درس اخلاق
جلسه 5 23/9/84
تزکیه
جسم و روح
آن علمی برای انسان علم است که «العِلمُ
نُورٌ یَقْذِفُهُ اللهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشاء»[1] باشد
واِلّا آن چه ما داریم قرائت است نه علم و قرائت و علم بدون تزکیه برای بشر فقط در
همان بُعد تزکیه می ماند و انسان را به مراحل بالا نمی برد. اگر کسی بخواهد به علم
حقیقی برسد راهش به تعبیر قرآن کریم و مجید الهی تزکیه است. «وَ یُزَکّیهِمْ
وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»[2] اگر
کسی بخواهد بداند تزکیه چیست؟ تزکیه خالی نمودن بدی ها، پستیها و همه زشتی ها از
درون جسم و روح است. تزکیه هم به جسم مربوط می شود هم به روح، اگر کسی تصور کند
تزکیه متعلق به روح تنهاست اشتباه کرده است. تزکیه متعلق به جسم است چون تزکیه در
حقیقت تخلیه نمودن از همه بدی ها و پلشتی ها و زشتی هاست. آن کسی که بدنش با لقمه
حرام یا شبه حرام رشد نموده باشد و بخواهد تزکیه روح را انجام بدهد محال است مگر این
که در مرحله نخست از طریق صیام بدن را به تزکیه وادارد، یعنی آن چه که از بدی ها
است و لقمات حرامی که گوشت شده است، پوست شده است، خون شده است و حتی بعضی از
اعاظم بیان می کنند لقماتی که حتی استخوان شده است و ستون فقرات را بوجود آورده
است باید آب گردد چون این مرکب نمی تواند راکبی را بپذیرد مگر از همجنس خود. اگر
مرکب خراب بود انتظار به این که می توانیم راکب زبر دست متقی یعنی روح، (جسم مرکب
است برای روح بشر) برای او قرار بدهیم اشتباه محض است. اگر مرکب خراب بود مثل
وسیله نقلیه ای می ماند که راننده ماهر و زبردستی پشت او بنشیند اما وقتی مرکب
خراب باشد انسان را در راه می گذارد. هر چقدر شما راننده واردی باشید اما چون
مرکبتان خراب است محال است به مقصد برسید. لذا بیان کردند برای تزکیه هر دو مرحله
نیاز است. مرحله تزکیه جسم و تزکیه روح.
در جلسه قبل عرض کردیم خود تزکیه هم باید از طریق علمی
باشد. بیان شد بعضی می گویند طبق فرمایشات قرآن کریم و مجید الهی «وَ یُزَکّیهِمْ
وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» تزکیه چون مقدم
بر علم است پس اول انسان به تزکیه بپردازد بعد خود را برای علم آماده کند. عرض شد اگر
کسی نداند تزکیه حقیقتش چیست؟ تزکیه چگونه باید انجام شود؟ کدام مرحله مقدم است
نسبت به مرحله دیگر؟ مسلماً به انحراف کشیده می شود. صورت ظاهر این است که تزکیه
می کند اما در حقیقت زهد بیخود و بیهوده است و او به انحراف کشیده می شود. لذا خود
تزکیه هم تزکیه علمی مهم است، یعنی انسان آگاه باشد کدام مرحله را باید عمل کند و
انجام دهد؟ همین مطلب یعنی تزکیه جسم و روح را کسانی که عالم نباشند نمی دانند.
