|
پایگاه اطلاع رسانی یاوران امام مهدی
(عج)
www.emammahdy.com
چهارشنبه 20 فروردین 1404
نکتة من النکات اخلاق 93/ زمینه صبر بر بلا
اگر راضی به قضای الهی بود، هر بلایی هم که بیاید، صبر میکند.
جالب است، وجود مقدّس حضرت ختمی مرتبت، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) میفرمایند: «ثَلَاثٌ مَنْ رُزِقَهُنَّ فَقَدْ رُزِقَ خَیْرَ الدَّارَیْنِ الرِّضَا بِالْقَضَاءِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الْبَلَاءِ وَ الدُّعَاءُ فِی الرَّخَاءِ»[1] سه چیز است که اگر خدا به هر کس این سه چیز را مرحمت کند، تمام خیر دنیا و آخرت را دارد. حتّی حضرت میفرمایند: یکی از آنها را هم مرحمت کند، کافی است. میفرمایند: اوّلین مطلب، «الرّضا بالقضاء» خوشنودی به حکم حضرت حق است، راضی بودن به قضای الهی، مقدّرات حضرت حق، هر چه خدا میپسندد و حکم خدا هر چه بود. بعد میفرمایند: «و الصّبر على البلاء» صبر بر بلا. چرا صبر را دومین مطلب بیان میفرمایند؟ دلیلش این است که اگر کسی به قضای حضرت حق راضی شد، آن بلا برایش بلا نیست، طلاست. لذا صبر میکند. آنهایی که صبر نمیکنند، برای این است که راضی به قضای حضرت حق نیستند. اگر جدّی کسی به مقام رضا رسید، صبر میکند و آن بلا را به جان میخرد. تعبیرش همین مصرع میشود که پسندم آنچه را جانان پسندد. هر چه را حضرت حق بپسندد، چون راضی به رضای حضرت حق و قضای الهی است، آن را میپذیرد. دیگر صبر برای او راحت میشود. اگر کسی میخواهد در مقابل مصائب صبوری پیشه کند و سؤال کند: چه کنیم که توفیق صبر در مقابل مصائب را داشته باشیم؟ زمینهاش این است: انسان به قضای الهی راضی باشد. اگر راضی به قضای الهی بود، هر بلایی هم که بیاید، صبر میکند. مع الأسف، گاهی ما حکم خودمان را بر قضای حضرت حق ترجیح میدهیم. ادّعای ایمان هم میکنیم. امثال من برای خودم، برنامهای را میچینم، تعبیرم هم این میشود که میخواهم برای دین باشد. یک موقع میبینی اینطور هم هست، امّا اگر قضای الهی طور دیگری شد، چون راضی به قضای الهی نیستم، طبیعی است، اگر بلیهای پیش بیاید، صبر نمیکنم؛ چون میگویم: آن چیزی که من میخواهم، در حالی که عبد الهی، چون در مقام عبودیت قرار میگیرد، هر چه مولا میپسندد، میپسندد. آیا شما در عالم دیدهاید غلامی به اربابش دستور بدهد؟ اصلاً محال است. این ارباب است که هر چه بخواهد، عبد باید انجام بدهد. جدّی اگر ما از این منظر نگاه کنیم، تمام است. صبر – 10/12/86
[1]. بحار الأنوار، ج: 79، ص:138، باب: 18
|
|
|