درس اخلاق
جلسه51 86/2/12
پیله درونی و حقیقتی درباره حب آن
بزرگان اخلاق و کُمّل اولیای الهی
بیان میفرمایند اگر کسی بتواند از نفس امّاره خودش نجات پیدا بکند همان لحظه
معراج اوست. مثل بسیار عالی را عارف عظیم الشأن شیخ بهائی (اعلی الله مقامه
الشریف) بیان میکند و آن این است که نفس امّاره برای انسان مثل پیله ایست که او
را از همه حقایق و از همه مسائل الهی دور میکند. شناخت نفس امّاره به تعبیر سلطانالعارفین حضرت سلطانآبادی بزرگ (اعلی الله مقامه
الشریف) اوجب واجبات است. علامه حلّی راجع به شناخت نفس امّاره یک تعبیر عالی دارد
که اگر کسی امّاره را نشناسد؛ این امر کننده به بدیها، اگر انسان هزار عبادات
داشته باشد چون عباداتش پیچیده به مسائل نفس امّاره است از این عبادات بهره نمیبرد،
فیض و حظ نمیبرد.
وقتی از مرحوم عارف بیبدیل آیت الله
آسید علی آقای قاضی (اعلی
الله مقامه الشریف) سؤال شد که پس این معراج چه شد؟ این همه نماز میخوانیم پس
چرا معراجی نمیبینیم پس این مقام محمود چه شد؟ وعده حضرت حق که در قرآن بیان میفرمایند
«وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ»، آن قیام در دل شب
که «عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»،
را در پی دارد. (که در قرآن کریم و مجید الهی یک بار بیشتر لفظ
محمود بیان نفرموده، آن هم در راستای خیزش در دل شب است.) سؤال میکنند ما شبها
قیام داریم شبها قعود داریم پس بحث مقام محمود کجاست؟ حضرتشان در جواب بیان
فرمودند تا خودت را در پیلهای پیچاندهای و اعمالت در آن پیله است، این عمل تو عروجی
ندارد تا تو را به معراج برساند. آن عمل حمدی به عنوان حمد حقیقی نیست تا تو به
مقام محمود برسی بلکه بیان فرمودند آن نفس امّاره است.
اگر کسی بخواهد به نفس مطمئنه برسد
راهش این است که اول بداند نفس امّاره چیست تا نفس امّاره را نشناسد تا راه مبارزه
با نفس امّاره را نداند اصلاً چیزی به نام نفس مطمئنه برای انسان حاصل نمیشود.
لذا آنقدر در مباحث و مطالب راجع به نفس امّاره صحبت شده که حضرت امام العارفین
حضرت امام (اعلی الله مقامه الشریف) در درس اخلاقشان قبل از قیام سال 42 بیان میفرمودند
به نظرم اینطور می آید که نظر مبارکشان صحیحترین نظر هست که اگر کسی عمرش را
بگذارد برای شناخت نفس امّاره و عمرش را بگذارد برای مبارزه با نفس امّاره ولو به
اینکه خیلی از مطالب را هم به صورت ظاهر نگذارند ارزش دارد. آنها که در محضر
مبارکشان بودند و تلمّذ می کردند بیان میفرمودند که حضرت اینطوری بیان فرمودند:
اگر بفهمیم که رمز پیروزی بر همه مسائل و رمز گشودن قفلهای نامرئی ابواب الهی همین
شناخت نفس امّاره است بیهوده بیان نشده، مرحوم ابوی (اعلی الله مقامه الشریف) بیان
میفرمودند: حضرت امام (اعلی الله مقامه الشریف) تأکیدی که راجع به نفس امّاره
داشتند راجع به هیچ مطلبی اینگونه تأکید نداشتند، اساتید عظیم الشأن که محضر
ایشان را درک کردند آنها هم همین مطلب را میفرمایند.
لذا اگر کسی بخواهد به نفس مطمئنه آن
نفس مطمئنهای که عزّوجل خطاب ارجعی را یک بار بیشتر در قرآن نیاورده است جنّات
داریم رضوان داریم امّا جَنَّتی یکبار داریم، «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً
فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی»، آن جنّتی که دیگر بحث حور
العینها نیست یا دیگر نگاه به اکلها و شُربهای لذیذ نیست، اوست و رب العالمین، بنده
است و حضرت حق، عابد است و معبود. اگر کسی بخواهد به آن مقام برسد همین هست که نفس
امّاره را بشناسد و راه مبارزه با نفس امّاره را بشناسد. اگر شناخت و راه مبارزهاش
را هم متوجه شد صددرصد خودبهخود بعد از این مرحله به نفس مطمئنه وارد شده چه
بخواهد چه نخواهد.
