بسمه تعالی
شب سوم ماه محرم الحرام 1445_حضرت آیت الله قرهی(مد ظله العالی)
حسینیه ماه مدینه_29/4/1402
خناس در هیئت!
عرض
کردیم دو جبهه در عالم وجود دارد؛ جبهه الله و جبهه شیطان. از آن روزی که شیطان
ملعون، رجیم شد و قسم یاد کرد «لاغوینهم اجمعین»، این اغوا را از ناحیه ی خود
انسان ها قرار داد.
بیان
کردیم این سوره کوتاه و پر معنا و مؤثر، پیام های عجیبی را به ما می دهد که بسم
الله الرحمن الرحیم قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ
النَّاسِ مَلِکِ النَّاس ِ إلَهِ النَّاسِ مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ. سه بار این گونه پروردگار عالم تبیین می کند بگو
قُلْ، پناه می برم بِرَبِّ النَّاسِ. چون أَعُوذُ اول آمد، در ادامه محذوف شد،
یعنی معنی اش این است قُلْ أَعُوذُ
بِرَبِّ النَّاسِ أَعُوذُ بإلَهِ النَّاسِ
أَعُوذُ بمَلِکِ النَّاس پناه می برم، به سه اسم ذوالجلال و الاکرام؛ رَبِّ
النَّاسِ مَلِکِ النَّاسِ إلَهِ النَّاسِ. از چه پناه می برم؟ مِنْ شَرِّ
الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ. پناه به خدا؛ خدایی که رَبِّ است، ملک است، إلَهِ است،
از شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ الَّذِی
یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ مِنَ
الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ که عرض کردیم
معمولا جن با ما کاری ندارد شیطان از درون خود ما آمد، «بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ
عَدُوٌّ» ما را با هم دشمن کرد و آن دشمنی را از طریق یهود آورد.
عزیزان!
«الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِالنَّاسِ» النَّاسِ کلی
است. همه را بیان می کند. النَّاسِ جمع است بین کافر و مومن و متقی و غیر متقی. کل
است که آن ها اجزایش هستند. یعنی یک عده مومن می شوند، یک عده متقی اند و یک عده
در مقام اتقا هستند «إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم»، یک عده کافرند، یک
عده مشرکند، یک عده مذبذبین بین ذالک اند؛ تعابیری که قرآن کریم و مجید الهی دارد،
اما مجموع همه اینها ناس هستند. تصور نکنید که این الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ الَّذِی یُوَسْوِسُ
فِی صُدُورِ النَّاسِ؛ یعنی یک عده خاصی که فقط اینها کافرانند مثلا یا مشرکینند یا
مذبذبین بین ذالک اند، خیر گاهی این خَنَّاسِ، وسوسه گری است که در هیئت سر و کله
اش پیدا می شود، در مومنین سر و کله اش پیدا می شود یا در محبین سر و کله اش پیدا
می شود.
این
خناس هر کسی را هم به نسبه خودش وسوسه می کنه [الذی یوسوس فی صدور النّاس] معلوم
است یک عده را که در کبر سن هستند، مثلاً با شهوت جنسی ... وسوسه نمی کند، جوان را
یحتمل به شهوت جنسی، یکی را به شهوت مال، یکی به قدرت، یکی به مقام، یکی به مال و
بنون؛ همین است دیگر «الهاکم التّکاثر حتی زرتم المقابر»، تو تکاثر می افتند، خود
نشان دادن به واسطه اموالشان، گاهی بواسطه فرزندانشان، ادعای قوم گرایی، همان که دیشب
عرض کردم وجود مقدس ابی عبدالله (ع) فرمود: اگر به ظاهر عرب هم هستید (ان تزعمو
عربا)، گاهی به قومیت.
چرا؟
چون خصوصیت شیطان این است. اگر دید این راه نشد، راه دیگر، به قول بعضی از عرفای
عظیم الشّأن، شیطان یک مجاهد نستوه است، در کارش خسته نمی شود. جهاد می کند تا انسان
ها را به بیراهه بکشاند و بدبخت کند. هر کسی را هم به یک طریق. از شیاطین جن و انس که معمولاً از انس هم برای
فریب ما می آید، تا آن لحظه آخر؛ تا لحظه جان کندن به این ها ماموریت می دهد.
