|
پایگاه اطلاع رسانی یاوران امام مهدی
(عج)
www.emammahdy.com
چهارشنبه 20 فروردین 1404
نکات اساسی اخلاق91/ خیر کثیر
در صبر بر آن چیزی که انسان خوشش نمیآید و آن را نمیپسندد، خیر فراوان است.
وجود مقدّس ختمی مرتبت، محمد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) در یک روایت بسیار عالی میفرمایند: «فِی الصَّبْرِ عَلَى مَا نَکْرَهُ خَیْرٌ کَثِیرٌ»[1]. در صبر بر آن چیزی که انسان خوشش نمیآید و آن را نمیپسندد، خیر فراوان است. صورت ظاهر، مشکل وجود دارد و جدّاً هم همینطور است. اسمش را مشکلات و مصائب گذاشتند، امّا اگر کسی صبر کند، نهایت آن، برای او حلاوت و شیرینی است. آن شیرینی در ابتدا نیست، گرچه دو نوع بیان کردند. یک عدّه میگویند: برای خصّیصین حضرت حق، «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرا»[2]، با همان سختی، آسانی است. عدّه دیگر هم میگویند: «انّ بعد العسر یسرا» بعد از آن سختیها، مصائب و گرفتاریها، آسانی است. به این معنا که آنهایی که سختی را میبینند، احتمال دارد همان لحظه آسانی نباشد، امّا برای اولیاء الهی، چون درک این مطلب را دارند که نهایتش خوب است، همراه با این سختی، آسانی است. مثلاً اگر کسی درک کند که گاهی مریضیها برای بشر، عنوان ریخته شدن گناهان او، ولو گناهان صغیره یا آن خطاهایی باشد که انجام داده و خبر ندارد، همان لحظه برای او آسانی است. چون بشر جائزالخطا است - این نکته هم بسیار مهم است، فراموش نکنیم - معنای جائزالخطا یعنی احتمال خطا وجود دارد. بعضی معنای جائزالخطا را عامدالخطا میگیرند؛ یعنی عمداً خطا کند. خطا میکند، بعد میگوید: من جائزالخطا هستم. بحث جائزالخطا بودن، یعنی اینکه گاهی بشر، حواسش نیست، خطایی میکند. خود همین مریضی، آن مطالبی را که احتمال خطا هم نمیداده، پاک میکند. یا گاهی به انسان درجه میدهد. اگر کسی به اینها از باب رحمت الهی نگاه کند، همان لحظه شیرینی و آسانی است و برای او سخت نمیشود؛ چون رحمت الهی را میچشد، میگوید: هر چه خدا داده، برای من نیکوست. بعد هم درجاتی میدهند.طوری اجر و مزد میدهند، چه در دنیا و چه در آخرت - به خصوص در آخرت - که بشر، وقتی مزد و اجر این صبر در مقابل مصائب را میبیند، درخواست میکند، نه از باب تعارف که در روایات داریم تعارف نمیکند، بلکه از باب حقیقت، میگوید: ای کاش تمام عمرم برایم سختیها و بلایا بود. البته به این معنا که اگر خدا مقدّر میکرد؛ چون صبر در مقابل این بلایا و مصائب، انسان را میسازد. صبر – 10/12/86
[1]. بحار الأنوار، ج: 79، ص:137، باب: 18
|
|
|