درس اخلاق
جلسه 7
84/10/7
قسمت دوم:
لزوم
اطاعت از هادی الهی
پیامبر اکرم، حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و
سلّم) فرمودند: «إِنَّ مَثَلَ ما بَعَثَنِی اللهُ بِهِ مِنَ الْهُدَی
وَ الْعِلْمِ کَمَثَلَ غَیْثٍ أصابَ أَرْضاً»[1] مَثَل
من که برای هدایت و علم بشر مبعوث شدم، مَثَل باران است که بر زمین میریزد. «وَ
کانَ مِنْها طائِفَةٌ طَیِبَةٌ» یک سری از زمینها، زمینهای خوبند، شورهزار
نیستند، آمادهی رشد و نموند «فَقَبِلَتِ الْماءَ» اینها آب را میپذیرند «فَأنْبَتَتِ
الکَلَأَ وَ الْعُشبَ الْکَثیرَ وَ کانَ مِنْها أجادِبُ أمْسَکَتِ الْماءَ فَنَفَعَ
اللهُ بِهَا النّاسَ وَ شَرِبُوا مِنْها» یک مقداری از
این آب را زمین میگیرد به گیاهان میرساند، گیاهان رشد و نمو میکنند و مقداری را
هم جاری میکند که دیگران بهره ببرند و از آن بنوشند «وَ سَقُوا وَ زَرَعُوا» یک
عدّه را که تشنهاند ساقی میشود و زراعت درست میکند، امّا «وَ أَصابَ
طائِفَةُ مَنْها أُخْری إِنَّمَا هِیَ قِیعَانٌ» یک عدّهی دیگر
طوری هستند که سختدلند، «لا تُمْسِکُ ماءً وَ لا تُنْبِتُ کَلَأً» آب
را نمیپذیرند، هر چه باران رحمت میبارد، نمیپذیرند و رشد و نموی هم نخواهند
داشت، میفرماید: «مِنْ فَقُهَ فِی دِینِ اللهِ وَ تَفَقَّهَ ما بَعَثَنِی
اللهُ بِهِ فَعَلِمَ وَ عَلَّمَ» آن فقیهی که در دین خدا تلاش کند و نفع
او برای مردم است، چنین شخصی که علم میآموزد، مَثَلش مَثَل من است «وَ
مَثَلُ مَنْ لَمْ یَرْفَعْ بِذَلِکَ رَأساً وَ لَمْ یَقْبَلْ هُدَی اللهِ» کسی
که در مقابل این عالم سر خضوع فرود نیاورد و هدایت او را قبول نکند، مسلم در جهل
خواهد بود.
قرآن کریم میفرماید: راه این است که اگر خواستید رذائل را
از بین ببرید، هادی برایتان میآوریم و شما را رها نمیکنیم، امّا باید مطیع
باشید. وقتی آدم و حوا از بهشت رانده شدند، خطاب رسید «قُلْنَا اهْبِطُوا
مِنْها جَمیعاً فَإِمْا یَأتِیَنَّکُمْ مِنّی هُدیً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوفٌ
عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون»[2]
همگی بروید، هبوط پیدا کنید از طرف من برای شما هادی میآید، هر کس تبعیت کند دیگر
خوفی ندارد.
بدبختترین
فرد
لذا پیامبر اکرم، حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و
سلم) میفرمایند: در مقام تخلیه، گاه خدا نورهایی را برای هدایت شما میفرستد «إنَّ
لِرَبِّکُمْ فی أَیّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٍ أَلا فَتَعَرَّضُوا لَهَا»[3]
خداوند در دوران زندگانی شما نسیمهای فیضبخشی را قرار میدهد - اَلا را این جا
به معنی هوشیار و بیدار گفتهاند - هوشیار باشید خودتان را در معرض این نسیمها و
نورها قرار دهید. در زندگی بشر لحظات
نورانی شاید یک بار بیشتر پیش نیاید. میفرماید خودتان را در معرض آنها قرار دهید
فرار نکنید، بلکه خودتان را در دامن نور بیاندازید تا در مأمن قرار گیرید.
