بندگان پروردگار عالم، معمولاً به دنبال عملاند. اتّفاقاً اولیاء خدا، آنگاه علم را علم بیان کردند که حتماً عمل در آن باشد. از نظر آنها عالمان حقیقی آن کسانی هستند که بتوانند در معرکه عمل، فقط عمل را برای خدا انجام دهند و غیر از این را اهل علم نمیدانند.
آیتالله العظمی ملّاصدرای عزیز(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن مرد الهی، عارف و فیلسوف، نکته بسیار عالی را به طلبهها و شاگردانش بیان میکرد. اولاً میفرمود: اگر کسی اهل تهجّد، شبخیزی و عبادت نباشد، من شرکت در درس خودم را بر او حرام میدانم.
بعد هم ایشان در توصیههایی که به شاگردانش و طلاب میکرد، فرموده بود: اگر اهل عمل شدید، آن هم عمل برای خدا، آنوقت بدانید عالم و مجتهد میشوید، امّا اگر اهل عمل نبودید، امکان دارد باسواد شوید، امّا همین سواد عامل گمراهی شما شود و شما را بیچارهتر کند؛ یعنی به جای این که به شما رشد دهد و عامل ترقّی شما شود، شما را به ضلالت و گمراهی میرساند.
دلیل این است که آنوقت مدّعی میشوید و ادّعا میکنید: من با سوادم، من عالمم، و خدا نیاورد که انسان مدّعی شود، دیگر آن لحظه، لحظه سقوط اوست. بارها و بارها عرض کردیم: اگر کسی ولو به لحظهای بگوید: چیزی شدم، همان لحظه، لحظه سقوط اوست. اگر مدّعی شد من چنین و چنانم، نمیداند فریب نفس و شیطان را خورده است و دیگر ساقط میشود.
امّا آنها که اهل عملاند، آن هم عمل برای خدا، یعنی خالصین برای خدا، به حقیقت اهل علم میشوند، نه اهل سواد.
لذا اگر خواستید بین سواد و علم تشخیص بدهید، تشخیصش این است: هرکس عملش فقط و فقط برای خدا خالص بود، بدانید اهل علم است؛ چون میوه علم، عمل خالص است.
مولیالموالی(علیه الصّلوة و السّلام) عجب نکته زیبایی را به عنوان کد حیاتی برای بشر بیان فرمودند، فرمودند: «ثَمَرَةُ الْعِلْمِ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ»[1] ثمره و میوه علم این است که من و تو را در عمل خالص کند.
هر موقع دیدیم عملمان برای خدا شد، بدانیم که حتماً این میوه علم است و به علم رسیدیم، وإلّا اگر عمل خالص نشد، امکان دارد با سواد شویم و (سوده) سیاهیها را بخوانیم؛ یعنی ما فقط سیاهیها را خواندهایم، یک قدرت حافظهای هم داریم که تا حدودی اینها را حفظ میکنیم، امّا چه درون آن هست؟ هیهات که بدانیم! نمیفهمیم.
دیگر بالاتر از این فرمایش مولیالموالی(علیه الصّلوة و السّلام) نداریم که میفرمایند: میوه علم، اخلاص در عمل است. همان اخلاصی که روایتش را خواندیم که پیامبر خدا(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: سرّ خداست و آن را به همه کس نمیدهند. آن را به کسانی میدهند که اهل علم باشند. اهل علم به حقیقت هم کسانی هستند که در عمل به حقیقت خالصاند.
یکی از چیزهایی که، هم ملّاصدرای عظیمالشّأن و هم آیتالله العظمی میرفندرسکی، آن سیّد بزرگوار و هم شیخالعجایب، شیخ بها(اعلی اللّه مقامهم اجمعین) بر آن تأکید داشتند، این بود که به طلبهها میفرمودند: اگر آمدید، برای اجتهاد درس بخوانید، اگر نیامدید، رها کنید.
همین مرد عظیمالشّأن، این سیّد بزرگوار، مرحوم آیتالله العظمی میرفندرسکی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) یک روز فرمودند: شما برای خدا اعمالتان را انجام دهید و مراقبه کنید، تا به این مقام (مقام اجتهاد) برسید.
[1] غررالحکم، ص: 64، حدیث: 799