تصور می کنند تزکیه مختص به روح است. در حالی که تزکیه روح و جسم به هم گره خورده
است و محال است کسی خود را به مقام مُزکی برساند مگر این که از طریق علمی بداند کی؟
چه زمان؟ چه قدر؟ و چگونه؟ مثلاً فسق چشم را جلوگیری کند یا فسق گوش را جلوگیری
کند یا هر عمل زشت دیگری را از انسان باز دارد. گاه مع الاسف کسانی که تزکیه غیر
علمی می کنند در یک عمل افراط می کنند، به حدی که گاه اعمال دیگر را فراموش می
کنند. آن قدر افراط می کنند که گاه خودشان زده می شوند و گاه اطرافیان و دیگران را
هم از دین و از اخلاق زده می کنند. لذا یک عده تصور می کنند این ها در حال زهدند،
در حال تقوایند و در حال تزکیه اند. در حالی که این ها در جهالت خود به سر می برند
و نه تنها یک زمانی به تعبیرعامیانه می بُرند بلکه باعث می شوند دیگران هم این راه
را طی نکنند. لذا اگر بیان شد تزکیه باید تزکیه علمی باشد دلیلش همین است. شاید
کمتر بیان شده است که تزکیه علمی راهی است برای نجات بشر و شاید کمتر بیان شده است
که تزکیه، توأمان با تزکیه جسم و روح است و تزکیه فقط و فقط متعلق به روح نیست. چه
کسی می تواند این را درک کند؟ چه کسی متوجه می شود که تزکیه فقط متعلق به روح نیست
و متعلق به جسم هم هست؟ آن کسی که بفهمد تزکیه مِنَ الزکوة است و وقتی وجود مقدس و
منور خاتم الانبیاء محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان فرمودند «زکاةُ
الجسم صیامه» این خود نشان می دهد تزکیه برای جسم صیام است اگر کسی
تصور کند که فقط و فقط تزکیه مربوط به روح است به این اشتباه می رسد که به قول
مولی الموالی امیرالمومنین علی بن ابیطالب (صلوات الله و سلامه علیه) ذیل این آیه «وَإِذّ
أَخَذْنا میثاقَ بَنی إِسْرائیلَ لاتَعْبُدُونَ إِلّا اللهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحّساناً
وَ ذِی الْقُرْبی وَالْیَتامی و...»[3]
فرمودند: «یتامی کسانی هستند که درک مطالب را نمی کنند. یتامی کسانی هستند که راه
علم را از جهل تشخیص نمی دهند و اگر کسی رفق با علما داشت از جهل بیرون می آید.
فرمودند: بدترین کسان، کسانی هستند که از علوم بی بهره اند و آن کسانی که از علوم
بی بهره اند راه زهد و تقوی و راه اخلاق را به بیراهه می روند و تصور می کنند به
راه می روند و این ها یتیمانی هستند که باید دست آن ها را گرفت»[4].
مَرکَب
خوب لازمه تعالی
لذا تزکیه توأمان با جسم و روح، یکیش را بیان می فرمایند
این است که انسان بداند چه چیز را باید بخورد که به بدن ضرر نزند. مرکب راکبی به
نام روح دارد که والا و بالا است، روح اگر بفهمد مرکبش خراب شده است مسلماً به
تعالی نمی رسد. لذا وجود مقدس امیرالمومنین علی بن ابیطالب (صلوات الله و سلامه
علیه) بیان فرمودند: «مَنْ کَانَ مِنْ شِیعَتِنَا عَالِماً بِشَریعَتِنَا»[5] آن کسی
که می گوید شیعه ماست به روش ما عالم است، شریعت این جا به معنی روش است. شریعت به
معنی آگاه بودن از تمامی زوایای دین است. «فَاَخْرَجَ ضُعَفاءَ شِیعَتِنَا
مِنْ ظُلْمَةِ جَهْلِهِمْ إِلَی نُورِ الْعِلْمِ» یعنی آن شیعه،
ضعفاء شیعیان ما، را آن ها که یتیمند، ضعیفند را از ظلمت جهل خارج می کند. جهل
تاریکی محض است. خدا نکند انسان دچار جهل مرکب شود. بیان کردند یک قسم کسانی که در
جهل هستند کسانی هستند که تزکیه را از طریق علمی نمی دانند، این ها به جهل مرکب
دچار می شوند. یک عده جاهلند نمی دانند ولی می دانند که نمی دانند، به این جهل بسیط
می گویند. یک عده جاهلند و نمی دانند که نمی دانند اما تصور می کنند که می دانند
این را می گویند جهل مرکب. لذا علمای منطق گفته اند جهل بسیط خود یک نوع علم است
گرچه در همین بحث هم یک اِن قلتی دارد که آیا واقعاً جهل بسیط من العلوم می شود یا
خیر؟ که جایگاه خودش را در بحث منطق دارد و اقوالی که شده است و ایراد است و اشکال
ها و جواب های به این ها که بحثش جداست، اما همه بیان می کنند که جهل مرکب بدترین
جهل است. چه کسی دچار جهل مرکب است؟ آن کسی که تصور می کند می داند در حالی که نمی
داند. آن کسانی که به طریق تزکیه غیر علمی می روند فکر می کنند راه الهی را پیش می
گیرند، به سمت خدا می روند در حالی که به بیراهه می روند. درد این جاست. لذا باید
انسان مواظب باشد این که ما در این مقدمه خیلی اصرار داریم که ثابت کنیم تزکیه فقط
از طریق تزکیه علمی است و تزکیه غیر علمی به درد نمی خورد و انسان را به سر منزل
مقصود نمی رساند به همین دلیل است. چون آن کسانی که تزکیه غیر علمی را می روند نمی
دانند که تزکیه هم برای جسم است و هم برای روح. جداً نمی شود کسی راکب خوبی باشد
اما مرکب نداشته باشد.