در آیهالکرسی که در ثواب تلاوت آن روایت بسیار است، نکتهای
قرار دارد که بدتر از کسانی که در این راه قرار نگرفتهاند، کسانی هستند که در این
راه قرار میگیرند، امّا کفران نعمت میکنند. عزّوجلّ میفرماید: «وَ
الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّور»[4]
کسانی که ایمان آوردند و خودشان را در معرض این نفحات قرار دادند، هر چه ظلمات و
پستی است، از آنها دور میشود، امّا «وَ الَّذینَ کَفَرُو أَولیاءُ هُمُ
الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ» والذین
کفروا یعنی کسانی که کفران نعمت میکنند. از کجای آیه گرفتیم؟
کافر چند قسم است یکی کافر ذاتی و حربی و یکی کافر به نعم،
قرآن میفرماید: «وَ الَّذینَ کَفَرُو أَولیاءُ هُمُ الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ
مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ» معلوم میشود اینها در نور بودند که به
سوی ظلمات خارج میشوند. کافر ذاتی که داخل نور نبوده، پس منظور کسانی است که
کفران نعمت میکنند؛ یعنی نعمت در اختیارشان هست، امّا استفاده نمیکنند. اینها
از نور به سوی ظلمات میروند.
بدبختتر از بدبختان عالم، آن کسانی هستند که در سر راهشان
نفحاتی قرار میگیرد، لحظاتی از این نفحات بهره میبرند، امّا بعد کفران نعمت میکنند.
اشقیالاشقیاء اینها هستند «اُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ» اینها
جاوید و همیشگی برای ابد در آتش جهنم هستند. پروردگار عالم ما را رها نگذاشته به
ما نور داده، هادیان الهی را قرار داده، امّا اگر خودمان با دست خودمان این انوار
الهی را دور کنیم، طبعاً میبازیم و به مقام نخواهیم رسید.
ذیل این آیهی شریفه «وَ الَّذینَ جاهَدُوا
فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»[5]
کسانی که در راه ما مجاهدت میکنند، به راههای خودمان هدایتشان میکنیم، میفرمایند:
منظور آن کسانی هستند که در طریق علم قرار میگیرند و خود را در دامن علم و علما
قرار میدهند.
ثمرات
عمل به آن چه می دانیم!
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمایند: فقط
کافی است بشر به آن چه که میداند عمل کند. از وجود مقدس حضرت صادق القول و الفعل
سؤال شد: آقا! گاه در مناظرات با شما میبینیم بعضی از انسانها اقرار میکنند که
حق با شماست، امّا چرا دست از لجاجت برنمیدارند. فرمود: برای این که درونشان پر
از رذایل است، با این که میدانند ما حقیم، ولی چون انس با رذایل دارند و ما از
رذایل دور هستیم، رذایل و محاسن با هم جمع نمیشود. فرمود: به خدا قسم اینها اگر
به آن چه دارند عمل کنند خدای متعال آن ها را به مقامات بالاتری میرساند.
لذا پیامبر اکرم، حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه وآله و
سلم) فرمودند: «مَنْ عَمِلَ بِما عَلِمَ وَرَثَّهُ اللهُ عَلَّمَ ما لَمْ
یَعْلَمْ»[6] کسی
که به علم خود عمل کند، خدا علم آنچه را که نمیداند به او عطا میکند. لذا قلوب
عاملین پر از حِکَم میشود.
از امیرالمؤمنین (صلوات الله وسلامه علیه) پرسیدند: آقا!
چرا سلمان اینقدر مطالب را میداند؟ فرمود: برای این که سلمان عاملترین افراد
است. هر کس علمی را عمل کند، طبعاً خدا علم دیگری را مرحمت میکند. مقام تخلیه یک
مرحلهاش همین است که انسان عمل کند، وقتی در مقابل نفخات قرار گرفت از دست ندهد،
آن وقت به این مقامات میرسد.
پس اول، مقام تخلیه است که انسان این مقام را باید از راه
علم بدست بیاورد. اگر کسی این را از راه علم بدست آورد، به مقامی میرسد که مسلماً
میتواند حقیقت عباد حقیقی را داشته باشد. چرا که عابد ظاهری با عابد واقعی متفاوت
است. «فقیه اشد علی الشیطان من الف عابد»[7] شیطان
از انسان فقیه یعنی کسی که میداند، بیشتر از هزار عابد ناآگاه ناراحت است. چون به
مقامی میرسد که مطالب را درک میکند و از راه علم به مقام صدق میرسد.
در روایت داریم «یقول الله عز و جل للعلماء یوم
القیامه انّی لم اجعل علمی و حلمی فیکم الّا و انا ارید اَن اغفر لکم علی ما کان
منکم و لا ابالی»[8] عزّوجلّ
به عالمان در روز قیامت میفرماید: من در شما علمم و حلمم را قرار ندادم (منظور از
علم از طرف خدا، علم حقیقی است) مگر این که خواستم شما را بیامرزم و من از این
مطلب ابایی ندارم. یعنی در حقیقت کسانی آمرزیدهی حقیقی هستند که از طریق علمی
آگاه و عالم باشند.
