|
پایگاه اطلاع رسانی یاوران امام مهدی
(عج)
www.emammahdy.com
چهارشنبه 20 فروردین 1404
کد اساسی اخلاق 159/رابطه گناه و قتل نفس!!
هرکس به هر نوعی گناه انجام دهد، قاتل است!!
رابطه گناه و قتل نفس!! قرآن میفرماید:«وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیماً»[1] و هرکس فرد با ایمانی را از روی عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است،«خالِداً فیها» همیشگی درآن هست، «غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیماً» غضب خدا و لعنت خدا بر اوست و عذاب عظیمی برای او آماده شده است. من نمیدانم آیا حکّام عرب این آیات را میخوانند؟ نمیخوانند، چون آنها اصلاً با قرآن کاری ندارند. دیدید در بحرین چطور به قتل میرسانند و قرآنها را میسوزانند. من قبلاً در بحث یهودشناسی عرض کرده بودم که وهابیّت یهودی هستند، دلالت آن را هم دیدیم. آنجا به صورت ظاهر قرآن چاپ میکنند، به مردم هم میدهند، امّا در بحرین قرآنها را به آتش میکشند. اینها اعتقاد به این چیزها ندارند. حضرت شیخناالأعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفدا و سلام اللّه علیه) به سیّد مرتضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) آن مرد الهی، مرجع عظیمالشّأن که شاگرد ایشان بود نکته نابی را فرمودند، ایشان فرمودند: میدانید قتل یعنی چه؟ قتل یعنی بریده شدن از آن انسانیّت انسان. اولین قتل این است. هرکه به هر نوعی گناه انجام دهد، قاتل است، چرا؟ دلیل قتل چیست؟ دلیل قتل این است که انسانیّت خودش را به واسطه گناه ذبح کرده است. حرف عجیبی است! عرض کردیم وقتی کسی گناه میکند از مقام انسانیّت خارج میشود؛ چون مقام انسانیّت در مقام طهارت است و گناه ضدّ طهارت است. اول آن کسی قاتل است که مبتلای به گناه شود و گناه را عامل ذبح کردن مقام انسانیّت خود نپندارد درحالیکه انسان باید نفس امّاره خودش را ذبح کند. انسان باید آن نفس امّاره را ذبح کند و بدان اگر آن را ذبح نکردی، او تو را ذبح میکند. همانطور که شیخناالأعظم(روحی له الفدا و سلام اللّه علیه) فرمودند: انسان گناه میکند و خود این عامل میشود از مقام انسانیّت دور شود و آن را ذبح کند. عزیزان! تنها راهی هم که اولیاء بیان میکنند همین است که گناه را کوچک و بزرگ نشمارید - این را به عنوان کد بزرگ در ذهنمان بسپاریم- اگر این را فهمیدیم چشممان، زبانمان، گوشمان و فکرمان کنترل میشود. چرا زبان کنترل نمیشود؟ معلوم است برای اینکه نفهمیدیم باید نفس امّاره ذبح شود و او ما را ذبح میکند. زبانمان رها شد، هرچه خواست گفت؛ چشممان یله و رها شد. شخصی به آیتالله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) عرضه داشت: آقا! آیتالله قاضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان میکنند: آنقدر چشمم را کنترل کردم که اگر زن نامحرمی میخواست از کوچه مقابل بیاید، هنوز نیامده ناخودآگاه پلکم روی هم میرفت؛ آیا میشود چنین کاری کرد؟ ایشان فرمودند: کار مهمّی نیست. اولیاء الهی بعد از این مرحله، به مرحلهای میرسند که ولو چشمشان باز است امّا اصلاً نمیبینند که نیاز به بستن پلک باشد. بستن پلک برای موقعی است که هنوز احساس گناه کنند. این چه معنی دارد؟ ما نمیفهمیم. یکصد و هفتادمین جلسه درس اخلاق حضرت آیت الله قرهی (مدظله العالی) چهارشنبه ۳۱/۰۱/۹۰
|
|
|