درس
اخلاق
جلسه 4
16/9/84
فضیلت
عالم بر عابد
جلسات گذشته بیان
شد که بشر به تزکیه نیاز دارد. یک معنای تزکیه، تخلیه از بدیها، رذائل و پستیهایی
است که معالاسف بشر در دنیا به واسطهی ندانم کاریهای خود برای خودش به وجود میآورد.
معنای دیگر آن، این است که انسان به رشد برسد و دائم به حرکت ادامه بدهد.
بیان گردید علم بدون تزکیه، علم نیست. آنچه ما داریم،
عنوان قرائت است، نه علم، امّا اگر تزکیه باشد، علم من الله است و از طریق
پروردگار عالم بر بشر وارد میشود. اگر تزکیه باشد، انسان مشمول «رب زدنی علماً»
میگردد که این آیهی شریفه، مبین همین مطلب است که علم را باید عزّوجلّ بدهد. حقیقت
علم دست یافتنی نیست، الّا به این که باریتعالی مرحمت کند.
خود تزکیه هم پیچیده شده در علم است. اگر بشر تزکیهی علمی
نداشته باشد، طبعاً گاه بعضی چیزها را به صورت ظاهر تزکیه میداند در حالی که
تزکیه نیست. گاه بعضی از چیزها را حیاء میداند، در حالی که حیا نیست. مثلاَ در
مسائل اخلاقی، گاه انسان بعضی از مطالب را عنوان عبادت میداند، در حالی که عبادت
نیست؛ چون از طریق علمی وارد نشده است. چه بسا افرادی که به صورت ظاهر عابد و زاهدند،
امّا در حقیقت عابد نیستند؛ چون در نهایت عبادتشان نه به درد دنیایشان و نه به درد
آخرتشان میخورد.
لذا در یک روایت شریف، وجود مقدس و منور ختمی مرتبت، حضرت
محمد مصطفی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرمایند:
«فَضْلُ الْعالِمِ عَلَی الْعابِدِ کَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَی سَائِرِ النجوم
لَیْلَةَ الْبَدْر»[1]
فضیلت عالم بر عابد، مثل فضیلت ماه است بر همهی ستارگان.
ماه در شب چهارده، چگونه میدرخشد و همهی ستارگان را تحت
الشعاع خود قرار میدهد؟ عالم به صورت حقیقی هم نسبت به همهی زهاد، همان برتری را
دارد. پس اگر کسی بخواهد اهل زهد هم شود باید از طریق علمی باشد.
همهی
قواعد دین به نفع بشر است
در قرآن کریم و مجید الهی بیان گردیده «وَ یُزَکّیهِمْ
وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»[2]
اول تزکیه است بعد علم. امّا این تزکیه، خود پیچیده شده در علم است. یعنی
اگر کسی خود را از طریق علمی نشناسد، طبعاً به مشکلات عدیدهای برخورد میکند.
مثلاً انسان باید بداند از مسائل علنی به نام جسم و مسائل
سری به نام روح تقسیم شده است و باید بدن را که صورت ظاهر فیزیکی اوست، بشناسد و بداند
که عزّوجلّ برای او تغذیههایی قرار داده که اگر از طریق حلال آن را تأمین نکند،
چه بسا به حرام بیفتد. یا مثلاً همانطور که بشر جسمش به خورد و خوراک و نوشیدنیها
نیاز دارد، براساس غریزهای الهی که پروردگار عالم برای انسان قرار داده، نیاز به
تخلیهی غریزهی جنسی هم دارد، حال آیا باید با این غریزه مبارزه کرد؟ خیر. اگر
این غریزه بد بود، عزّوجلّ به انسان مرحمت نمیکرد. اصلاَ خود شهوت جنسی برای بشر
یک نعمت است، نه نقمت. منتها اگر انسان نداند این غریزه را چگونه و چطور باید تأمین
کند، به گناه میافتد. اگر نداند که عزّوجلّ در قرآن کریم و مجید الهی فرموده است:
«کُلُوا مِنْ طَیِباتٍ ما رَزَقْناکُم»[3] از آن
چه که از طیبات برای شما قرار داده شده است، ارتزاق کنید و گیر زاهد خشک جاهل
بیفتد و آن زاهد او را از بعضی طعامها منع کند، آنگاه دچار بعضی تناقضها میشود
که در یک زمان مخصوص یا جوابگو نخواهند بود و خودش را به مهلکه میاندازد و یا
اصلاً از دین و عبادت و زهد و تقوا زده میشود، چرا؟ چون نمیداند عزّوجلّ برای
بدن هم حساب و کتابی قرار داده است.