لذا در رابطه با نفس و تجرّد نفس
بزرگان دین علامه طباطبائی (اعلی الله مقامه الشریف) در رابطه با آیه «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ
بَلْ أَحْیاءٌ»، اینگونه بیان میفرمایند،
میفرمایند: اگر کسی خودش با دست خودش نفس امّاره را بکشد حیات ابدی دارد. اول این
است که نفس امّاره را بکشد بعد از آن شهادت در راه خدا. اگر انسان در راه خدا «لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ»، نفس امّاره را به قتل برساند آن هم در راه خدا فی سبیل
الله یعنی اصلاً انسان فقط او را ببیند. میدانید چرا انسان گرفتار نفس امّاره است
برای اینکه تعبیری را عرفای عظیم الشأن دارند و این تعبیر حَسَبش روایات شریفه است
که تعبیرشان این است چون عزیزترین شیء نزد انسان نفس امّاره خودش است، مطابق نظر
محققین انسان فرزندش را خیلی دوست دارد و حیوانات هم همینطور انسان هم بعد حیوانی
دارد الانسان حیوان ناطق، خوب آن مشترکی که بین ما و انعام هست خصایص نفسانی است
ولی یکی از آن ها حبّ ولد هست، گروهی امتحان کردند بین حیوانات دیدند بیشترین کسی
که از فرزندش دفاع میکند میمون است. مشاهده کردند که اگر شیر نر غریبهای وارد
شود بچههای کوچک را میدرد شیر ماده فرار میکند از دور میبیند ناله میکند اما
قدرتی ندارد حرکت بکند. اما میمون دفاع میکند. در مرحله اول یکی از قفس ها را از پایین
داغ کردند میمون مادر بچه را گرفت و رفت بالای دیوار جیغ میزد سر و صدا میکرد
بعد بالا را هم داغ کردند نهایتاً آنجایی که انسان یا حیوان نفس خودش را بیشتر
دوست دارد این میمون بعد از آن فریادها، حرکات، دوندگیها آخرین کاری که دیدند کرد
میمون دید نمیتواند همه جا سوزش دارد بچه خودش را زیر پای خودش گذاشت کشت. گاه
انسان اینطور آن بعد حیوانیش آن قدر قوی میشود که حاضر است همه چیز را فدا کند.
این افراد که فردای قیامت میآیند بیان میکنند حاضریم همه چیز را فدا کنیم و در
مناجات امیرالمومنین که مشهور به مناجات مسجد کوفه است مولی الموالی آن مطالب را
بیان میکند که انسان حاضر است دیگران را فدا کند اما خودش نجات پیدا کند. این
همان نفس امااره است منتها حدّت و شدّت آن در بلایا معلوم میشود.
لذا برای همین است که اولیای الهی
بیان میکنند و از جمله مولی الموالی امیرالمونین اسدالله الغالب علی بن ابیطالب
(ص) میفرمایند که: نفس امّاره محبوبترین مطلب میشود نزد قلوب غیر طاهر «الرَّجُلُ حَیْثُ اخْتَارَ لِنَفْسِهِ إِنْ صَانَهَا ارْتَفَعَتْ
وَ إِنِ ابْتَذَلَهَا اتَّضَعَتْ» برای اینکه او را
خیلی دوست دارد عشقی که برای اوست خیلی زیاد است، میفرمایند بشر جایگاه خودش را،
برمیگزیند. خودش، خودش را میتواند انتخاب کند میتواند بالا برود ارتفع. منتها
اگر بخواهد بالا برود شرط دارد شرطش هم این است که خودش را از همه بدیها، آلودگیها،
زشتیها، پلشتیها محافظت کند اما میتواند پائین بیاورد پست شود «کَالأنعَام» به تعبیر قرآن کریم و مجید الهی انعام نه چهارپا نه «بَلْ هُمْ أَضَلُّ», خیلی بده. یکی از مطالبی که سید مرتضی (اعلی الله مقامه الشریف) آن مرجع
بزرگوار و عظیم الشأن آن شاگرد مبرّز و ممتاز اول مرجع دین حضرت شیخنا الأعظم حضرت
مفید عزیز (روحی له الفداه و سلام الله علیه) بیان کردند اینکه فرمودند که هر موقع
حضرت شیخنا الأعظم حضرت مفید عزیز (س) به این آیه میرسیدند میفرمودند دردناکتر
از این نمیشود که عزّوجل با باب افعل التفضیل خطاب به بشر بکند که تو حتی انعام
نیستی «بَلْ هُمْ أَضَلُّ» هستی أضل میدانید یعنی چه؟ یعنی خیلی پست، پست نه پستتر نه پستترین «بَلْ هُمْ أَضَلُّ». سید مرتضی
(اعلی الله مقامه الشریف) بیان میفرمایند: وقتی این را حضرت استادالمراجع بیان میفرمودند
اشک از دیدگانشان جاری میشد، آن هم آن حضرتی که وجود مقدس حضرت صاحب و مولا و سید
و سالارمان حضرت حجت بن الحسن المهدی (صلوات الله و سلامه علیه و عجل الله تعالی
فرجه الشریف) او را أخ السدید مینامند, آن شخصیت اشک میریخت.
