|
پایگاه اطلاع رسانی یاوران امام مهدی
(عج)
www.emammahdy.com
یکشنبه 2 دی 1403
روایات حکیم از سلوک عرفا151/نگرانی عجیب مخلصین
آقاجان برای بعضیها دید و بازدید دارند.
آیتالله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن کنز خفیّ الهی میفرمودند: آیتالله العظمی آسیّد ابوالحسن اصفهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) اواخر عمرشان فرموده بودند: من خجل بودم در موقعی که میخواهم بخوابم، محضر ذوالجلال و الاکرام دراز بکشم، برای همین همیشه به حالت جمع شده میخوابیدم، پاها را به سمت شکم میآوردم که دراز نکنم- البته این برای من و شما نیست، ولی ببینید اینها تا کجا را میبینند. میخواهم بگویم کسی که خدابین است چه طوراست، ادبش کجا میرود! –
نکتهای بسیار عجیب بگویم که مرحوم حاج آقای حلوایی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) آن را برای بنده فرمودند. فرمودند: شبی با یکی از اولیاء خدا و اوتاد(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بودیم، گفت: آقای حلوایی! دیگر من احساس میکنم که آخر عمرم هست، فقط یک نگرانی دارم و آن این که ناراحتم که وقتی میمیرم، درون قبر باید دراز بخوابم و آن موقع بیادب میشوم. وقتی مولا امیرالمؤمنین، ابیعبدالله (علیهما الصّلوة و السّلام) و ... میآیند و من دراز درون قبرم، خجالت میکشم - ما نگران این هستیم که اعمالمان چه میشود، سؤال و جواب چه میشود، امّا ببینید نگرانی اولیاء خدا چیست! ببینید فرق ما با آنها تا کجاست؟ میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است – چون یک عمر است، وقتی میخوابم پاهایم را جمع میکنم و دراز نمیکنم، هر موقع هم آنطور میخوابم، سریع بلند میشوم و میگویم: خدایا! بندهات هستم دیگر، ببخش. فقط تو خواب نداری. بعد میگویم: با خدا که نداریم، امّا خدا کند آن لحظه آقا جانم سراغم نیاید که بیادب در محضرش دراز کشیده باشم! من همیشه از خدا خواستهام: نکند آقا جانم، یک موقعی همینطوری که جمع خوابیدم، بیاید و من را ببیند، این بیادبی است! حالا خدا بحثش جداست. دیگر ما بندهاش هستیم، میداند خواب نیاز داریم، ولی از محضر مولا خجالت میکشم - اینها کجا را میبینند؟! کاری ندارند دیگران راجع به آنها چه میگویند. آنها خودشان هستند و خدای خودشان. عشقبازی بین خود و خدا! -
از این گفته ایشان معلوم شد آقاجان برای بعضیها دید و بازدید دارند. همانطور که آن داستان معروف سیّد بحرالعلوم(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را میدانید. محضر مبارک امام زمان آمد و بعد امام زمان آمدند، لطف، محبّت و بزرگواری کردند و دست نوازش کشیدند. خادم سیّد بحرالعلوم(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میگوید: دیدم که آقا، این پیرمرد، پایش را بالا آورد و آن کسی که جوان بود، در حدود چهل سال سن داشت، پایش را روی پای این سیّد بزرگوارگذاشت! تعجّب کردم، بعد آقا او را جای خودش نشاند، دو زانو و مؤدّب در محضر مبارکش نشست. هر چه او میگفت، آقا میگفت: نعم سیّدی! نعم، مولایی! با خود گفتم: این کیست که این مرجع عظیمالشّأن، اینگونه در مقابل او خضوع و خشوع میکند؟ معلوم میشود آقا، آقای کریمی است، بازدید هم میآید.
لذا مخلصین عالم همه چیز را برای خدا میخواهند و مؤدّب هم میشوند. کسی را هم در عالم نمیبینند. هیچ احدی را جز خودش نمیبینند. برای همین است که میفرمایند: علّت این که اخلاص بهوجود میآید، همان یقین است.
وجود مقدّس مولیالموالی، امیرالمؤمنین، علیبنابیطالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) بالاتر میروند، تا جایی که میفرمایند: «إخلاص العمل من قوة الیقین و صلاح النیه»[1] - ببینید انسان یک نیّت پاک کند، تا کجا جلو میرود -
اخلاص عمل، این که عملم فقط برای خدا باشد و هر که هرچه گفت، تمجید کرد، تکذیب کرد، بهبه گفت، نفرین کرد، برایم مهم نباشد و فقط بگویم: خدا چه میگوید، موقعی برای انسان حاصل میشود که یقین قوی داشته باشد، یک یقین درست و حسابی، مثل این بزرگان. حضرت میفرمایند: «إخلاص العمل من قوة الیقین».
|
|
|