در تاریخ داریم که بعضی از بزرگان به کسانی که خود را از
ازدواج منع کرده بودند، میگفتند: شما بدانید دیر یا زود با شیطان ازدواج خواهید
کرد - ازدواج با شیطان را در روایات داریم که انشاءالله اشاره خواهیم کرد - یعنی
نهایتاً به دام غرائز جنسی از طریق حرام میافتند، یا نعوذبالله، نستجیربالله در
بستر زنا و حرام میافتند، یا نعوذبالله، پناه به ذات حضرت حق، با بازی با خود، خود
را ارضای جنسی میکنند - که چقدر از لحاظ پزشکی مضرات آن بیان شده است-. برای این که
آنها به صورت ظاهر میخواستند از ازدواج فرار کنند؛ چون آن را مانع ترقی خود میدانستند،
در حالی که نمیدانند هر چه عزّوجلّ برای انسان قرار داده، همه خیر است، منتها به
شرط این که بشر آن را شر نکند.
هر چه شر و فساد میشود، به دست انسان است «ظَهَرَ
الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ اَیْدِی النّاس»[4] هر آن
چه که فساد در زمین و در دریاها به وجود میآید، به واسطهی انسان است. و الّا عزّوجلّ
هیچ چیزی را به عنوان فساد و مفسده قرار نداده است، بشر است که مفسدهساز است.
دلیلش این است که نمیداند بدن لذّاتی دارد، آلام و دردهایی دارد و بعضی از مسائل،
بدن را به هلاکت میاندازد و بعضی از اعمال، بدن را نجات میدهد.
حضرت آیتالله العظمی حاج شیخ احمد آقا خوانساری(اعلی
الله مقامه الشریف) - که حضرت امام (اعلی
الله مقامه الشریف) در مورد ایشان بیان فرمودند:«ایشان اتقی الاتقیا
هستند»- فرمودند: بدانید آن چه که باعث مهلکات بدن است، ترک مستحبات و رفتن به
مکروهات است. میفرمودند: شما نمیدانید همهی قواعد دین به نفع بشر است و این
قواعد، عجیب برای بشر نفعرسان است.
وقتی به ایشان هنگامی که در کبر سن بودند، گفتند: چرا
هنگام بلند شدن دستتان را زمین نمیگذارید، فرمودند: چون مستحبات را رعایت کردم و
مکروهات را ترک کردم. بنابراین اگر کسی از طریق علمی تزکیه را فهمید، او واقعاَ
خودش را تزکیه کرده است.
شرافت
بشر
آنقدر مسئلهی علم والا است و فضیلت دارد و بر همهی
مسائل برتری دارد که عزّوجلّ در قرآن کریم و مجید الهی میفرماید: «شَهُدَ
اللهُ اَنَهُ لا الهَ الّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ اوُلُواالْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ
…»[5] باری
تعالی در این آیه، ابتدا خودش را و بعد ملائکه الله را، آن گاه اهل علم را شاهد میگیرد،
که این فضیلت اهل علم را میرساند.
یا آیات اول از آیات نازله بر پیامبر اکرم، حضرت محمد
مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) آیاتی
است که در او علم را بیان میکند. آن هم با این مضامین که: «إِقْرَاء
بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقْ، خَلَقَ الاِنْسانَ مَنْ عَلَقْ، إِقْرَاء وَ رَبُّکَ
الاَکْرَمُ، ألّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمْ، عَلَّمَ الاِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ»[6] اولاً
عزّوجلّ به نعمت ایجاد، نعمت خلقت اشاره میکند، بعد از آن، حال انسان را اینگونه
بیان میفرماید که در مرحلهی نخست علقه بوده - میدانید خود منی که اسپرم ساز است
و دارای حیات، به خودی خود نجس است و اگر بر لباسی باشد باید آن را تطهیر کنیم - امّا
همین خلقت را عزّوجلّ بالا میآورد تا جایی که او را به عنوان کسی که به او علم را
مرحمت کرد و آن چیزی را که نمیدانست به او یاد داد، مطرح میکند.
