|
پایگاه اطلاع رسانی یاوران امام مهدی
(عج)
www.emammahdy.com
جمعه 7 دی 1403
روایات حکیم از سلوک عرفا175/عبد و پذیرش هر چه مِن ناحیهالله است
کسی که همه امور را به پروردگار عالم سپرد و عبد شد، دیگر برایش اصلاً این حرفها نیست،
همراه دوستانی از جمله حاج آقای مروی در خدمت آیت الله کشمیری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بودیم، ایشان فرمودند: من تا حالا در عمرم مشکل ندیدم، فقط یک مقدار دلم برای وادیالسّلام تنگ است که گفتند: آقا! مگر آنجا چیست؟ فرمودند: روح و ریحان! ایشان ثروتی هم نداشتند که مثلاً بگویید: اینها بیغم هستند، امّا وقتی کسی همه امور را به پروردگار عالم سپرد و عبد شد، دیگر برایش اصلاً این حرفها نیست، به همان مقام رضایی میرسد که عرض کردیم و آن موقع دیگر راحت مطیع میشود. یک دلیل این که من و امثال من راحت مطیع نمیشویم، این است که یک جاهایی برای خودمان به تعبیر امروزیها فایلی باز میکنیم که ما هم کسی هستیم. آقا! یعنی عقل را تعطیل کنیم؟! یعنی همه چیز تعطیل شود و فقط تقلید محض باشد؟!مؤمنین متوجّه میشوند که چه عرض میکنم، آنهایی که نمیفهمند، یا واقعاً متوجّه نیستند، یا خودشان را به نفهمیدن میزنند. باید گفت: منظور این نیست که عقل، تعطیل شود. منظور این است که انسان در مقام معرفتی میفهمد که آن حکیم مطلق، پروردگار عالم، وقتی از طریق حضرات انبیاء، حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) و اولیاء خدا دارد این بیعت را تجدید میکند و او باید با اطاعت از این هادیان الهی، آن را بپذیرد. إنشاءالله وقتی در روز عید غدیر خم به نجف اشرف مشرّف شوید، میبینید که عربها و بادیهنشینها از همه جا به محضر امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) میآیند که حالا یا به لسان است و یا اصل و حقیقت است، میگویند: «بایعناک یا کرّار، جئنا جدّد البیعة» ما بیعت میکنیم با تو ای کرّار! آمدیم تجدید بیعت کنیم. لذا تجدید بیعت با پروردگار عالم این است که انسان، حرف نبی، حجّت خدا، معصوم(علیه الصّلوة و السّلام) و اولیاء خدا را گوش بدهد. یکی از نکات مهم همین عرضه داشتن است. عرض کردم که این عرضه داشتن بود که عبدالعظیم حسنی(علیه الصّلوة و السّلام) را اوج داد و بالا برد، و إلّا حضرت حمزهبنموسیالکاظم خیلی نزدیکتر است، امّا نگاه کنید حضرت عبدالعظیم، حسنی است و تا بخواهد برسد به امام حسن مجتبی(علیه الصّلوة و السّلام) چند نسل میگذرد، امّا حضرت حمزه، مستقیم به حضرت موسیبنجعفر(علیه الصّلوة و السّلام) میرسد. لذا امروز وقتی میگویند: کجا میخواهید بروید؟ میگوییم: شابدلعظیم یا حضرت عبدالعظیم. چرا؟ چون عرضه داشت. تجدید آن بیعتی که از روز نخست در عالم ذر با پروردگار عالم بستیم، « أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى »؛ یعنی پذیرش هر چه که پروردگار عالم بگوید.لذا وقتی میگوید: هرچه تو بگویی، میپذیرم، دیگر اصلاً ناراحتی ندارد و برای همین است که بالا و پایین اصلاً برایشان معنا ندارد و عند الاولیاء همه چیز یکی است.
|
|
|