دنیای
مسابقه
عالَم، عالم مسابقه است، این را فراموش نکنیم. برخی اعاظمی
که از دنیا رفتند را در عالم خواب دیدند و یا بزرگانی که در عالم مکاشفه دیده اند
یا کسانی که در قید حیات هستند نکته ای را که همه آن ها بیان کرده اند این است (که
بر اساس روایت است و روایتش را بعداً عرض خواهم کرد) که دنیا محل مسابقه بشر است.
کی متوجه می شویم؟ مع الاسف آن زمانی که از دنیا برویم. «اَلناس فی
النیام اذا ماتوا انبتهوا»، مردم در خوابند درد این است که وقتی می
میرند متنبه می شوند.دیگر آن وقت فایده ای ندارد و به درد نمی خورد. درد است ما
ندانیم دنیا، دنیای مسابقه است و مسلماً کسی در این بزم مقرب تر است که تقوایش
بیشتر است یعنی مرکب خوب دارد. «اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللهِ اَتْقیکُم». خوب
در این دنیا که دنیای مسابقه است اگر انسان نداند که واقعاً مرکب نیاز است، اگر به
روح تنها بود پروردگار عالم اصلاً این جسم را خلق نمی کرد، پس به یک مرکب خوب نیاز
است و لذا در این مرکب خوب یک روح خوب نیاز است. مثالی که می توان زد این است که
در مسابقه رانندگی رالی، اگر کسی بهترین راننده باشد اما عمداً برای این که او را
ضایع کنند، ماشین خراب به او بدهند مسلماً وسط راه می ماند و بازنده خواهد شد. پروردگار
عالم بیان می کند ما خلقت شما را خلقت حسن نسبت به همه موجودات قرار دادیم که
بالاترین نکته این است که برای شما عقل قرار دادیم و جسم شما را جسم سالم قرار
دادیم. پروردگار عالم به انسان جسم خراب نمی دهد خود بشر است که به فساد می کشد.چون
اگر جسم خراب بدهد آن وقت نمی تواند روحی که روح عالی است به او مرحمت کند. اگر
جسم هم خراب است طبق آن چیزی که امروز علم بافت شناسی و علم آناتومی و علم طب او
را ثابت کرده به دست خود بشر است یعنی اختلالاتی است که خود بشر باعث می شود.
مثلاً یکی از مطالب این است که آن هایی که صرع دارند، علت اصلی صرع این است که شب
اول ماه همبستر شدند و انعقاد نطفه صورت گرفته است، چون جو پایین است صرع به وجود
می آید. آن هایی که میگرن دارند از جمله این ها هستند. نطفه ضعیف صرع است منتها
بشر خبر ندارد، آگاهی ندارد خراب می کند و بعد همه چیز را به دست پروردگار عالم می
سپرد و انتظار دارد خدای متعال برای او درست کند در حالی که بشر باید بداند در
دنیا، او پیچیده شده به جبر و اختیار است. بلکه می شود گفت اختیاراتی که عزوجل به
بشر مرحمت کرده بیشتر از جبر است، اگر درک کند منتها این هم از طریق علمی است.
حالا برعکس اگر کسی جسم خیلی عالی داشته باشد مثل کسی می ماند که وسیله نقلیه خیلی
عالی داشته باشد اما برای مسابقه شرکت نکند، راننده ماهر نباشد. این به مرور زمان
می ماند و می ماند تا تخریب می شود. لذا هر دو برای تزکیه نیاز است.