نیت, کلید راه گشا
اینکه عرض میکنم بحث اخلاق را قائل
به این نبودم که بخواهم بنده بگویم به خاطر اصراری که عزیزان داشتند می گویم منتها
خطاب به نفس خودم بیان می کنم. این که میبینید ما بارها هم این آیه را میخوانیم
اما تکان نمیخوریم برای این است که نفهمیدیم درک نکردیم برای این است که دچار آن پیله
هستیم، به نفس امّاره، گرفتاریم. وقتی که انسان گرفتار است دیگر چشمش کور هست «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ» نور را نمیبیند مطالب را نمیفهمد وقتی روح آماده نباشد
قلب تکان نمیخورد، وقتی ضلالتها، گناهها انسان را رها نکرده باشد دیگر هیچ
آوازی هیچ ندای ملکوتی که بالاترین ندای ملکوتی قرآن است او را تکان نمیدهد علت
اینکه ما نفس امّاره را دوست داریم این است که خدا را نمیشناسیم معرفت به خدا
نداریم در جلسه گذشته یک راه حل را از قول حضرات معصومین عرض کردم اولاً عرض کردیم
مرحله نخست این است چون خود انسان وازیآاایتابسمباابیسیبما
نمیتواند بهخودیخود به علت گرفتار بودن به نفس امّاره خودش خودش را نجات بدهد
یک ناجی و یک هادی میخواهد باید پناه ببرد به حضرت حق، قل أعوذ برب النّاس، راجع
به پناه بردن که عرض کردیم اولین مرحله نفس امّاره وساوس است. وسوسههایی که انسان
را آرام آرام به سمت آن عملکرد میبرد. اولین مرحله انسان را گرفتار میکند.
عزیزان برای همین است که میگویند وساوس ساختار نیتهاست بارها و بارها شنیدهاید
و خواندهاید که «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّات»، اگر نیت نیت الهی شد عمل خودبهخود زاده نیات الهی میشود
این کد را در ذهنتان داشته باشید و این کد این است که چه کنیم اعمالمان الهی بشود
جواب این است تمام اعمال بشر زاده نیاتش است اعمال مولود نیات بشر است اگر نیات
الهی شد اعمال الهی است اما اگر نیات شیطانی شد گرچه عمل صورتش صورت الهی است اما
معالاسف ولو نماز شب هم باشد انسان به جایی نمیرسد گرچه دیگر توفیق نماز شب هم
به انسان دست نمیدهد. آن نماز شبی که بزرگان بیان فرمودند حضرتامام (اعلی الله
مقامه الشریف) در درس اخلاقشان بیان میفرمودند: اگر عزت دنیا را میخواهید در دل
شب می دهند اگر عزت اُخری را میخواهید در دل شب می دهند. گرچه اگر کسی نیتش هم
این باشد که به تعبیر حضرت شیخنا الاعظم توفیق پیدا نمیکند. به نظر میرسد حسب
ترغیب حضرتامام بیان فرمودند که اگر میخواهی در دل مردم جای بگیری دل شب. اما
اگر کسی نیتش این باشد چون «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ
بِالنِّیَّات» است اگر نیت غیر خدایی بشود ولو عمل
ظاهرش الهی است اما اثر گذار نیست نه تنها اثرگذار نیست بلکه انسان آرام آرام خسته
میشود و انجام نمیدهد. چرا؟ چون ثمرهای از آن ندیده طبیعی است بشر به دنبال
ثمره میگردد انسان یک مدت اگر عملی را انجام داد ثمرهای دید صددرصد ادامه میدهد
اما اگر ثمرهای را ندید آن را رها میکند حتی گاهی به تعبیر بزرگان تشکیک در مطلب
میکند که آیا چنین چیزی صحت دارد یا نه. چرا؟ چون وقتی خودش نرسیده فکر میکند
دیگر وجود ندارد.
