|
پایگاه اطلاع رسانی یاوران امام مهدی
(عج)
www.emammahdy.com
چهارشنبه 20 فروردین 1404
نکتة من النکات اخلاق 94/سلطنت عالم یا تکهتکه شدن با قیچی
امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) بیان میفرمایند: «عَجِبْتُ لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ»[1]. تعجّب میکنم از مرد مسلمان! میدانید در ادبیات عرب، قاعده این است که اگر مثلاً بیست زن باشند، یک مرد باشد، صیغه را به جمع مذّکر بیان میکنند. لذا حضرت که «الْمَرْءِ» بیان میکنند، «الْمَرْاة» هم در آن نهفته شده است. اینطور نیست که بیان کنیم اگر «الْمَرْءِ» فرمودند، «الْمَرْاة» کنار است، بلکه از باب قاعده ادبیات، همه را شامل میشود.
میفرمایند: «عَجِبْتُ لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ؛ لَایَقْضِی اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- لَهُ قَضَاءً إِلَّا کَانَ خَیْراً لَهُ؛ وَ إِنْ قُرِّضَ بِالْمَقَارِیضِ کَانَ خَیْراً لَهُ، وَ إِنْ مَلَکَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا کَانَ خَیْراً لَهُ» - این روایت بسیار زیباست - میفرمایند: در چشم من مایه شگفتی است، مسلمانی که هرچه خدا برایش بخواهد، هرچه برایش پیش بیاورد، خیر است. «لَایَقْضِی اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- لَهُ قَضَاءً إِلَّا کَانَ خَیْراً لَهُ» تمامش برای او خیر است و هیچ موقع از خدا شکوه نمیکند.
تعبیر حضرت این است: چه با قیچی «بِالْمَقَارِیضِ» تکهتکهاش کنند، چه تمام ملک مشرق و مغرب در سلطه او باشد، فرقی نمیکند. میگوید: هرچه خدا بخواهد.
خیلی حرف است، مگر میشود؟! مگر میشود کسی در مقام سلطنت تمام عالم باشد، با آن موقعی که به صورت ظاهر، خار است، او را با ذلّت میبرند، تکّهتکّهاش میکنند، هر دو برایش بالسّویه باشد؟! محال است، مگر کسی که مؤمن باشد و بفهمد.
بیننا و بین الله، آیا ما همه قائل به این مطلب هستیم؟ یعنی بگوییم: اگر یک موقعی در اوج عزّت، ریاست، ثروت و همه مطالب، باشیم با آن زمانی که به صورت ظاهر، خار، ذلیل، فقیر و ...، باشیم، برای ما یکی است. حرفش را هم نمیتوانیم بزنیم. یک لحظه فکر کنیم که یک زمانی اینطور شود. یک کسی در اوج عزّت، ثروت، ریاست و ...، باشد، همه به او احترام بگذارند، آنوقت یک زمانی نعوذبالله - چون واقعاً هم نمیتوانیم، میگوییم: نعوذبالله - فقیر شود، او را از یک ریاست چنانی پایین بکشند، خارش کنند، نعوذبالله آب دهان به صورتش بیاندازند و بین مردم انگشتنمایش کنند. آیا میتواند برای ما یکی باشد؟ هیهات. امّا مؤمن اینگونه است.
صبر – 10/12/86
[1]. الکافی، ج: 3، ص: 161
|
|
|