بسمهتعالی
قال الصّادق(علیه الصّلوة و السّلام): «الحیاءُ نُورٌ جَوهَرُهُ صَدرُ الإیمانِ وتَفْسیرُهُ التَّثَبُّتُ عِندَ کُلِّ شَیءٍ یُنْکِرُهُ التَّوحیدُ والمَعرِفَةُ»، وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل(علیه الصّلوة و السّلام) این روایت شریف را از پدر بزرگوارشان و ایشان هم از سیّد السّاجدین(علیه الصّلوة و السّلام) بیان میفرمایند.
حضرت میفرمایند: شرم نور است. خود این که انسان حیا و شرم داشته باشد، یکی از لطفهای خدا به انسان است و در این صورت انسان باید بداند مشمول رحمت پروردگار عالم شده است. امّا بیحیائی یعنی این که انسان نعوذبالله و نستجیربالله از لطف و رحمت حضرت حقّ دور است و دلالت بر این است که شیطان بر او غلبه پیدا کرده است.
برای همین است که میفرمایند: شرم و حیاء، نوری است «الحیاءُ نُورٌ»، که ذات و جوهر آن صدرِ ایمان است «جَوهَرُهُ صَدرُ الإیمانِ».
اصلاً هر چیزی جوهره و اصلی دارد. مروارید را هم که گوهر میگویند، چون در صدف است، لایه دارد، پوشیده است و بعد معلوم میشود.
حال، گوهر حیاء چیست؟ کسی که سینه او پر از ایمان باشد. یعنی حیائی که نور است، به واسطه ایمان است. هر چه ایمان در سینه انسان قویتر بود، حیاء بیشتر است و او از این نور الهی بیشتر بهرهمند میشود.
معلوم میشود خدا این لطف، مرحمت و بزگواری یعنی حیاء را به کسانی که ایمان ندارند، نمیدهد و در بستر ایمان است که انسان با حیاء میشود. همانطور که بیان فرمودند: «لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیَاءَ لَهُ»، اصلاً ایمان ندارد آن کسی که حیاء ندارد. وقتی که سینه خالی از ایمان شود، انسان بیدین میشود و حیاء ندارد.
تفسیر حیاء
حال، تفسیر آن چیست؟ معنای شرم چیست؟ حضرت میفرمایند: «وَ تَفْسیرُهُ التَّثَبُّتُ عِندَ کُلِّ شَیءٍ یُنْکِرُهُ التَّوحیدُ والمَعرِفَةُ» در حقیقت معنای حیاء این است: انسان در برابر هر چه با توحید و معرفت پروردگار عالم ناسازگاری دارد، خویشتنداری کند. یعنی انسان هر چیزی را که در آن معرفت نیست و با غیر توحید است، مواظبت کند.
لذا خویشتنداری در برابر هر آنچه که با توحید و معرفت پروردگار عالم ناسازگاری دارد؛ یعنی انسان برسد به این که بداند هر چه پروردگار عالم گفت، باید گوش بدهد که این توحید میشود و در سایه معرفت به وجود میآید.
لذا وقتی انسان با معرفت شد؛ چون سینه پر از ایمان میشود، با حیاء هم میشود. امّا اگر بیمعرفت شد، بیحیاء میشود و دیگر تمام است. برای همین است که مولیالموالی(علیه الصّلوة و السّلام) فرمودند: «الحیاءُ مِفتاحُ کُلِّ الخَیر»، حیاء کلید هر خیری است و معلوم است بیحیائی هم عامل هر شرّی است.
انسان باحیاء هم در جلوتش مواظبت میکند و هم در خلوتش. پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) رد میشدند، دیدند یک کسی برهنه نشسته است. روی خود را برگردانند و فرمودند: کسی که در تنهایی هم برهنه باشد، بیحیاء است. چون انسانی که حیاء دارد، حضرت حق را ناظر میبیند و در همه جا مواظبت میکند.
بعضیها چیزهایی میگویند که ما نمیفهمیم. داریم که اگر انسان در بیت الخلاء موقعی که مواد زائد را تخلیه میکند، ببیند، پس گردن او میزنند. در آنجا دعا هم دارد که میفرمایند بگویید: «اللَّهُمَّ أَطْعِمْنِی طَیِّباً فِی عَافِیَةٍ وَ أَخْرِجْهُ مِنِّی خَبِیثاً فِی عَافِیَةٍ»، خدایا! به من طعام طیّب در عافیت دادی و حالا هم که خبیث خارج شد، در عافیت هستم؛ یعنی طیّب خوردم، خبیث بیرون آمد. دارد که بعضی از بزرگان حتّی در موقع استبراء هم مواظبت میکنند؛ یعنی اینقدر حیاءهای عجیبی دارند.
لذا همانطور که بیان شد، حیاء دلالت بر ایمان است. اگر کسی بیحیاء شد، دیگر راحت میشود، حرفهای رکیک میزند، به مردم تهمت میزند، غیبت میکند و اصلاً بیدین میشود، «لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیَاءَ لَهُ».
ملاّی نراقی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمایند: خود حیاء هم مثل همه مطالب درجات دارد. اگر کسی را دیدید که خدای ناکرده میخواهد آبروی کسی را ببرد، بدانید خودش بیحیاء است. حتّی اگر کسی هم خوشحال شد که آبروی کس دیگری دارد میرود، دچار نوعی بیحیائی است. لذا انسان باید قلباً مکدّر شود که چرا آبروی انسانی رفته است.
انبیاء عظام، حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین)، اولیاء الهی و خصّیصین حضرت حق حتّی دوست نداشتند کسی را در عذاب ببیند و دوست داشتند دشمنانشان هم هدایت شوند و تا آن لحظه آخر هم تمام تلاششان بر همین بود. لذا پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) که «رحمة للعالمین» است آنقدر تلاش کرد که خداوند خطاب کرد: حبیب من! بس است، تو داری خودت را به هلاکت میاندازی که اینها ایمان بیاورند!
لذا این حضرات اصلاً دوست ندارند کسی جهنّمی شود؛ هیهات که آنها دوست داشتند شمر، یزید و ... جهنّمی شوند. منتها معالأسف انسانها خودشان را به اینجا میرسانند.