تعبیر خوبی را آن مرد آهنگر به آسید
هاشم حداد که خودش هم آهنگر بود بیان میکند که همین نقطه آغاز آشناییش با عارف
عظیم الشأن آیت الله سیدعلیآقای قاضی میشود و آن تعبیر این است آسید هاشم
حداد (اعلی الله مقامه الشریف) بیان میکند من اول به این مطلب شک داشتم که چیزی
به نام طی الارض هست یا نه؟ این مرد الهی که سر راه ایشان قرار گرفت به یک عمل
نشان داد بعد گفت میترسم به تو بگم طی الجوّ هم وجود دارد علاوه بر طی الارض و تو
که طی الارض را نمیشناسی بخواهی منکر همه حقایق شوی. میدانید چرا؟ چون بستگی به
درجات دارد هرچه نیت پاکتر باشد عمل سالمتر است. برای همین است که انسان همیشه
باید به خدا پناه ببرد اگر کسی اینطوری شد مطالب را درک میکند دلیلش هم این است
ما نمیفهمیم و گاهی تشکیک در مطلب میکنیم و گاه به انکار و تکفیر این مطلب میپردازیم.
آیت الله سیدعلیآقای قاضی (اعلی الله مقامه الشریف) برای آسیدهاشم حداد دلیلش
را این طور بیان میکند می گوید: ببینید وجود نازنین حضرت اباذر یار صدیق نبوت
وولایت بود به تعبیر حضرت استاد مولانا العارف علامه حسن زاده آملی (دام ظله الله
عالی) میفرمودند حق بر این است که نام امثال اباذر و مقداد با لفظ سلام الله علیه
گفته شود تعبیر ایشان این بود که آب دهان اباذر عالِم پرور است. اما پیامبر و مولی
الموالی بیان فرمودند که آن مطالبی را که حضرت سلمان محمدی میدانست اگر برای اباذر
مکشوف میشد به قاتل سلمان درود میفرستاد چون او در حدی نبود که مطالب سلمان را
درک کند نکته خیلی مهمی است اگر انسان بفهمد که نفس امّاره در مرحله اول مطالب
نیّات است، نیات اگر خراب بود وساوس بر دل انسان حاکم میشود همان وساوسی که جلسه
گذشته بیان کردیم.
راه مبارزه با وسوسه
چگونه با این وساوس مبارزه کنیم؟
بیان شد چگونه با وساوس باید مبارزه کرد روایات بیان فرمودند همین مطلب همین مسایل
باعث میشود اگر کسی نفس را رها کند بیچاره است مولی الموالی امیر المؤمنین حضرت
علی بن ابیطالب (صلوات الله و سلامه علیه) میفرمایند «اشْتِغَالُکَ بِمَعَایِبِ نَفْسِکَ یَکْفِیکَ الْعَارَ»، اگر پرداختی به معایب نفست و خودت فهمیدی معایب نفست را,
تو را از ننگ دور میکند یعنی در مرحله بالا انسان از این پیچیدگی بیرون می آید
این را اگر انسان بفهمد تمام است.
