|
پایگاه اطلاع رسانی یاوران امام مهدی
(عج)
www.emammahdy.com
چهارشنبه 20 فروردین 1404
کد اساسی اخلاق 169/حسرت مدعیان علم
صاحبان حسرت، پشیمانی و ویل در قیامت!
عَنِ الصّادق(علیه الصّلوة و السّلام): «إِنَّ الْحَسْرَةَ وَ النَّدَامَةَ وَ الْوَیْلَ کُلَّهُ لِمَنْ لَمْ یَنْتَفِعْ بِمَا أَبْصَرَهُ وَ لَمْ یَدْرِ مَا الْأَمْرُ الَّذِی هُوَ عَلَیْهِ مُقِیمٌ أَ نَفْعٌ لَهُ أَمْ ضَرٌّ»[1]. گاهی انسان در پشیمانیها و حسرتها و ویلها گرفتار میشود. امّا بدترین حسرت، حسرت قیامت است، «وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ هُمْ فی غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا یُؤْمِنُونَ»[2]. یا به تعبیر دیگر قرآن کریم و مجید الهی: «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ کُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرینَ»[3]، آن روزی که انسان بیان میکند: دریغ بر آنچه که در امر خدا کوتاهی کردم و از مسخره کنندگان بودم، باورم نمیشد این روز بیاید! حضرت در این فرمایش شریفشان میفرمایند: «إِنَّ الْحَسْرَةَ وَ النَّدَامَةَ وَ الْوَیْلَ کُلَّهُ»، هم حسرت و دریغ - یعنی این که انسان بگوید: وای چه شد؟! - هم پشیمانی و ندامت و هم ویل - که ویل هم نام چاهی در جهنّم است و هم آهِ سوزناک درون - تمامش (هر سه مورد) برای چه کسی است؟ «لِمَنْ لَمْ یَنْتَفِعْ بِمَا أَبْصَرَهُ»، همه برای آن کسی است که از دانش خود، از بصیرت خود و از آنچه که عامل بصیرت میشود، نفع نبرد. علمی که انسان از آن نفع و بهرهای نبرد، چه فایدهای دارد؟! به خصوص برای ما، ما بدانیم و مبلّغش هم باشیم که علم دین، چنین و چنان است، امّا نعوذبالله، نستجیربالله، پناه به ذات حضرت حقّ، خودمان نفع نبریم! دیگران از این حرفها، از علم، از اعاظم و علمایمان نفع ببرند، امّا خودمان نفع نبریم، با این که میدانیم، «بِمَا أَبْصَرَهُ»! ما میدانیم که دینمان حقّ است، میدانیم که شبخیزی حقّ است، شنیده و دیدهایم که هر چه به هر کس دادند، به واسطه شبخیزی و قیام در دل شب دادند، لذا بخوانیم و بگوییم که پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: «أَبغَضُ النّاس عِندَاللّه بَطّالُ النَّهار وَ جیفَة اللَّیل»، ولی متأسّفانه خودمان روزمان را به بطالت بگذرانیم، نه کسب علمی، نه مباحثهای و ...، تمام روزمان به بازی، مشغول بودن به دنیا و ... به هدر رود! در حالی که کار اهل علم این نیست که مشغول به دنیا باشند. ما یا باید میرفتیم کاسب میشدیم، یا اگر در سلک اهل علم قرار گرفتیم، باید یادمان باشد که اسّ و اساس کار ما، علم است و این را نباید فراموش کنیم. ملّاصدرا(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن مرد الهی و عظیمالشّأن - که عارف بودند - فرمودند: کسی که شبخیزی نداشته باشد، حرام است در درس من بیاید. چون میترسیدند این علم وزر و وبال چنین کسی شود. «وَ لَمْ یَدْرِ مَا الْأَمْرُ الَّذِی هُوَ عَلَیْهِ مُقِیمٌ أَ نَفْعٌ لَهُ أَمْ ضَرٌّ» کسی که باید از راه علم و دانش بصیر شود، کارش به جایی برسد که نداند آن کاری که دارد انجام میدهد، به سود اوست یا به ضرر! أسفا! أسفا! ما میترسیم یک روزی هم در دنیا پشیمان شویم - که خدا کند این برایمان به وجود بیاید - و هم آخرت! خیلی باید مواظبت کنیم. آن کسانی که ما اسمشان را عوام النّاس میگذاریم، همان هستند که هستند و توقّعی هم از آنان نیست امّا اگر ناسلامتی من اسم خود را به عنوان طالب علم گذاشتم، باید طوری باشم که نکند حسرت برای من بماند. همینطور که حسب روایات معلوم است، بیشترین ندامت، پشیمانی، دریغ و آه برای همین مدّعیان علم است؛ چون آنها دیگران را عوام النّاس میپندارند امّا خود بدتر از عوام النّاس کار میکنند، نه با قرآن محشور هستند، نه با دعا محشور هستند و نه با شب. تعارف نکنیم، اگر یک موقع منبر یا تدریس و ... هم داریم، نعوذبالله، نستجیربالله، پناه به ذات حضرت حقّ، برای این است که دین برای ما ممرّ درآمد و امرار معاش شده است! و چه حسرتی خدای ناکرده فردای قیامت بر دل ما بماند و چه آه عمیقی، ویلاً ویلایی بگوییم که سود ندارد! همانطور که روایات میفرمایند: گاه زبانِ گوینده آنقدر دراز میشود که دیگران از روی آن رد میشوند!!! دیگران اقوال ما را که از لسان ما شنیدند، عمل کنند و فردای قیامت سرافراز حرکت کنند، آنگاه من و امثال من سر به زیر، خجل و در حسرت، ندامت و ویل! خیلی سخت است! این مطلب را رئیس مذهبمان میفرمایند، این فرمایش امام معصوم(علیه الصّلوة و السّلام) است. لذا عزیزان! مراقبه کنیم و برای هم دعا کنیم. شما برای بنده دعا کنید و بنده هم برای شما، همه برای هم که خدا ما را از این حال، از این ویل، حسرت و گرفتاری نجات دهد. وجود مقدّس حضرت صاحب(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) را به فریادمان برساند و عاقبتمان را ختم به خیر بگرداند. --------------------------------------------------------------------------------
[1] الکافی، ج: 2، ص: 419
[2] مریم/ 39
[3] زمر/
|
|
|