|
پایگاه اطلاع رسانی یاوران امام مهدی
(عج)
www.emammahdy.com
یکشنبه 2 دی 1403
روایات حکیم از سلوک عرفا184/خلوت با خدا در دل شب
عزیز دلم! یکی از راههای پناه بردن به پروردگار عالم از ریا این است که انسان دل شب با خداوند خلوت کند.
یکی از مطالب دیگری که اولیاء دارند و پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) هم به صراحت آن را اشاره فرمودند، این است که اگر میخواهید دچار ریا نشوید، حتماً باید ساعاتی را با پروردگار عالم خلوت داشته باشید. حتماً با خدا خلوت کنید. دل شب قیام کنید، وقتی تاریک است، همه خوابند، انسان بلند شود نماز بخواند، با خدای خود مناجات کند، ذکر بگوید. ملّاصدرای عزیز(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن عارف، فیلسوف و فقیه صمدانی بعد از این که از تبعید آمدند شروع به تدریس کردند. ایشان به شاگردانشان فرموده بودند: من راضی نیستم کسی اهل نماز شب و تهجّد نباشد و بیاید شاگردی من را بکند. طلبه، دانشجو، استاد حوزه و دانشگاه و هرکسی که میخواهد بنده خدا باشد، باید اینطور باشد. مگر نمیخواهیم بنده خدا باشیم؟ مگر نمیخواهیم عاقبت به خیر شویم؟ ریا اجازه نمیدهد عاقبت به خیر شویم. عزیز دلم! یکی از راههای پناه بردن به پروردگار عالم از ریا این است که انسان دل شب با خداوند خلوت کند. ای کاش اولیاء اجازه میدادند یک شبی خلوت آنها را ببینیم. گرچه انسان باید واقعاً متنبّه شود. من بعضی از این بزرگان را دیدم، دل شب چنان فغان میزدند، ناله میزدند، تو گویی اینها طفل خود را از دست دادند. تو گویی اینها مثل طفلند که پدر و مادر را از دست دادند. به خود میپیچیدند، فغان میکردند، اشک میریختند، نالههای حزین میزدند: آه! خدا! طوری که شیطان فکر میکرد در عالم گناهکارتر از اینها نبوده! چرا آنها اینگونه میکردند؟ چه شده که آنها طاقت نداشتند روی پا بایستند، از این سمت به آن سمت میرفتند، دائم ناله و فغان میزدند؟ جدّی انسان میفهمید که اینها میخواهند سینه چاک کنند. این حال خوش شبخیزی مردان خداست. آنها از چه میترسند؟ چه خشیتی دارند که اینگونه با پروردگار عالم مناجات میکنند؟ جدّی گاهی انسان این را میبیند، مأیوس میشود. البته نمیخواهم یأس بیاورم، راجع به یأس صحبت کردیم، خودش از گناهان کبیره است، امّا عیبی ندارد انسان از عمل خود مأیوس شود، این حسن است. در باب اخلاص آن روایت شریف را خواندیم که فردای قیامت وقتی پرونده را میدهند، مخلصین عالم میبینند پرونده خالی است، هیچ چیز ندارند، بعد پروردگار عالم است که پرونده آنها را پر میکند. یعنی آنها کاری نکردند؟! خیر، آنها باور نمیکنند عملی را برای خدا انجام داده باشند. میگویند: خدا! میشود تا قبل از مرگمان دو رکعت نماز برای تو خوانده باشیم! آنها از اعمال خودشان مأیوسند، فقط به لطف او امیدوار هستند «عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک». چون عملشان را نمیبینند، خلاف ریاکاران عالم که عمل را میبینند، آنها اصلاً عمل نمیبینند. لذا وحشت دارند، فغان دارند، اشک دارند، ناله دارند. آن هم چه اشکی، چه نالهای، من و شما نمیفهمیم! آنها چه سیری دارند؟ چه چیز وجود آنها را گرفته؟ چه میگویند؟ در چه حال و هوایی هستند؟ جدّی آنها که هستند؟ اگر آنها انسان هستند، پس ما که هستیم؟ اگر آنها بندگی میکنند و میگویند بندگی نکردهایم، پس ما چه کردهایم؟!
|
|
|