شرافت بشر به صورت ظاهر، شرافت فیزیکیاش نیست، بلکه به
خاطر این علمی است که به او مرحمت فرموده است. لذا در روایات هم بیان میکنند ذیل
این آیهی شریفه که عزّوجلّ به ملائکه خطاب میفرمایند: «وَ اِذْ قُلْنا
لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا اِلّا اِبْلیسَ اَبی وَ اسْتَکْبَرَ
وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ»[7] بعد
از این که عزّوجلّ به انسان یاد داد «وَ عَلَّمَ آدَمَ الاَسْماءَ کُلَّها»[8] این
خطاب به ملائکه رسید.
همین که عزّوجلّ فرمودند: «عَلَّمَ الاِنْسانَ
ما لَمْ یَعْلَمْ»، همه بیانگر این مطلب است که علم از طرف پروردگار است
و ما بقی آن چه که ما داریم قرائت است و شرافت بشر به همین علمآموزی است که علم
را از جانب پروردگار عالم بیاموزد. منتها باز از طریق تزکیه و تزکیه هم از طریق
علم.
لذا در بحث اصول فقه بیان کردند که اگر کسی ترتب حکم را
علی الوصف که مشعر است به کون وصف علیه، رعایت نکند، طبعاَ میدانید از طریق رسیدن
به صورت ظاهر فیزیکی بشر، به او عنوان انسان نمیدهند، این انسان نخواهد بود.
درست است که بیان فرمود: «خَلَقَ الاِنْسانَ
مَنْ عَلَقْ» امّا عزّوجلّ توقف به «خَلَقَ الاِنْسانَ
مَنْ عَلَقْ» نکرد و ادامه داد
«إِقْرَاء وَ رَبُّکَ الاَکْرَمُ، ألّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمْ، عَلَّمَ
الاِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ».
برای همین بود که وقتی به ملائکه اسماء را عرضه داشت «ثُمَّ
عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ اَنْبِئُونی بِاَسْماءِ هوْلاءِ اِنْ کُنْتُمْ
صادِقینَ»[9] به
آنها فرمود بگویید: اینها چیست؟ آنها گفتند: نمیدانیم، و به آدم فرمود: به اینها
بگو: «قالَ یا آدَمُ أنْبِئَهُمْ بِاَسْمائِهِم»[10] پس
علم آن چیزی است که به انسان شرافت میدهد.
تبلور
علم
استاد عظیمالشّأن، حضرت آیتالله العظمی بهجت، بهجت
القلوب، (مد ظله) - این شاگرد و فرزند روحی آیتالله
العظمی آقای قاضی (اعلی الله مقامه) - نکتهی
زیبایی را فرمودند که معلوم میشود علم در وجود بشر هست، منتهای امر چه زمانی این
علم میتواند تبلور پیدا کند؟ آن زمانی که انسان به مرحلهی تزکیهی علمی برسد. اگر
واقعاً به این مرحله رسید، این علمی که در درون اوست، میتواند تبلور پیدا کند.
ایشان فرمودند: این روایت را بارها شنیدهایم هر کسی خود
را چهل شبانه روز، خالصاً لوجه الله، فقط و فقط برای خدا خالص کند، عزوجل حِکَم را
بر قلبش جاری میکند - البته به قول مولانا العارف علّامه حسنزاده آملی (ادام
الله ظله الوارف) چهل برای اقل است، برای آنهایی که یک مقدار تزکیه
کردهاند و الّا در بحث عدد، عدد تام و کامل عدد مأته (صد) است، صده میگیرند. لذا
در کتاب شریف ذکر و ذاکر و مذکورشان، روایاتی را میآورند که عدد کامل صد است. اگر
کسی بخواهد تزکیهی حقیقی شود، اگر یک صده خالصاً لوجه الله مبارزه کرد و پیروز شد،
مسلماَ بدانید عزوجل حِکَم را بر قلبش جاری می کند - .