لزوم علم
اخلاق
این روایت شریف را وجود مقدس و منور حضرت موسی الکاظم (صلوات
الله و سلامه علیه) بیان می فرمایند «أَلْزَمُ الْعِلْمِ لَکَ مَا دَلَّکَ عَلَی
صَلاحِ قَلْبِکَ وَ أَظْهَرَ لَکَ فَسَادَهُ»[6]
لازمه
علم چیست؟ لازم است انسان علم را بداند، طریقه، طریقه علمی باشد برای چه؟ برای این
که این علم تو را دلالت می کند تا تو را به صلاح برساند، قلبت را به اصلاح برساند
و فساد را از تو بردارد. ذیل همین مطلب روایتی از وجود مقدس مولی الموالی علیه
السلام است که همین مطلب را می فرمایند «أَلْزَمُ الْعِلْمِ لَکَ مَا
دَلَّکَ عَلَی صَلاحِ قَلْبِکَ وَ صَلاحِ بَدَنک»[7]. این
بدنت را هم به اصلاح می رساند. هر کس که عالم شد مسلماً نه به بدنش ضرر می رساند و
نه به روحش. لذا اصرار ما بر این است که تزکیه فقط و فقط تزکیه علمی است اگر تزکیه
غیر علمی شد بعد از یک مدت خسته می شود. حالا که تزکیه، تزکیه علمی است فراموش
نکنیم که بالاترین چیزهایی را که برای ما بیان کردند این است که اول در بحث علم انسان
خلق و خوی خوب را می تواند پیدا کند. خلق یعنی روش، یعنی این که انسان بداند چه
بکند. اخلاق را که ما بیان می کنیم یعنی اگر انسان خلق را بداند تمام است. حضرت
شیخناالاعظم حضرت مفید عزیز در اختصاص خودشان از وجود مقدس و منور خاتم الانبیاء
محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) می فرمایند «الْأَخْلاقُ
مَنائِحٌ مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ فَإِذَا أَحَبّظ عَبْداً مَنَحَهُ خُلُقاً حَسَناً
وَ إِذَا أَبْغَضَ عَبْداً مَنَحَهُ خُلُقاً سَیِّئاً و اِنَّ لِلخُلقِ طرقٌ و مِنها
طریقٌ مِنَ العلم و منها طریقٌ مِنَ الحِلم»[8]
می
فرمایند اخلاق بخشش های الهی به بشر است، راه های علمی، داده های الهی به بشر است (منائح
در حقیقت بخشش های پروردگار عالم به بشر است) آن کسی را که خدا دوست داشته باشد
خلق او را حسن قرار می دهد (حسن خلق کی بوجود می آید؟ آن زمانی که انسان اصلاً
بداند اخلاق چیست؟ بداند کار نیک چیست؟ کی می تواند کار نیک را بفهمد؟ موقعی که از
طریق علمی باشد) و آن موقعی که بنده ای را خدا مبغوض قرار دهد؛ یعنی او را رها کند
«مَنَحَهُ
خُلُقاً سَیِّئاً» خلق بد به او می دهد(سیئاً نه فقط بد اخلاقی ظاهری که ما
فکر می کنیم، سیئه یعنی بدیها، طریقه بدی). از وجود مقدس حضرت ثامن الحجج علیه
السلام بیان شده است یک کسی آمد محضر پیغمبر اکرم حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه
و آله و سلم) عرضه داشت: آقا من می خواهم عابدترین مردم و خوش اخلاق ترین مردم
باشم.حضرت فرمودند «اِنِّ العَبدُ لَیبلُغُ بِحُسنِ خُلقه عظیم
درجاتِ الاخرة و شرفِ المنازل»[9] عبد به
بلوغ نمی رسد مگر به حسن خلق عظیم که اگر کسی بخواهد به درجات آخرت برسد راهش همین
است. بعد گفت: من عبادت می کنم، نماز می خوانم، دعا می خوانم، اهل روزه هستم حضرت
بیان فرمودند: پس کی کار می کنی؟ عرضه داشت: من برادرم خرجی ام را می دهد. فرمود:
او عابدترین انسان و اخلاقی ترین انسان است. لذا اگر کسی طریق علمی را نداند گاهی
به اشتباه می افتد، فکر می کند اگر گفتند عابد یعنی یک جا بنشیند فقط تسبیح به دست
بگیرد سبوحٌ قدوس بگوید و تمام. بدترین مردم چه کسی است؟ خلقاً سیئاً کیست؟ فرمود:
«بدترین مردم آن کسی است که تمام مسائلش به دوش مردم باشد وبال مردم باشد»[10].
