|
پایگاه اطلاع رسانی یاوران امام مهدی
(عج)
www.emammahdy.com
شنبه 8 دی 1403
کد اساسی اخلاق 183/رمز عزت
چرا صدای ملکوت را هنگام بندگی نمیشنویم؟
نکتهای بگویم که خیلی زیبا و عالی است. چرا هم اولیاء، هم ما صدای ملکوت را در موقع بندگی و عبادت نمیشنویم؟ آیتاللهالعظمی سلطانآبادی بزرگ، سلطانالعارفین(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: دو علّت دارد:
یکی این که عرفا با شنیدن صدای ملائکه رنجش خاطر میگیرند. آنها اگر بشنوند که ملائکه میگویند: بارکالله و به عبادت این بنده غبطه میخورند، ناراحت میشوند؛ چون خلوت با خدا را دوست دارند - همانطور که عرض کردیم خصوصیّت مخلصین عالم این است که دوست ندارند حتّی ملک بداند. ناراحت میشوند. حضرت صادق القول و الفعل(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: خدا هم پرونده آنها را سفید قرار میدهد و بعد در آنجا در مقابل پروردگار عالم پر میشود «و إذا وقفوا بین یدیه تعالى ملأها من سر ما أسروا إلیه»[2] -
دومین علّت برای ماست، اگر ما صدای ملکوت و ملائکه الهی را بشنویم که آنها ما را تشویق میکنند و به حال ما غبطه میخورند، امکان دارد در عبادتمان غرّه برویم؛ چون ما به مقام مخلصین نرسیدیم، برای همین نباید این صدا را بشنویم ولی حال ملائکه در موقعی که ما بندگی خدا را میکنیم و عمل میکنیم، همین است که این حال را بندگان خدا دارند، آنقدر بالا میروند، چون صدا را که نمیشوند، خلوت بین خودشان و خدا، باعث میشود آنها هم به اخلاص برسند.
لذا ثمره دانستن این که خدا به من لطف کرده و دین را مرحمت کرده، اخلاص در عمل میشود. اگر علم پیدا کنیم و یقین داشته باشیم به این که فقط بهواسطه شدّت دینداری مخلص میشویم؛ یعنی فقط از راه دینداری و عمل به این که هرچه خدا گفت، به یقین و اخلاص میرسیم، طبیعی است عمل میکنیم و وقتی عمل کردیم خدا هم ما را خالص میکند.
میگوید: در شوط دوم طواف، وجود مقدّس آقا را دیدم که غرق در آن معنویت ارتباط با ذوالجلال و الاکرام هستند و مدهوش شدم. بعد از این که مجدّد بلند شدم و طواف را انجام دادم، حضرت فرمودند: این که شما در موقع عبادت نمیتوانید ما را ببینید، دو دلیل دارد، 1. شما خود از عبادت بریده میشوید 2. وقتی حال عبادت ما را میبینید که این حال بندگان حقیقی خدا و مخلصین عالم است، این وضع شما را از بین میبرد.
یکی از آقایان بیان کرد: در حجّ بودیم، عالم عظیمالشّأنی از اولیاء، اوتاد و خصّیصین، در طواف بودند. همیشه وقتی سلام میکردم، ایشان جواب سلام را میدادند، امّا آن روز آنقدر غرق بودند که سلام کردم و گفتم: التماس دعا، دیدم اصلاً جواب نمیدهند. دو روز بعد آقا را دیدم، گفتم: آقا ما در طواف عرض ادب کردیم، فرمودند: کی؟ گفتم: فلان موقع. فرمودند: اگر میشنیدم واجب بود جواب سلام را بدهم! بندگان خالص خدا در عمل به این حال میرسند؛ یعنی غرق در عبادت میشوند.
لذا اگر کسی بخواهد به این حال برسد، اوّل چیزی که بیان میکنند این است: «أول الإخلاص الیأس مما فی أیدی الناس». آنقدر خالص میشود که اصلاً نگاه نمیکند که چه کسی چگونه است. اگر احترام هم میگذارد برای خدا احترام میگذارد، نه برای پست و مقام. پس اگر برای خدا باشد، چنان عزیز میشود که خدای متعال او را از همه خلق مستغنی میکند و این لطف خداست.
|
|
|