فرمودند: این حِکَم از درون خود انسان است «عَلَّمَ
الاِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ» این حکم طوری در قلب جاری میشود که وقتی
لب میگشاید، همه حمکت است. محضر اولیای الهی که انسان وارد میشود، هر موقع سخن
میگویند سخن، سخن الهی است، هر چه بیان میکنند تازه است، انسان از محضر این
بزرگواران سیر نمیشود.
یکی از خصائص مرد الهی و عظیمالشّأن و عارف بیبدیل، آیتالله
حق شناس(اعلی الله مقامه) - به قول مرحوم
ابوی ما «و ما ادریک الحق شناس»- این بود که گاه که محضر مبارکشان میرسیدیم، یک
حدیث که میگفتند، گاهی انسان این حدیث را شنیده بود، امّا وقتی از لسان مبارک
ایشان میآمد، گویی تازگی داشت، گویی اصلاً این حدیث را نشنیده بودیم. گاه دو، سه
جملهای هم بیشتر توضیح نمیدادند، امّا در آن توضیحاتشان جداً حِکَم بود، که خود
آنها هم احتیاج به شرح و توضیح داشت.
چگونه
حضرت مفید(روحی له الفداء و سلام الله علیه)
به این مقام رسید؟
وجود مقدّس حضرت شیخنا الاعظم، حضرت مفید(روحی
له الفداء و سلام الله علیه) کسی است که وجود مقدس و منور حضرت حجت
بن الحسن المهدی (صلوات الله علیه و عجل الله فرجه الشریف) به
ایشان اخ السدید بیان فرمودند و بعد از وفات ایشان با انگشت سبابهی خود بر روی به
ظاهر قبر ایشان نوشتند: مرگ تو برای ما دردناکترین زمان بود، که بعد مجدد - بنا
به آن چه دیگران دیدند و بیان کردند - به اذن آقا مثل خضر نبی و عیسی بن مریم (سلام
الله علیهما) که در محضر آقا هستند، این بزرگوار هم در محضر آقا است. آیتالله
العظمی سید شرف الدین عاملی، آن محقق عظیمالشأن، آن دریای تقوا و معرفت میفرمایند:
میدانید اگر بنا بود بعد از معصومین (علیهم السلام) که
مشخص و تعیین شده هستند، کسی معصوم باشد، حضرت شیخنا الاعظم، حضرت مفید بود- خیلی
حرف بزرگی است و یک شخص معمولی هم آن را بیان نمیکند. شما مراجعه کنید و زندگینامهی
آیتالله العظمی سید شرف الدین عاملی را مطالعه کنید - .
این شخص عظیمالشّأن، حضرت مفید(روحی
له الفداء و سلام الله علیه) برای چه به این مقام رسید؟ چون خود وجود
مقدّسشان میفرمایند: من هر چه را میخواستم انجام بدهم، ابتدا در همان مطلب، خود
را تزکیه میکردم و سعی میکردم که اساس تزکیهام بر اساس روایات و آیات باشد. ایشان
بیان فرمودند: من از طریق تزکیهی علمی خودم را ساختم و علم را هم از طریق این
تزکیهی علمی به دست آوردم.
علم به تنهایی اگر بدون تزکیه باشد وبال گردن انسان خواهد
شد، امّا تزکیهی بدون علم هم انسان را به چالش انداخته و او را به دنبال زهدهای
بیپایه و اساس میبرد.
غرائز
را باید در صراط مستقیم قرار داد، نه سرکوب کرد
حضرت آیتالله العظمی بهجت میفرمودند: مثلاً در بحث
ازدواج، اگر کسی همسری را انتخاب کرد، باید به مناسبت جوانی خود و همسر، رعایت
خواستههای همسر را داشته باشد. میفرمودند: حالت صورت ظاهری و فیزیکی خود را طوری
نکند که همسرش زده و فراری شود. برای آنهایی که در کبر سن هستند، محاسن بلند عیبی
ندارد، امّا شما که جوان هستید، همسر میخواهد از شما یک بهرهای ببرد و این بهره
همان بهرهای است که عزّوجلّ بیان فرموده، آن لذّات و آلامی است که بدن دارد. اگر
این لذّات و آلام را بشناسیم و طریقهی عمل درست آنها را بدانیم، خودمان و
همسرمان به گناه نمیافتیم.
