«قال مولا نا صاحب العصر و الزمان فَلْیَعْمَلْ کُلُّ امْرِئٍ مِنْکُمْ بِمَا یَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنَا وَ یَتَجَنَّبُ مَا یُدْنِیهِ مِنْ کَرَاهَتِنَا وَ سَخَطِنَا فَإِنَّ أَمْرَنَا بَغْتَةٌ فُجَاءَةٌ حِینَ لَا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ وَ لَا یُنْجِیهِ مِنْ عِقَابِنَا نَدَمٌ عَلَى حَوْبَةٍ وَ اللَّهُ یُلْهِمُکُمُ الرُّشْدَ وَ یَلْطُفُ لَکُمْ فِی التَّوْفِیقِ بِرَحْمَتِهِ» [1]. این فرمایش مولا، آقا، سیّد، صاحب و سالارمان، حضرت حجّتبنالحسن(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) در باب محبّت است. همانگونه که پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُ»[2] آیا دین جز محبّت است، حضرت هم در اینجا میفرمایند که این محبّت چیست و چگونه باید باشد.
حضرت میفرمایند: هر کدام از شما باید یک کاری را انجام بدهد که او را به محبّت و دوستی ما نزدیک کند. پس این که میفرمایند: «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُ» و انسان هم ادّعای محبّت آلالله را دارد، معلوم میشود بعضی از اعمال عامل میشود که انسان هر چقدر هم بگوید: محبّ آلالله هستم، محبّت در قلبش زیاده نشود و از آن طرف هم بعضی از اعمال محبّت را کم میکند.
چه شد که بعضیها که اسامی شیعیان را هم داشتند، یک موقعی در دانشگاه و این طرف و آن طرف جزوه میدادند که امام زمان کجا است و این چه حرفهایی است؟! یا میگفتند: جنگ بین ابیعبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) و یزید، نشأت گرفته از آن زمانی است که آنها بر اباسفیان غالب شدند و این جنگ، قبیلهای و خاندانی بوده است. لذا محبّت که کم میشود، نعوذ بالله، آرام آرام انسان را به سمت دیگر میبرد.
پس محبّت یک شاخصه دارد و آن اینکه حضرت میفرمایند: باید هر کدام از شما کاری کند که به واسطه آن، به محبّت و دوستی ما نزدیک شود. بعد میفرمایند: «وَ یَتَجَنَّبُ مَا یُدْنِیهِ مِنْ کَرَاهَتِنَا وَ سَخَطِنَا» و از آن چیزی که ما بدمان میآید، خوشایند ما نبوده و موجب کراهت و خشم ما میشود، دوری بجوید و اجتناب کند.
بالجد آیا حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) غیبت را دوست دارند؟! آیا تهمت را دوست دارند؟! نستجیربالله آیا حسادت را که بد دردی است و معالاسف گاهی بین اهل علم هم میافتد، دوست دارند؟! میفرمایند: این اعمال موجب کراهت و سخط ما است و ما را ناراحت میکند.
بعد حضرت میفرمایند: «فَإِنَّ أَمْرَنَا بَغْتَةٌ فُجَاءَةٌ حِینَ لَا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ» چون امر ما ناگهانی میرسد، مثل مرگ فُجعه؛ یعنی ظهور، ناگهانی به وجود میآید و کسی حواسش نیست، «وَ لَا یُنْجِیهِ مِنْ عِقَابِنَا نَدَمٌ عَلَى حَوْبَةٍ» آن موقع دیگر فایدهای ندارد، توبه و بازگشت دیگر سودی نخواهد داشت و پشیمانی از گناه او را از کیفر ما نجات نمیبخشد.
«وَ اللَّهُ یُلْهِمُکُمُ الرُّشْدَ وَ یَلْطُفُ لَکُمْ فِی التَّوْفِیقِ بِرَحْمَتِهِ» خداوند رشد و هدایت مطلوب را به شما الهام کند و لطف خدا شما را به بهرهبرداری از رحمت خودش توفیق مرحمت کند. این دعایی است که حضرت برای ما کردهاند.
لذا یکی از نکات این فرمایش که بزرگان هم اشارهای به آن داشتهاند، این است که اگر ما آماده نباشیم و آن کارهایی را که آن حضرات دوست دارند، انجام ندهیم، نمیتوانیم سرباز آقاجان باشیم. چون کسی که ادّعای دوستی میکند، باید آن کارهایی را که آن حضرات دوست دارند انجام بدهد.
معمولاً اینطور است که من اگر کسی را دوست دارم، باید ببینم او چه چیزی را دوست دارد. مثلاً، در مثال مناقشه نیست، گاهی بعضیها میگویند: ما تا قبل از ازدواج، فلان چیز را نمیخوردیم، امّا حالا چون خانم خیلی دوست دارد و درست میکند، با ولع خاصی هم میخوریم یا مثلاً فلان عطر را استفاده میکردیم، خانم گفت: نمیخواهم استفاده کنی، دیگر از آن استفاده نمیکنیم؛ یعنی دوستیها عوض میشود و این ملاک محبّت است.
حالا آیا واقعاً ما حضرات را دوست داریم که ادّعا میکنیم؟! فرمودند: آنهایی که ادّعای دوستی دارند، باید کاری کنند که به محبّت و دوستی ما نزدیک شوند. «أَمْرَنَا بَغْتَةٌ فُجَاءَةٌ» یعنی یک موقع میبینید ناگهانی ظهور صورت میگیرد و آنوقت ما میگوییم: آقا! میخواهیم یارت باشیم، امّا دیگر فایدهای ندارد. پس انسان باید مواظبت این قضیه را داشته باشد.
خدایا! به حق اولیاء و انبیائت به همه ما توفیق عمل کردن به دستوراتشان را مرحمت بفرما.
جلسه درس خارج فقه- 21/2/90
[1]. الإحتجاج مرحوم طبرسی، ج: 2، ص: 498
[2]. نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلى الله علیه و آله)، ص: 539