بدترین مردم کسی است که خودش را وبال مردم می کند و فکر می کند زاهد هم هست، متقی
هم هست. پس اگر کسی واقعاً طریقه علمی را نرود باخته است. و الّا کسی از اخلاق بدش
نمی آید فطرت بشر فطرت الهی است. همه هم از خلق خوب خوششان می آید، مگر آن کسانی
که لقمه حرام خورده باشند. یعنی اول تزکیه جسمی نکرده باشند مسلماً آن ها قلبشان
هم می میرد نمی تواند با این جسم هماهنگ باشد. بالاترین مطلبی را که قرآن کریم و
مجید الهی راجع به بهترین نوع اخلاق بیان می کند می فرمایند «فَبِما رَحْمَةٍ
مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ
حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا
عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الُْتَوَکِّلینَ»[11] این آیه
خطاب به پیامبر است اما در حقیقت برای ما هم هست اگر خواستیم واقعاً در دنیا موفق
باشیم راهش این است که از طریق علمی بدانیم قرآن چه می گوید همان را انجام دهیم هم
دنیا را داریم و هم آخرت را. مومن اصلاً خصوصیت اخلاقی اش این است یک طرف را رها
نمی کند یک طرف دیگر را بچسبد «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ
فِی الآخِرَةِ حَسَنَة»[12]
یک
عده می گویند «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً» و یک
عده فکر می کنند می گویند: «رَبَّنا آتِنا فِی الآخِرَةِ حَسَنَةً» اما مؤمن
می داند که باید بگوید «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الآخِرَةِ
حَسَنَة». عزوجل می فرمایند: اگر دلت را نرم نکرده بودم اگر بد خلق
بودی اگر سخت دل بودی مسلم بدان همه از دور تو پراکنده می شدند «لَانْفَضُّوا
مِنْ حَوْلِکَ» پس از آن ها درگذر و برای آن ها آمرزش بخواه و در کارها
با آن ها مشورت کن، پس موقعی که عزم کردی کاری را انجام دهی با توکل بر خدا آن را
انجام بده که خدا متوکلین بر خدا را دوست دارد. ذیل همین آیه شریفه بیان می شود بعضی
نمی دانند فَاعفُ عنهم برای کیست؟ قرآن باز می فرماید: (برای همین می گوییم تزکیه
باید علمی باشد چون اگر کسی این آیه را بخواند می گوید صورت ظاهر این است که اگر
کسی به انسان تندی کرد قرآن گفته به پیامبرش فاعف عنهم اگر تو تندی کنی لانفضوا من
حولک. حالا اگر دشمن هم بود همین کار را بکنیم؟) خود قرآن می فرماید: «محمد رَسُولُ
اللهِ والَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءَ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»[13]
یعنی با کفار شدیدترین برخورد اما رحماء بینهم
است. این که بیان شده «واعفُ عنهم» یعنی دوستان، مسلمان ها، خودی ها.
اگر انسان نداند واقعاً اخلاق نبوی چیست؟ اخلاق علوی چیست؟ اخلاق حضرات معصومین را
نداند مسلماً به بیراهه می افتد، اشتباه می کند لذا تزکیه علمی این جا به درد می
خورد که انسان بداند خلق و خوی خوب خیلی از مطالب را به انسان یاد می دهد.
طریق
نجات
(من روایتی را بیان می کنم که معلوم می شود هر کسی بخواهد
واقعاً به راه حقیقت برسد باید فقط و فقط طریقه اش علمی باشد و اگر غیر این باشد
بدانید بیچاره می شود) پیغمبر اکرم حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) می
فرمایند: « مَن خَرَجَ یَطلُبُ باباً مِنَ عِلْمٍ لِیَرُدَّ بَهَ باطِلاً
إلَی حَقٍ أو ضَلالةً إلَی هُدیً کَانَ عَمَلُهُ ذلِکَ کَعِبادَةِ مُتَعَبِّدٍ أَرْبَعینَ
عَاماً»[14] چقدر
زیبا بیان می فرمایند برای این که ما را ترغیب کنند تا به علم بپردازیم، آن هم علم
حقیقی یعنی توأم با تزکیه.می فرمایند: هر کس برای طلب بابی از علم خارج شود که از
آن طریق باطل را از حق دور کند و گمراهی را از هدایت نشان دهد (بداند کدام راه،
راه گمراهی است و راه درستی نیست) عمل او مثل کسی است که چهل سال خدا را عبادت کند.