یکی از نتایج این زهدهای غیر علمی و دنبال زاهد مأبها
رفتن، این است که گاه انسان میبیند چهرههای دینی از هم طلاق میگیرند. برای این که
نفهمیدند چه کاری باید انجام دهند تا هر دو از هم ارضا شوند.
شهوت جنسی یکی از نعم الهی است. اگر بد بود، خداوند آن را
به انسان نمیداد، منتهای امر باید آن را در صراط مستقیم قرار دهیم، وگرنه اگر رها
باشد، انسان را بیچاره کرده و او را در منجلابی میاندازد که نمیتواند خود را
بیرون بکشد. کما این که اعاظم دین و علمای اخلاق و عرفان بیان میکنند که انبیای
الهی آمدهاند تا این غرائز را در صراط مستقیم قرار دهند، نه این که آنها را
تخریب و سرکوب کنند. معالاسف برخی دین را طوری برداشت کردهاند که باید آنها را
سرکوب کرد؛ خیر، بلکه باید از طریق تزکیهی علمی هدایت شود.
تزکیه
با علم و علم با تزکیه
اگر کسی خود را از
طریق علم تزکیه نمود، خداوند متعال او را بالا میبرد. «یَرْفَعَ اللهُ
الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُم وَ الَّذینَ اُوتُوالْعِلْمَ دَرَجاتٍ»[11]، عزوجل
اهل ایمان را بالا میبرد و اهل علم را درجات میدهد. این آیه فضل علما را نسبت به
درجاتش بیان میکند که افضل از همهی مردم هستند. این به خاطر آن است که علمی که
از طریق ایمان باشد و ایمانی که از طریق علم باشد و تزکیهای که از طریق علم و
علمی که از طریق تزکیه باشد، انسان را بالا میبرد. انسان در زندگی به «چه کنم چه
کنم» نمیافتد.
روایت شریفی از پیامبر اکرم، حضرت محمد مصطفی(صلی
الله علیه و آله و سلم) است که فرمودند: «فَضْلُ
الْعالِمِ عَلَی الْعابِدِ سَبْعُونَ دَرَجَةً»[12]
(برخی سِتّون هم گفتهاند) برتری عالم بر عابد هفتاد (یا شصت) درجه است.
حالا بین یک درجه تا درجهی دیگر چه خبر است «بَیْنَ کُلِّ دَرَجَتَیْنِ
حُضْرُ الْفَرَسِ سَبْعینَ عَاماً» حضر الفرس، ارتفاع اسبی را بیان میکنند
که بلند است و در حال حرکت است. یعنی چنین اسبی (بلند قامت و با پاهای بلند) هفتاد
سال (با حالت به اصطلاح شتاب و سرزندگی) بدود؛ بین این درجه تا آن درجه این مقدار
فاصله است.
مولانا العارف نکتهی جالبی را میفرمودند که در حال حاضر که
ماشینها را با اسب بخار بیان میکنند، اقل قضیه این است که بگوییم هزاران هزار
اسب بخار. در واقع مثلش را میتوانیم فقط مثل هواپیما بگوییم. گویی 70 سال از هر
درجه تا درجهی دیگر طی زمین است.
بعد میفرمایند: این عالم چگونه میتواند به این مطلب برسد؟
«و ان العالم فیبصرها للعابد علی تزکیه» (ها برمیگردد
به درجه) بصیرت عالم با تزکیه بر عابد بیشتر میشود. پس تزکیه با علم و علم با
تزکیه است که انسان را بالا میبرد.
در
طریق تزکیه، باید مربی داشته باشیم
اگر کسی یکباره سراغ علم به تنهایی رفت، یا دنبال زهدهای
دنیوی بدون استاد رفت، بدانید فریب خورده است. بشر نیاز به مربی عالم دارد. اصلا َ
انبیاء آمدند مربی بشر باشند. در طریق تزکیه باید کسی باشد که به ما عالمانه بگوید
کدام راه را برویم.
