛ یعنی اگر نبود، همین رحمتی هم که الآن من و شما زندهایم، نبود، این زنده بودن ما هم رحمت خداست. حتّی همین که همهی فسّاق عالم و کفّار، همه زندهاند، از باب رحمت اوست. منتها خدا نمیخواست آنها اینگونه شوند و در عالم، کافر وجود داشته باشد. این، دور از عدالت خداست که بخواهیم فکر کنیم نعوذبالله خدا یک عدّه را کافر، یک عدّه را مشرک و ... میآفریند. خدا فرمود: «فطرت الله التی فطر الناس علیها»، نفرمود: «فطر المؤمن»، «فطر المسلم»، بلکه فرمود: «فطر الناس»، لذا فطرت همهی انسانها، الهی است. عالم، عالم اختیار است و یک عدّه خراب میکنند و انسانهای پلیدی میشوند.
پیامبر در روایتی حدود 73 نشانه از نشانههای آخر الزمان بیان میکنند که مردم گرفتار تجمّلات میشوند و ... . بادهای سهمگینی میوزد، مردم فساد میکنند، مردم در تجارت و کاسبی دچار سختی و تنگدستی میشوند، قیمتها روز به روز بالا میرود، بعضی در پستی و لئامت طوری هستند که برای دیگران، میزنند و ... . حضرت مطالبی را بیان میکنند که خیلی عجیب است!
خلاصه کلام، حضرت رحمت للعالمین است و خدا هم ارحم الراحمین است. نام خدا را باید با الرحمن و الرحیم شروع کنیم، یعنی با تمسّک به پیامبر آغاز کنیم و ببینیم او چه میخواهد. همه به واسطهی او خلق شدند «لولاک لما خلقت الافلاک» و خداوند از طریق پیامبر، همه را خلق کرده است.
هر کس در حد خودش، باید ادراک کند و بفهمد که اگر پیامبر نبود، اگر معصومین نبودند، ما نبودیم. این هم که بیان میشود: انبیاء هم که میخواستند نبی شوند، باید ولایت حضرات معصومین را میپذیرفتند، به همین دلیل است که پیامبر و حضرات، رحمت للعالمین هستند، رحمت بر همهی مخلوقات، رحمت بر کرات و ... است، اگر پیامبر نبود، خورشید نبود و ... . این رحمت را باید گسترش دهیم. چون نفرمود: رحمت للمسلمین، رحمت للناس و ...، بلکه فرمود: رحمت للعالمین. لو لاک لما خلقت الافلاک. اگر کسی گفت که ریشهی قرآنی «لو لاک لما خلقت الافلاک» چیست؟ باید گفت: رحمت للعالمین و این توضیحاتی که دادیم.
این رحمت للعالمین اینقدر دلسوز بود که خدا فرمود: «لعلک باخع نفسک ألا یکونوا مؤمنین». بس است دیگر داری خودت را هلاک میکنی. این پیامبر با این که رحمت للعالمین است، خودش فرمود: هیچ پیامبری مانند من از امّتش اذیّت نشد، اگر انسان این را بفهمد باید گریه کند و به حقیقت بگوید: «اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا». آن هم پیامبری که اینقدر دلسوز باشد که در آخر عمرش هم نگران امّتش باشد.
تنها پیامبری که ملک الموت برای گرفتن جانش، از ایشان اجازه گرفت
ملک الموت از هیچ کس برای آمدنش اجازه نگرفته است، حتّی در مورد سلیمان نبی هم وقتی بر عصای خود تکیه داده بود و میدید که جنیّان دارند میسازند، ملک الموت آمد و جانش را گرفت. قبلش پرسید: نماز بخوانم، گفت: نه؛ گفت: بنشینم، گفت: خیر، اجازه ندارم، خدا فرموده که همینطوری جان شما را بگیرم. اینها همه به سرعت در ذهن میگذرد. شاید کسی بگوید: این را که گفت، میتوانست زود بنشیند، امّا تمام اینها به سرعت میگذرد و ما متوجّه نمیشویم. همهاش در یک لحظه و به سرعت میگذرد. سکرات موت اینگونه است. حتّی نگذاشت چشمانش را ببندد و با چشم باز از دنیا رفت. البته روایت داریم که گاهی برای مؤمنین که وقتی ملکالموت را میبینند، میترسند، خطاب میشود: بالا را نگاه کنید و پیامبر و حضرات معصومین را میبینند و بعد راحت جان میدهند. به هر حال سکرات موت، لحظات بسیار سخت و عجیب و غریبی است. برای مؤمن هم هست، منتها مؤمن درد ندارد. شاید سلیمان نبی هم در آن زمان، پیامبر و حضرات را دیده و جان داده است. علی ای حال ملک الموت برای جان کندن از سلیمان نبی اجازه نگرفت.
حضرت موسی کلیم هم برای آزمایش در قبر رفته بود، ملک الموت جلو آمد و گفت: اندازهی شماست؟ گفت: بله. گفت: دیگر تمام شد. پرسید: الان؟ گفت: بله، قبلاً گفته بودیم و دیگر تمام است. در روایت داریم: در همان قبر جان موسی کلیم گرفته شد.
امّا وقتی برای گرفتن جان پیامبر میآید، درب خانهی پیامبر را میزند و بدون اجازه وارد نمیشود. رحمت للعالمین هم در آن لحظات باز دلش به حال امّت میسوزد و میگوید: بعد از من، بر سر امّتم چه خواهد آمد؟ آن هم امّتی که سفارش کرد و کتاب الله و عترتی بیان کرد، امّا با عترتش چه کردند؟! ...
ملک الموت، عزرائیل آمد و گفت: تمام انبیاء صف کشیدند و منتظر شما هستند. پیامبر فرمود: من تا سؤالاتی نپرسم، نمیآیم. جبرائیل آمد، به او فرمود: بعد از من بر سر امّتم چه خواهد آمد؟ با این که خود پیامبر فرموده بود: هیچ پیامبری به اندازهی من، از امّتش آزار ندید، امّا باز اینگونه دلسوز بود. خطاب رسید: اگر یک سال به مرگشان مانده، استغفار کنند، میآمرزیم. پیامبر گریه کرد و راضی نشد. گفت: یک ماه. باز پیامبر گریه کرد و فرمود: راضی نیستم. تا این که خطاب رسید: اگر همان لحظهی جان کندن بگوید: استغفر الله ربی و اتوب الیه، میبخشم. پیامبر مجدّد گریه کرد. پرسید: یا رسول الله دیگر چرا گریه میکنی. عرضه داشت: خدایا، اگر در آن لحظه زبانش بند آمد و نتوانست استغفار کند، چه؟! – عزیزان،مراقب باشیم تا زنده هستیم، استغفار کنیم، به خصوص در مورد حقّ الناس و ... - خطای رسید: حبیب من، پس شفاعت تو و رحمت من کجا رفته است؟!
«السلام علیک یا رسول الله»