برای همین است که بزرگان دین عرفای
عظیم الشأن اینگونه بیان میکنند آیت الله نائینی (اعلی الله مقامه الشریف) در قنوت
نماز شبش به گفته شاگردانش میگفت الهی أعوذ بک من نفسی قبل أعوذ بک من الشیطان،
بعد میفرمود «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ
إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی»، اگر کسی جداً اینطور
خودش را در معرض خطر ببیند آن وقت این پناه بردن همیشگی است. چه کنیم چطور پناه
ببریم راه دارد یکی از وسوسهها که بیان شد. تعبیر دومی که بیان کردیم این است
عزّوجل میفرماید «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس»، چرا «رب» میگوید
نمیگوید «اله الناس»؟ چون بحث سر تربیت است و اگر تربیت تربیت الهی شد تمام است
رب یعنی مربی حقیقی یعنی حضرت ح چه موقع است که انسان تربیت دینی، تربیت الهی را بپذیرد؟
1-
همان که پناه ببرد به خدا 2- یاد باریتعالی بودن.
یاد باریتعالی بودن یکی از نکات
بسیار مهم است که اگر کسی این را تأمل بکند آن وقت تمام مسایل برایش حل میشود حتی
باریتعالی در سوره رعد که قسمتی از آیه را همیشه تکرار میکنیم اما خوب است قسم
اولش را تأمل کنیم که آن قسم دوم بخاطر قسم اول درست میشود میفرمایند: «الَّذینَ آمَنُوا» ایمان
بیاورد انسان, یعنی معرفت. بزرگان بیان میفرمایند یعنی معرفت به باریتعالی «وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ» دل هایشان به یاد خدا آرامش مییابد، «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ». همین طور است یاد خدا آرامش
حقیقی به انسان میدهد ببینید.
در قرآن کریم و مجید الهی یکی از
خصایص منافقین را عزّوجل بیان میکند بعد خطاب به مومنین میفرماید شما اینطوری
نباشید. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ
أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ
هُمُ الْخاسِرُونَ». ای کسانی که ایمان
آوردهاید اموال و اولادتان شما را از یاد خدا مشغول نکنند طوری نشود که یاد خدا
از بین برود بخصوص وقتی اول اموال را بیان میفرماید (ببینید حتی آنهائی که
مجاهده با نفس را میگویند اول بحث مجاهده با نفس هست بعد مجاهده با دشمن بیرونی
که وقتی انسان میجنگد با انسان نماها برای چه میجنگد؟ برای اینکه آن ها شیاطین
جن و انسی هستند که قرآن میفرماید «مِنَ الْجِنَّةِ وَ
النَّاسِ»، آن ها نمیخواهند
انسانها عبادت کنند.) «و لا تحسبن الذین قتلوا فی
سبیل الله باموالهم و انفسهم»، اول اموال هست هرجا
عزّوجل خواسته مطلبی را بیان بکند اول اموال را بیان میکند. گاهی حب به مال یاد
خدا را از بین میبرد، «أَلْهاکُمُ التَّکاثُر حَتَّى زُرْتُمُ
الْمَقابِرَ»، یاد خدا را از بین
میبرد لذا بیان انفاق در راه خدا آمذ.
وقتی آمدند محضر آیت الله نائینی
گفتند چه کنیم یاد خدا زنده شود فرمودند: مقدار مبلغی بخشش کنید. خودتان برای
خودتان فرض بکنید غیر از خمس که یک پنجم از اموال واجب میشود بپردازیم که آن از
طرف خداست اما اینجا خودتان برای خودتان واجب کنید که یک مقدار از اموالتان را در
راه خدا بدهید که این حب مال از دلتان کنده شود آن وقت انسان آرامش میگیرد من یک
نکته را عرض بکنم إنشاءالله جلسه بعد بحث یاد خدا و مراحل یاد خدا را عرض کنم.
یاد خدا یعنی ذکر یکی زبانی است, یکی قلبی است, یکی فکری است این ها چیست؟ و نکاتی
که یزرگان بیان فرمودند.
چون گاهی بعضی مواقع انسان روایات را
میخواند یا میشنود اما جداً نیاز به تعبیر و تفسیر دارد و آن تعبیر و تفسیری به
دل انسان مینشیند که از اهل عمل باشد همان کمّل اولیا، همان خصیصین درگاه حق،
همان عرفای عظیم الشأن همانهایی که هرچه میکنند برای خداست. فکر میکنید مثلاً
امثال آیت الله العظمی بهجت (حفظه الله) یا بزرگان دیگری که در مقام معرفت قرار میگیرند
خوششان میآید؟ هیهات, هیهات. اما حتی این را یک نوع امتحان الهی میدانند ، دل شب
آن ها را من و شما خبر نداریم چه غوغایی است آن ها بیشتر داد میزنند ما آرامش
روحشان را دیدیم، مباحث و تدریسشان را دیدیم، واقعاً نظر به وجه این عالمان بیان
شده که عبادت است، واقعاً عبادت است، چون وقتی انسان این ها را میبیند یاد خدا میکنه.