وقتی وجود مقدس خاتم الانبیاء، حضرت محمد مصطفی(صلی
الله علیه و آله و سلم) از معراج آمدند سؤالات مختلفی از ایشان
شد. در روایات است که یکی از سؤال ها این بود: افضل مردم را آن جا چه کسی بیان
کردند؟ فرمودند: افضل مردم علمای زاهد هستند که بین این علمای زاهد یک نکته وجود
دارد و آن نکته این که مطیع فرمان پروردگار عالمند. اینها کسانی هستند که عیوب
نفسشان را شناختند و با آنها مبارزه کردند.
نکتهی مهم این است که تصور نکنیم دانستن تنها برای انسان
کافی است و لو طریقهی علمی تزکیه، بلکه مهم این است که انسان مبارزه کند.
حضرت شیخنا الاعظم (روحی
له الفداء) بیان کردند که آن چه من به دست آوردم به خاطر این بود که
مسئلهی تقوا و تزکیه را از طریق علمی رعایت کردم و علم را هم نیاموختم مگر
آن زمان که خود را تزکیه کردم.
عمری
به جز بیهوده بودن سر نکردیم
پس مهم عمل کردن است و الّا دانستن به تنهایی - نمیخواهم
شما را نعوذ بالله سرد کنم - گاهی خودش بیشتر برای انسان دردآور است. گر چه مجالس
اینگونه، انسان را، روح را که منجلاب گرفته صیقل میدهد. من هم بینی و بین الله، آن
که ناظر بر قلوب است، فقط این مطالب را به این نیت شروع کردم که خطاب به نفس خودم باشد.
جداً انسان این اعاظم را میبیند، بعد خودش را، ما عمل نمیکنیم، آنها عمل کردند.
عمـری به جز بیهوده بودن سـر نکردیـم تقـویمها
گفتنـد و ما باور نکردیـم
درخاک شد صد غنچه در وقت شکفتن ما
نیز جز خاکسـتری بر سر نکردیم
دل در تـب لـبیـک تـاول زد، ولـی مـا لبیک
گفتن را لبی هم تـر نکردیـم
حتـی خیـال نـای اسـمـاعـیـل خـود را همسایه
با تصویری از خنجر نکردیم
زیدی از معظم له، حضرت شیخنا الاعظم (روحی
له الفداء) سؤال کرده بود: آقا جان! میشود ما هم مثل شما شویم؟
فرمودند: بله، در زمان ما عرفا زیاد بودند؛ چون وسائل ظاهری دنیا کمتر بود، در هر
منطقه عرفایی بودند، امّا الان ظواهر دنیا، فریبهای دنیا انسان را بیشتر جذب میکند.
اگر کسی واقعاً در این دوران خودش را بسازد و تهذیب نفس داشته باشد، بالا میآید.
گرچه عرض بنده این است که هیهات دیگر کسی بتواند حضرت
شیخناالاعظم بشود. کما این که به آقا زادهی عزیز و شریفشان آن لحظات مرگ بیان
فرمودند: چه میخواهی بشوی؟ فرمود: میخواهم شما بشوم. فرمود هیچی نمیشوی، من
خواستم امام زمان شوم، این شدم. - نه این که ادعای امام زمانی کند، یعنی میخواستم
معصوم بشوم، سعی کنم از زبانم گوشم چشمم دستم در همه اعمال مواظبت کنم - .
مرحلهی اول برای کسی که آلوده شده، تخلیه است، آن هم از
راه مبارزه. اگر بنا شود کسب نور کنیم، بدون تخلیه از هر آن چه بدی است، محال است.
خدایا به اولیائت،
به خصیصین درگاهت، به ساحت قدس آقا و مولا و سرور و سالارمان، قسمت میدهیم ما را
از جهالت خارج نما، علم با عمل به ما عنایت فرما، توفیق تزکیهی علمی به ما عنایت
بفرما.
[1] منیه المرید، ص 107، - بحارالانوار، ج 2
[2] سوره آل عمران، آیه 164–
سوره جمعه، آیه 2
[5] سوره آل عمران، آیه 18
[12] منیه المرید، ص 100- تفسیر رازی، ج 2- سنن ترمذی،
ج 5