پروردگار عالم در این آیه مبارکه میفرماید: «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ» اگر فضل و رحمت خدا برای تو نبود، قطعاً تو را گمراه میکردند.
در اینجا میتوان نکته دیگری را نیز برداشت کرد که بسیار مهم است و آن این که عصمت در حقیقت فضل و رحمت خداست و اکتسابی نیست.
البته مواردی هست که سبب میشود انسان در این راه جلو برود؛ یکی از آنها اطاعت است امّا بنا نیست که هر کس مطیع شد، حتماً برای او عصمت هم بیاید؛ یعنی فرض نیست، امّا وقتی کسی مطیع شد، پروردگار عالم هم فضل میکند، رحمت میکند و او را در پرده عصمت قرار میدهد....
عصمت از فضل خداست؛ چون اطاعت کردن انسان از پروردگار عالم بر او فرض است. کما این که همه خلقت دارند در محور اطاعت کار میکنند إلّا ابلیس و پیروانش - این کد مهم را به ذهنتان بسپارید -
این عالم منظومه که همه چیز آن روی نظم است، به این خاطر است که دارد اطاعت پروردگار عالم را انجام میدهد و هیچ کس از خود چیزی ندارد. البته بنای بر این است که ما هم همینگونه باشیم. منتها خدای متعال به انسان یک اختیاراتی داده و از آن طرف جبری هم وجود دارد، ولی سایر مخلوقات فقط در جبر هستند. حالا این انسان با اختیارات خود میتواند راه مستقیم را انتخاب کند یا راه کج برود. ولی فرض این است که مطیع پروردگار عالم باشد.
دقّت کنید که اشتباه نشود، فرض یک بحث است، اختیار یک بحث. فرض این است که انسان فقط باید بنده خدا باشد، «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» امّا اختیار دست خود انسان است. یکی اهل صراط مستقیم میشود، یکی جزء ضالّین و غضبشدگان الهی، همانطور که ما در نماز میگوییم: «غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِم وَ لاَ الضَّالِّینَ». لذا این دیگر دست خود بشر است که از روی اختیار خود یک راه را برگزیند ولی فرض بر این است که انسان فقط باید بنده خدا باشد.
پس چون فرض بر این هست، پروردگار عالم هم بر خود فرض کرده است که برای مردم هادی بفرستد....به هر حال پروردگار عالم به بشر عنایت دارد، لطف دارد، منتها بنای بر این نیست که دادن عصمت به افراد حتمی باشد، اگر اینطور بود همه معصوم میشدند! امّا اطاعت برای انسان فرض است.
البته هر که خدا و رسول را اطاعت کند، یک مقداری از پرده عصمت بهره میبرد و هر که وظیفه اش سنگینتر باشد، بهره مندی او از پرده عصمت هم بیشتر خواهد بود - اینها نکات بسیار ارزشمند و دُرّ است -
نبیّ مکرّم، حضرت محمّد مصطفی(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) که به عنوان خاتم الانبیاء، اشرف الانبیاء و رفیق پروردگار عالم است و حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) باید عصمت کامله داشته باشند؛ چون وظیفه آنها خیلی سنگین است. یک عدّه دیگر هم مثل قمر منیر بنی هاشم، حضرت ابالفضل العباس(علیه الصّلوه و السّلام) یا وجود صدّیقه صغری، حضرت زینب کبری(علیها الصّلوة و السّلام) یا حضرت فاطمه معصومه(علیها الصّلوة و السّلام) در پرده عصمت قرار میگیرند، منتها عصمت آنها کمی نازله است و با عصمت کامله مقداری تفاوت دارد. یک عدّه هم مثل حضرت شیخنا الأعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفدا و سلام اللّه علیه) و علمای حقیقی، تالی تلو معصوم میشوند؛ چون هادی خلقند و هدایت خلق را به عهده دارند.
ولی در هر صورت دادن عصمت، چه به انبیاء عظام و چه به علمای حقیقی و کسانی که تالی تلو معصوم هستند، فرض پروردگار عالم بر خود نیست، بلکه همه از روی فضل اوست.
یعنی اگر نبی هم در پرده عصمت نبود، باید هدایت را همانطور که به او میدهند، بدهد، منتها خدا فضل کرد، مرحمت کرد و او را در پرده عصمت قرار داد که اگر منحرفین آمدند، او را منحرف کنند؛ چون او در پرده عصمت است متوجّه شود و آن شعاع پرده عصمت آنها را منکوب کند و از بین ببرد. پس عصمت مانند یک حائلی به دور او و محافظ اوست.