آیت الله العظمی بهجت (حفظه الله)
حسب آن حرفهای بیربطی که زده بودند و نامهای که پدرشان داده بود از بودن با آیت
الله قاضی محروم شد. لذا به محضر آیت الله العظمی آسید ابوالحسن اصفهانی میرسید
(آن مرجع یکه تاز آن عارف آن کسی که توقیع از وجود مقدس آقامون یعنی دست خط مبارک
آقا و مولا و سید و صاحب و سالارمون برای او آمده) وقتی از ایشان پرسیده بودند چه
کنم؟ فرموده بودند: که چون خود استاد گفته نزد من نیا, نرو, اگر پدرتان هم گفته
بود نروی ولی ایشان نمیگفت نیا، من میگفتم برو، تو میتوانی بهرهمند شوی, سرت
را پایین بینداز و خودت را نگاه کن اما سر راهشان بایست و فقط نگاه کن نظر به وجه
او برای تو کفایت میکند. این ها چه کسانی هستند این ها چه راهی را طی کردند که
جدی نگاه به چهره ملکوتی شان انسان را یاد خدا میاندازد. یکی از تعابیری که یکی
از عرفای عظیم الشأن در بحث خصوصی بیان میفرمودند یکی از اذکار این است که انسان
آن بزرگانی را که میداند آن ها اهل حال و تقوی هستند برود آن ها را فقط نگاه کن
در محضرشان بنشیند این میشود ذکر. اگر جدی کسی اینطور شود چه میشود. مولی
الموالی امیر المومنین اسد الله الغالب علی بن ابیطالب (ص) بیان میفرمودند «الذِّکْرُ لَذَّةُ الْمُحِبِّینَ»، بزرگان یاد خدا بودن را همین
گفتن لا اله الّا الله، سبحان الله، عزیزان گاهی اگر ذکر میگوییم حالا در بحث ذکر
لسانی یک مقدارش را عرض میکنم که به قلبمان بنشیند بدانیم چه میگوییم، میشود
سریع گفت سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله، اما انسان آرام بگوید سبحان الله،
سبحان الله، سبحان الله، الله اکبر آن اکبریت حضرت حق در قلب انسان بنشیند بفهمد
یکی از یادهای خدا همین ذکرهاست. یکی هم اینکه انسان همیشه یاد خدا باشد. این لذت
محبّین، آن هایی که خدا را دوست دارند لذت میبرند. کسی که عاشق کسی باشد دوست
دارد همیشه اسم او را بیاورد، یاد او باشد، ذکر او به لبش باشد، چه ذکری بالاتر از
یاد حضرت حق، خود ذکر باعث میشود نفس امّاره بر انسان حمله نکند یک جا وجود مقدس
حضرت صادق القول والفعل بیان میفرمایند: اگر شما یاد خدا بودید شیطان میآید طرف
شما اما وقتی میبیند شما هم یاد خدایید هم ذکر خدا را می گوئید بازبانتان. ولو به
اینکه انسان خدا خدا بکند آمدن شیطان فایده ندارد. اگر انسان یاد خدا باشد ذکر خدا
را بگوید، حضرت صادق القول والفعل میفرمایند شیطان می آید اما یک حایل بزرگی را میبیند
هرچه میخواهد وارد بشود میبیند که نمیتواند. تا آن زمانی که انسان یادش یاد
خداست ذکرش ذکر خداست شیطان بر او غلبه پیدا نمیکند.