چون اگر واقعاً کسی حق را از باطل تشخیص ندهد هدایت را از گمراهی تشخیص ندهد گاهی
فکر می کند در راه هدایت قدم برمی دارد در حالی که گمراه است. لذا همین جا داخل
پرانتز بگویم که فرمودند: بالاترین چیزی که انسان می تواند خودش را از باطل جدا
کند و به حق بچسبد و از گمراهی جدا کند و به هدایت برسد این است که به عالِم
پرهیزگار تمسک بجوید. لذا در یک روایت شریف دیگر وجود مقدس خاتم الانبیاء (حضرت
محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: «تَمَسَّکوا
بِعُلماءِ الدین فاِنَّهم طریقُ النَجاة»[15] یعنی
تمسک بجویید به علمای دین که راه نجات فقط این هاست طرق دیگر طرق باطل است. چرا؟
چون اگر کسی عالم بود انسان را عالمانه هدایت می کند. علمای بزرگ، عرفای عظیم
الشأن می گویند دلیل این که این همه از عالم بیان کردند از جمله «النَظَرُ
إِلَی الْعَالِمَ عِبَادَةٌ»[16] برای
این است که عالم اگر بخواهد انسان را به راه ببرد با چراغ علم می برد اما اگر دیگران
بخواهند انسان را به راه ببرند چون راه شناس نیستند او را گمراه می کنند. لذا
مواظب باشم این که به ما امر کردند در زمان غیبت فقط و فقط (که تأکید من هم همین
است) به سوی علمای بزرگوار که مراجع تقلید باشند تمسک بجویید به خاطر همین است. دکان
ها زیاد است خیلی ها دکان می زنند، بازار درست شده است، تجارتخانه ها درست شده است،
اگر بخواهیم به گمراهی کشیده نشویم فقط و فقط ببینیم مرجعمان چه می گوید؟ یک یک
شما مرجع دارید ببینید مرجعتان چه می گوید. و الّا اگر انسان رفت سراغ فلان و
بهمان و آقای عمر و زید بیچاره می شود. چون انسان را به بیراهه می کشاند. تنها
راهی که انسان را می تواند به هدایت برساند تمسک به عالم است.
پاداش طالب
علم
وجود مقدس خاتم انبیاء محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)
می فرمایند « اِنَّ الّمَلَائِکَةَ لَتَضَعُ اَجنِحَتِها لِطَالِبِ
العِلْمِ رِضاً بِمَا یَصْنَع»[17] راجع
به فضیلت علم، آن قدر ما را به رفتن به سوی علم ترغیب می کنند که پیامبر می
فرمایند: به درستی که ملائکه بال هایشان را برای طالب علم می گشایند (حالا طالب
علم است معلوم نیست عالم هم شود اما طالب علم است، این قدر علم مهم است.) برای این
که راضی اند به آن چه آن ها انجام می دهند. باز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله
و سلم) بیان می فرمایند «مَنْ غَداً فِی طَلَبِ الْعِلْمِ اَظَلَّتْ عَلَیْهِ
الْمَلائِکَةُ وَ بُورِکَ لَهُ فِی مَعِیشَتِهِ»[18]
(برای
این که کسی فکر نکند اگر دنبال علم برود از زندگی عقب می افتد. چون تمام بدبختی
بشر از این است که یا به دنبال تزکیه نرفته یا اگر هم رفته تزکیه علمی نداشته. برای
این است که این همه ما را ترغیب می کنند که به دنبال علم بروید) «وَ لَمْ
یُنقَضْ مِنْ رِزْقِهِ» یعنی کسی که در طلب علم برود ملائکه بر او بال هایشان
را می گشایند و در مقابل او تعظیم می کنند. (اَظَّلَت را آورد که بگوید همه گونه او
را گرامی می دارند و از طرفی هم گفته اند یعنی سایبان انداختن، چون خود سایبان
انداختن از ظل است یعنی او را در پرتو حمایت خود قرار دادن و هر جا بود نگهبان او
باشند، محافظ و پاسدار خصوصی او باشند (مثل شخصیت هایی که محافظ دارند))و خدا بر
معیشتش برکت می دهد و در رزق و روزیش تگنا ایجاد نمی کند. آقا سید هاشم حداد (اَعلی
الله مقامه) آن عارف عظیم الشأن خودش با دست خودش آهنگری می کرد و سم اسبان را
درست می کرد اما بیان می کرد هر جا که نیاز به مطلب علمی می دیدم سریع رها می کردم
و هیچ گاه با توجه به این که به صورت ظاهر تنگنای معیشتی داشتم دست نیاز به سوی
هیچ احدی دراز نکردم. خیلی ها هستند که به دنبال ثروت می روند اما دائم دغدغه خاطر
دارند. من خودم در دوران طلبگی به عینه دیدم خیلی به صورت ظاهر در تنگنا قرار
گرفتم اما هیچ گاه دستم جلوی کسی دراز نشد. والله از غیب می رساند، عنایتی می کنند
به انسان که به هیچ کس این گونه عنایت نمی شود. در حالی که خیلی از ثروتمند ها
دغدغه خاطر دارند، گرفتارند. فردا چک من چطور می شود؟ فلانی سرم کلاه نگذارد...
دائم درگیرند. اکثر مردم درگیری های خاص خود را دارند اما طالب علم تا زمانی که به
دنبال علم هست اصلاً خود علم و آن جو علمی و آن مکان علمی انسان را از همه جا به
صورت ظاهر می برد، تصور می کند اصلاً در یک عالم دیگری زندگی می کند در یک دنیای
دیگری است که با دنیای مردم فرق می کند. جداً این را طالبان علم درک کردند ولو به این
که مثل منی حتی عالم هم نباشد، جاهل باشد، اما اگر انسان طالب علم بود مرحمت می کنند.
