وجود مقدّس مولیالموالی، امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علیبنابیطالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: «الإخلاص ثمرة العبادة»[1] اگر عبادت، عبادت شد؛ میوه و نتیجهی آن این است که پروردگار عالم انسان را به سرّش، یعنی اخلاص، وارد میکند.
پس شرط این که انسان به اخلاص برسد این است که عبد شود و نشانه عبد شدن درهمین عبادتهای ظاهری است.
اولیاء الهی قبل از اذان، آنقدر در حال شوقند که میگویند: ذوالجلال والاکرام، مجدّد به ما مرحمت کرد، عنایت کرد و اجازه داد با او سخن بگوییم. وقتی میخواهند اذان بگویند، ابدان مقدّس اولیاء میلرزد؛ عشق به عبادت دارند، لذا مشتاقانه منتظر نمازند. اصلاً دیگر تکلیف را به عنوان تکلیف نمیبینند؛ بلکه تکلیف را خود بر خود تکلیف قرار دادند؛ چون منتظرند، به نماز و عبادت عشق میورزند و با عبادت به وجد میآیند.
میدانید آن مخلَص حقیقی و محدّث عظیمالشّأن، آیتالله حاج شیخ عباس قمی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، در مفاتیح، نماز ساعت اوّل، ساعت دوّم و ... را تبیین کردهاند. این به چه معناست؟ آیا ما باید دائم نماز بخوانیم؟! در این صورت کار و زندگی چه میشود؟
استاد عظیم الشّأنمان، آیتالله العظمی مرعشی نجفی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) یکی از علل آن را بیان کردند، ایشان فرمودند: این که در هر ساعتی نماز وجود دارد، به این معناست که وقتی دل اولیاء برای نماز تنگ شد، خدا برای آنها به واسطه این نمازهای مستحبی و یا نوافل، اجازهی سخن گفتن با خودش را مرحمت کرده و این لطف و عنایت حضرت حق بر بشر است.
لذا وقتی بنده به این حال رسید، مثل آیتالله قاضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میشود که نگرانی او از آخرت این میشود که آیا من فردای قیامت نماز میخوانم یا نه؟ چون فردای قیامت که تکلیف نیست دلم برای نماز و عبادت تنگ میشود!
وقتی آنها به این حال رسیدند خدا هم لطف میکند و سرّ خودش، اخلاص را مرحمت میکند «الإخلاص ثمرة العبادة».
اگر به این معرفت رسیدیم و یقین پیدا کردیم که بندگی برای خدا لذّت دارد، دیگر عبادت برای ما سخت نمیشود. دیگر هر جایی که هستیم تا صدای اذان را شنیدیم، میگوییم: اوّل نماز.
اولیاء خدا، ذیل این فرمایش وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) که فرمودند: شفاعت ما شامل حال آن کسی که نماز را سبک بشمارد نمیشود؛ فرمودند: منظور از کسی که نماز را سبک میشمرد، کسی است که وقتی صدای اذان را میشنود و وقت نماز را میداند، بگوید: حالا بعداً میخوانم؛ یعنی به نماز اهمّیت ندهد و دلش برای عبادت نسوزد؛ یعنی اهمّیت آن کارش بیشتر است.
حضرت نفرمودند: من برای آن کسی که نماز را نخواند، شفاعت نمیکنم، فرمودند: آن کسی که نماز را سبک بشمارد. گفتند: سبک شمردن یعنی اهمیّت ندهد، بگوید: حالا وقت دیگر، کارها مهم است. آنوقت معلوم میشود نفهمیده عبادت و عشق به عبادت یعنی چه.
این نماز است که خدا اذن داده است. گفته است: بنده من! هیچ کس مثل تو اینگونه نیست که بتواند با من سخن بگوید. درب را گشودم، اجازه دادم، بیا با من سخن بگو.
آن کسی که در اوج کار یاد خدا باشد، یک باره کار را رها میکند و میگوید: اذان دادند. اصلاً اولیاء اینگونه هستند که قبل از این که صدای اذان پخش شود، اذان در وجودشان پخش میشود.
یکی از مسئولین نظام بیان کردند که در محضر حضرت امام، آن امامالعارفین(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بودیم. در دوران جنگ، امر مهم جنگی بود، تمام فرماندهان مهم، فرماندهان لشگرها، فرماندهان سپاه و ارتش جمع بودند. بحث شروع شده بود، مقداری گذشت، دیدیم امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) یکدفعه بلند شدند. گفتیم: شاید حال حضرت امام بد شده است و قلب مبارکشان درد گرفته است - چون حتّی برای ایشان برای تجدید وضو هم زنگ گذاشته بودند که اگر حالشان بد شد، زنگ بزنند - گفتیم: مسئلهای شده؟ فرمودند: خیر، وقت نماز است. در بحبوحه تصمیمگیری، یکدفعه جلسه را تعطیل کردند و گفتند: وقت نماز است!
معلوم میشود اولیاء خدا و خصّیصین، قبل از این که اذان به گوششان برسد، اذان در وجودشان قرار دارد، آن گوش درون ،صدا را میشنود. آن گوش درونی صدای ملکوت را که او را به عبادت دعوت میکنند، میفهمد. برای همین آنها خالص میشوند.
چقدر برای ما اهمیّت دارد؟ باید در آن تأمّل کنیم.