از وجود مقدس حضرت صادق القول و الفعل پرسیدند: عالم کیست؟
فرمود: هر چه را شما یاد بگیرید، اقل قضیه شما عالم به آن مطلبید، اگر به علمتان
عمل کنید، عالم عامل هستید، اگر عمل نکنید به دنبال جهل خود رفتهاید و علم را ترک
کردهاید و کسی هم که علم را عامداً ترک کند، مسلماً در جهل میماند.
راه
موفقیت در تخلیه
بنابراین راه تهذیب نفس از راه تزکیهی علمی است و اولین
گام هم تخلیه است. حال باید بدانیم تخلیه را باید از کجا شروع کنیم. چون معالاسف
خواسته یا ناخواسته بشر در زندگیش دچار پستیها و بدیها شده است و حالا که دچار
شده است نباید اجازه بدهد رذایل تمام وجودش را مثل سلول سرطانی بگیرد و او را از
بین ببرد، بلکه باید در صدد درمان برآید و مسلماً تخلیه یک معنایش هم همین است،
تخلیه یعنی درمان. تا انسان درمان نشود نمیتواند راههای تحلیه را طی کند و به
مقامات برسد.
یکی از راههای موفقیت در تخلیه این است که انسان خودش عمل
کند، امّا تمسک به حضرات معصومین بجوید و بالاترین کسی که ما میتوانیم به او تمسک
بجوییم، آن کسی است که تمام خصایص انبیاء، اولیاء، اوصیای الهی و حضرات معصومین را
دارد؛ یعنی وجود مقدس آقایمان. همان کسی که حضرت صادق القول والفعل بیان فرمود: «لَوْ
أَدْرَکْتَهُ لَخَدَمْتُهُ»[9] اگر
درکش میکردم خدمتگزارش میشدم.
ما یکی از افتخاراتمان این است که در دوران امامت این امام
همام هستیم. ما در زمان حیات آقایی هستیم که خُلَص تمام انبیاء و اولیا و ائمه
است، اگر درک کنیم. به قول بزرگان درک این مطلب خودش یک باب حکمتی عظیم برای بشر
است. درک کنیم که حتماً ما یک چیزی داشتیم که خدا ما را در پشت پدرانمان نگه داشت
تا به زمان وجود مقدس آقا رسیدیم. این یک امتیاز برای ما است و جداً خجالت هم دارد
اگر کسی در این دوران گناه هم بکند.
گرچه خود آقا میداند که ما خطاکاریم و قلب نازنینش را به
رنج میاندازیم، اما محبّش هستیم. آقا جان! خودت می دانی به جان مادرت ما عشق شما
آل الله را در دل داریم، امّا نمیدانیم، بلد نیستیم، جاهلیم، درک نمیکنیم، راه
را بیراهه میرویم، امّا عامد نیستیم، دشمن نیستیم. خوب است انسان این را عرضه
بدارد هم به خدا بگوید و هم به امامش، بگوید: خدایا! من دشمن تو نیستم و از روی
عداوت با تو گناه نمیکنم، نمیفهمم، درک نمیکنم، جاهلم.
لذا وجود مقدس آقایمان به مقدس اردبیلی بیان فرمودند:
موقعی که جوان مذنب درب خانهی خدا میآید، میایستد و الله اکبر میگوید، خدا به
ملائکهاش میفرماید: نگاه کنید شیطان خواست بندهام را از سجده کردن به من دور
کند، امّا هر گناهی که کرد، آخرش آمد گفت: الله اکبر، شیطان! من بندهی خدا هستم.
خدایا! ما جاهلیم روی عمد و دشمنی با تو گناه نمیکنیم، هوی و هوس هست، نفس اماره
بر ما حاکم است، چه کنیم؟ ما را از نفس اماره نجات بده.
به آقایمان هم عرضه بداریم: آقا جان! خجالت زدهایم،
دوشنبهها و پنج شنبهها نامهی اعمال ما به دست شما میرسد، نامهی اعمالمان پر
از گناه است، قلبت را میشکنیم، امّا به خودت قسم، به مادرت قسم، از روی عمد نمیخواهیم
قلبت را بشکنیم، فقط اشتباه ما این است که جاهلیم، درک نمیکنیم، نمیدانیم تو
امام ناظر، اعمال ما را میبینی.
ای غایب از نظر تو نظر می کنی مرا
السلام علیک یا مولای یا بقیه الله
[1] بحارالانوار، ج 1، ص 184
[3] بحارالانوار، ج 68، ص 221
[6] بحارالانوار، ج 65، ص 363
[8] الترقیب و الترهیب- جامع بیان العلم و فضله، ج
1- احادیث القدسیه - منیه المرید، ص 104
[9] بحارالانوار، ج 65، ص 363