این خیلی مهم است. انسان را ترغیب و تشویق می کنند تا به دنبال علم برود چرا؟ علم
بما هو علم چه خصوصیتی برای بشر دارد؟ آیا علم برای انسان پله ترقی است و انسان وقتی
عالم شد دیگر تمام است؟ خیر، خود علم وسیله است برای رسیدن به معرفت الله. اما
عزیزان خودمان را فریب ندهیم تنها راه رسیدن به معرفت الله طریقه علمی است یا عالم
باشیم یا خودمان را به علمای دین بسپاریم. علمای زاهد، علمای متقی، علمایی که ان شاءالله
خصوصیاتش را عرض خواهم کرد که در بعضی روایات می فرمایند عالم به معنی حقیقی عالم (نه
قاری کسی که قرائت کرده) عالمی که مردم را به انحراف نکشاند، از دنیا دست بکشد، نه
این که به دنیا کاری نداشته باشد، دست کشیدن یعنی این که وابسته به دنیا نباشد،
بود و نبود برایش یکی باشد و حرص دنیا را نزند. (در روایت داریم) اگر کسی شما را
ترغیب به دنیا کرد بدانید این ها گرگان درنده اند. ما خود بخود (من خودم را عرض می
کنم) علاقه به دنیا داریم دیگر نیاز نیست کسی ما را کوک کند که آقا دنیا چنین و
چنان است. یکی باید دست ما را بگیرد و به سوی آخرت ببرد والّا ما وابسته به دنیا
هستیم. ظواهر دنیا، لذائذ دنیا ما را فریب می دهد، حالا اگر کسی بیاید ما را ترغیب
به دنیا هم بکند که وامصیبتا. چنین فردی عالم نیست ولو به این که به صورت ظاهر
چهره عالم داشته باشد، لذا باید مواظب باشیم. پس باید عالم باشیم تا بفهمیم که حق
و باطل کدام است، نور و ظلمت کدام است؟ تشخیص بدهیم. یک موقعی به ما نور کاذب نشان
ندهند، سراب نشان دهند بعد ما تصور کنیم آب است، خیلی باید مواظب باشیم. دیدیم حتی
کاری می کنند متأسفانه مردم از اعتقادات خودشان هم دست بکشند. کاری می کنند مردم
از ادعیه زده شوند. کاری می کنند مردم از شفا زده شوند. این ها مع الاسف هستند و
دکان و بازار درست کرده اند. یا باید انسان عالم باشد یا خودش را به علمای دین بسپرد.
باز هم تأکید می کنم امروزه علمای دینی که ما می توانیم خودمان را به آن ها
بسپاریم، برای هر کس مرجع خودش است، تا فریب نخوریم و به گمراهی کشیده نشویم.
شیعه
حقیقی
روایتی در عیون اخبار الرضا آمده است که به صورت داستان
است. در مدینه محضر وجود مقدس حضرت ثامن الحجج آقا علی بن موسی الرضا (صلوات الله و
سلامه علیه) از ایران رسیدند (قبل از این که آقا به ایران بیایند) در را زدند، خادم
آمد به او گفتند: سلام ما را به خدمت آقا برسانید و بگویید ما شیعیان شما به
دیدنتان آمده ایم. حضرت جواب دادند بگو برگردند. فردا آمدند باز فرمود: بگو
برگردند. پس فردا آمدند. فرمودند: بگو برگردند. این ها خیلی ناراحت شدند گفتند ما
برگردیم ایران در آن منطقه ای که ما هستیم دشمنان آل الله هم هستند. به آقا بگویید
اگر آن ها بفهمند شما ما را راه نداده اید ما شرمنده می شویم. حضرت فرمود: بگویید
بیایند داخل، سلام کردند، حضرت جواب دادند و فرمودند: می دانید چرا شما را راه
ندادم شما ادعای بزرگی کردید و گفتید ما شیعیان هستیم، شما محبید. شیعه خصوصیاتی
دارد، چند خصوصیت را بیان کردند که از وجود مقدس آقا بیان شده و در اختصاص هم، حضرت
شیخناالاعظم بیان فرمودند و یکی این بود که حضرت بیان فرمودند شما اگر خواستید
بیان کنید شیعه اید باید اعمالتان را با ما بسنجید (یعنی همان طریقه علمی). مطالب
دیگر را هم بیان فرمودند اما این نکته اش را من می خواهم بگیرم و این را بگویم که