وجود مقدس حضرت سید الساجدین امام
العارفین زین العابدین آقا علی بن الحسین (صلوات الله و سلامه علیه) (در
بحارالانوار جلد 94) در دعا میفرمایند «أستَغفِرُکَ
مِن کُلِّ لَذَّةٍ بِغَیرِ ذِکرِکَ»، عجیب معصومین با خدا مناجاتهایی
دارند، جدی دعا و ذکر را هم اگر میخواهیم بگوئیم باید از لسان حضرات معصومین باشد
آن ها یاد ما بدهند، هادی آن ها هستند، ناجی آن ها هستند، «أستَغفِرُکَ مِن کُلِّ لَذَّةٍ بِغَیرِ ذِکرِکَ»، خدایا چه لذتی, من پناه میبرم به تو، استغفار میکنم از هر لذتی به غیر لذت
یاد تو، اگر لذتی باشد فقط باید لذت او باشد «وَ مِن کُلِّ راحَةٍ بِغَیرِ اُنسِکَ»، اگر کسی بخواهد راحتی داشته باشد این بهترین راهنماست جداً این طور است خیلی
مواقع اولیای الهی مشکلات دارند خیلی مشکلات هم دارند مشکلات دنیوی، این طور نیست
که فکر کنیم مشکل ندارند اما یک طمأنینه و آرامشی دارند وقتی انسان این ها را نگاه
میکند فکر میکند این ها اصلاً در دنیا مشکلی ندارند چه چیزی عامل این مطلب هست
چه چیزی باعث میشود که این ها دغدغه خاطر نداشته باشند، و این برای این است که
انس با خدا دارند راحتند راحت، و «وَ مِن کُلِّ سُرُورٍ
بِغَیرِ قُربِکَ»، میدانید چه چیز آن ها را شاد میکند؟
آن موقعی که قرب خدا را داشته باشند. برای همین است با اینکه روز فعالیت دارند فعل
و کارشان، زحمتی که میکشند، عرقی که میریزند، بیلی که میزنند، تدریسی که میکنند،
هر چه هست برای خداست اما میدانید چه چیزی را دوست دارند، دوست دارند شب شود در
دل شب یک سروری پیدا میکنند یک بهجتی پیدا میکنند، چرا؟ چون دیگر خلوت شده یک
احساس خلوت با خدا، خوشا به حالشان!
گرچه این ها برای امثال من وصف العیش
است. قرب خدا آ نقدر آن ها را آرام میکند شاد میکند سرور برای آن ها دارد فکر
هیچ چیزی نیستند حتی بوسیدن فرزند و با رفقا بودن چون امر خداست و یاد خدا هستند و
چون خدا گفته. ولی قرب خدا در دل شب برای آن ها هست، «وَ مِن کُلِّ شُغُلٍ بِغَیرِ طاعَتِکَ»، من را مشغول کند به غیر از طاعت تو، «فَإِذا فَرَغْتَ
فَانْصَبْ»
پس راه دوم این است اگر خواستیم نفس امّاره ما را گرفتار
نکند از وساوس باید پناه به خدا ببریم، چگونه به خدا پناه ببریم؟ یکی از آن مطالب ذکر
است، یکی هم اینکه انسان یاد معصومین باشد از آن ها بخواهد از وجود مقدس آقا
بخواهد بگوید آقا ما بلد نیستیم ما نمیتوانیم کدام راه را برویم. نکند «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ» شویم نکند عمل بیهوده انجام بدهیم ما به تو پناه میبریم
یاد ابی عبدالله باشیم یاد پیامبر یاد امیر المومنین یاد بی بی دو عالم یاد سبط
اکبر پیامبر یاد یک یک معصومین باشد بخصوص بزرگان دین بیان کردند هر کسی در زمان
خودش یاد امام زمان خودش باشد. یاد امام زمان، بگوئیم آقا ما عاجزیم، گرفتاریم
دستمان کوتاه است مرحمتی کن عنایتی کن، آن وقت خود این یاد عجیب است. اگر مثل آن
بزرگوار یا دیگر بزرگانی که بیان میکردند مثلاً اباالفضل اباالفضل اشک میریختند
اگر ما هم این گونه شویم واقعاً. نه از باب نعوذ بالله ریا و چه و چه ولی واقعاً
بگوئیم یک یابن الحسن بگوییم آقا ما ماندیم نجاتمان بده «یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله»، ما بیآبروییم تو آبرومندی و «قدّمناک بین یدی»، دو
دستم را بیاورم همیشه انسان بگوید یکی از چیزهایی که بزرگان گفتند این است که در
روز انسان یکبار دعای توسل را بخواند، این دعا فقط برای شبهای چهارشنبه نیست روزی
یک بار به چهارده معصوم توسل بجوئیم مگر میشود دست رد به سینه انسان بزنند آن ها
کریمند، و «عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم»، هفتهای. یک بار هم توصیه کرده اند زیارت جامعه کبیره
بخوانیم.