|
پایگاه اطلاع رسانی یاوران امام مهدی
(عج)
www.emammahdy.com
یکشنبه 2 دی 1403
روایات حکیم از سلوک عرفا141/کسب اخلاق
ماجرای درس اخلاق علامه شعرانی(ره)
یکی از اعاظم دین می فرمودند ، زمانی که علامه شعرانی اعلی الله مقامه الشریف در تهران درس اخلاق داشتند ،یک بار برف سنگینی آمده بود و من هم فقط یک ریال بیشتر نداشتم که برای ارتزاق یک هفته من بود از طرفی در آن برف سنگین و آن هم در تهران سابق که وسیله نقلیه محدود بود من در شمیرانات مانده بودم و هیچ وسیله ای هم نبود بعد از مدتی یک تاکسی قدیمی نگه داشت و گفت : شیخ من تو را می برم اما 2 ریال می گیرم ،گفتم بی انصاف 2 ریال خیلی زیاد است من هم یک ریال بیشتر ندارم اما حاضرم همین یک ریال را بدهم من را ببر گفت : نمی شود ، پیش خودم گفتم : می روم آنجا از خود علامه شعرانی یک ریال قرض می گیرم و به او می دهم ،قبول کردم و سوار شدم ،وقتی رسیدیم به او گفتم منتظر باش تا من یک ریال دبگر برایت بیاورم ، گفت : باید عبایت را گرو بگذاری ، گذاشتم و رفتم ،حضرت علامه وقتی من را دید تعجب کرد گفت : امروز هیچکس برای درس نیامده با این برف سنگین شما چطور آمدی ؟ ! گفتم آقا من به عشق درس اخلاق آمدم حالا چه کار کنیم ؟ فرمود اشکال ندارد من برای تو درس را می گویم . بعد ماجرا را تعریف کردم و یک ریال از ایشان قرض گرفتم و رفتم به راننده تاکسی بدهم دیدم هنوز معطل من است وقتی من را دید نه تنها یک ریال را از من نگرفت 5 ریال هم به من داد و گفت : آفرین !من فقط یک خواهش از تو دارم برو از این آقا بخواه که من هم در درس اخلاق ایشان شرکت کنم ، رفتم ماجرا را گفتم ، ایشان گفت ، بگو بیاید و آن روز چنان مطالب عرفانی خاصی بیان کرد که ما هر دو فریاد می زدیم . بعدها فهمیدم که آن راننده خودش یک عارف عجیبی است و بعدها به من گفت : من اصلاً آن روز مأمور بودم بیایم تو را ببرم ، ایشان می گفت : من رزاقیت پروردگار عالم را آنجا به عینه دیدم . آن کسانیکه تصور می کنند مثلاً علم مرکز رزق است ، گاهی وحشت دارند از اینکه به علوم حوزوی وارد شوند چون می گویند در آمدی در آن نیست ، حتی دخترانشان را. طلبه نمی دهند اینها باریتعالی را رزاق نمی دانند و کسی که اینطور است مسلماً دین ندارد
|
|
|