معلوم می شود اگر کسی واقعاً بخواهد تزکیه کند یک راه بیشتر ندارد آن هم راه علمی
است و علم هم این است، سیره عملی اخلاق حضرات معصومین. اگر سیره عملی آن حضرات را
نداند به انحراف کشیده می شود. سیره عملی یعنی چه؟ یعنی ما باید بدانیم حضرات
معصومین به بچه ها می رسیدند رفتارشان چگونه بود؟ به بزرگترها می رسیدند رفتارشان
چگونه بود؟ با مخاطب چگونه عکس العمل نشان می دادند؟ با همسر چگونه بودند؟ با
فرزند چگونه بودند؟ با رفیق چگونه بودند؟ با دشمن چه می کردند؟ این ها را باید
بدانیم. اگر این ها را متوجه شدیم که اصلاً منظور از تزکیه علمی این است، اگر
فهمیدیم مسلماً بدانید ما به نجات می رسیم. اصلاً این آیه شریفه چه چیزی را می
گوید؟ به قول آیت الله العظمی سید علی آقای قاضی می فرمایند شما این آیه شریفه که
کوچک هم هست اگر بخواهید بشکافید باید راجع به آن کتابها بنویسید وآن آیه شریفه
این است « اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ»[19] این
خلق عظیم چیست؟ عظیم چیست؟ لعلی چیست؟ چرا لام آمد؟ این ها را باید بشکافیم و این
از طریق علمی است لذا راه همین است که ما خودمان را یا از طریق علمی بالا بکشانیم یا
خود را به عالمان بسپاریم که بتوانیم ان شاءالله تزکیه حقیقی را شروع کنیم. این ها
مقدمات است تا برسیم به این که اولین راه تزکیه را بیان می کنند تخلیه است. تخلیه
چیست؟ که حالا اشاره خواهیم کرد اما همین تخلیه را هم بعضی اشتباه رفته اند. یک
چیزی راجع به تخلیه شنیده اند اما نفهمیده اند چیست؟ راه تخلیه مطالب و مسائل آن
را از طریق علمی که حضرات معصومین و آیات قرآن کریم و مجید الهی بیان کرده است بیان
می کنیم و نهایتاً برای هر بحث و بخشی نتیجه گیری می کنیم و خیلی کم دیدگاه های
اهل غرب و ادیان را هم اشاره خواهیم کرد. مثلاً یک نکته ای را امشب گذرا اشاره می
کنم و رد می شویم. دکتر ژوزف فرانسوی می گوید: بدترین مسئله ای که بشر در
آخرالزمان دچار آن شده است نفهمیدن مطالب اخلاقی است که از طریق ادیان بر روی او
تأکید شده است. یعنی او می خواهد بیان کند که اگر کسی می خواهد بفهمد اخلاق چیست
که در جامعه زندگی کند باید از طریق دین این را درک کند. بعد نتیجه گیری می کند و
می گوید: اگر کسی اخلاق دینی را رعایت کند دنیا بدون خونریزی می تواند میلیاردها
سال دوام داشته باشد. فقط و فقط انسان باید مراقب باشد. خدایا به اولیاء و انبیائت
به خصیصین درگاهت قسمت می دهیم به حضرت ثامن الحجج که او را عالم آل محمد (صلی
الله علیه و آله و سلم) قرار دادی به همه ما علم با عمل مرحمت بفرما، معرفت الله
مرحمت فرما، «وَ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» خدایا
به اولیاء و انبیائت قسمت می دهیم این سه مقام را به همه ما مرحمت فرما، ما را از
شر نفس اماره بالاترین دشمن محافظت بفرما. آن چه خیر دنیا و آخرت است به همه ما
مرحمت بفرما، آن چه شر دنیا و آخرت است از همه ما دور گردن...
والسلام علی من اتبع الهدی
[2] سوره آل عمران، آیه 164–
سوره جمعه، آیه 2
[4] بحارالانوار، ج 2 – تفسیر عسگری
[6] بحارالانوار، ج1 و ج75 - مستدرک الوسایل، ج12
[8] بحارالانوار، ج68- مستدرک الوسایل، ج11و12
[11] سوره آل عمران، آیه 159
[13] وسائل الشیعه؛ ج 15- بحارالانوار، ج 22
[14] بحارالانوار - سنن ابی داوود ج1
[15] سنن ابن ماجه - صحیح مسلم، ج4
[16] بحارالانوار ، ج 38 و 71
[17] احیاء علوم الدین، ج 1