برصیصای
عابد مستجاب الدعوه بود. وقتی اوضاعش به آنجا کشید که دیگر بالای دار رفت، باز هم
شیطان رهایش نکرد - تمام شد؟ خیر! تا لحظه مرگ، تا لحظه جان کندن رها نمی کند - برای
او ظاهر شد، گفت: می دانی چه کسی باعث شد به اینجا برسی، گفت: تو، گفت: پس بدان من
هم می توانم نجاتت بدهم، گفت: چطور؟ گفت: فقط به من سجده کن، گفت: من که بالای
دارم، چطور سجده کنم؟ گفت: چشمت را روی هم بگذار به عنوان اینکه داری به من سجده می
کنی. چشم را روی هم گذاشت و تمام. کافر بیدین از دنیا رفت. گاهی بعضیها گناه میکنند،
عقابی دارد، مجازاتی دارد، اما بالاخره بی دین از دنیا نمیروند، اما او لحظه آخر
اینطورعمل کرد. وسواس خناس این طور است.
عذر
هم میخواهم، گرچه بحث من این نبود و بنا بر این است که نقش یهود در جریان کربلا را
بیان کنیم که بسیار بحث مهمی هم هست و از آن غفلت شده ولی ناچارم امشب این نکات را
بیان کنم که عزیز دلم! گاهی اتفاقاً شیطان، همین وسواس الخناس که الذی یوسوس فی
صدور الناس هست، در هیئت میآید.
هیئت یا زیارت؟!
حضرت
صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(صلوات الله و سلامه علیه) فرمودند: «تزاوروا
فان فی زیارتکم احیاءَ لقلوبکم و ذکراَ لاحادیثنا و احادیثنا تعطف بعضکم علی بعض» روایت
خیلی عجیب است. میفرمایند: همدیگر را زیارت کنید و دور هم جمع بشوید - مثل همین هیئات
– چرا؟ «فإنّ» پس محقق است، تحقیقاً - این فا هم تحقیقیه است، هم حصریه. ابن حاجب
بیان میکند که اگر فا بر سر انّ آمد، یکی از خصائص آن این است که حصر در موضوع کلی
می شود – این زیارت شما اولا احیا قلوب شماست، ثانیا تبیین احادیث ماست سوم این که
این ذکر احادیث باعث می شود نسبت به همدیگر عطوفت پیدا کنید؛ یعنی قلبتان مهربان
بشود، عاطفه و عشق و محبت و دوستی نسبت به هم پیدا کنید.
مصداق
این «تزاورو» چیست؟ شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفدا و سلام الله علیه)
می فرمایند: مجالس اهل بیت، مصداق «تزاورو» است.
«تزاورو»، همدیگر را زیارت کنید. معنی زیارت چیست؟ از (زارَ) است، (وَزَرَ)، و
همچنین (زَر)؛ به معنی کسی که وقتی کسی را می بیند (بشَّشَ وجهه) وجهش بشاشت پیدا
می کند؛ باز می شود، گشاده رو میشود. این که وقتی دلشان برای هم تنگ شده، هم دیگر
را می بینند، لبخند می زنند، هم دیگر را در آغوش می کشند؛ یعنی زیارت. معنی دیگر
این زیارت چیست؟ این که من و شما زیارت اهل بیت می رویم، بیان می کنیم «عطف القلب
لقلبِ» قلب به قلب عاطفه نشان میدهد. معنی عطف چیست؟ یعنی چیزی که به هم گره خورده
باشد. پس «تزاورو» همدیگر را زیارت کنید، چه چیزی عامل زیارت است؟ تا کسی را دوست
نداشته باشیم، به دیدن او نمیرویم.
(فانَّ)
این فای تحقیقیه، پس به تحقیق و حصر در انَّ، انَّ محققه یعنی بدانید که غیر از این
نیست، لاشک ولا ریب که در این زیارت شما اول از همه قلبهای شما زنده میشود «احیاء
لقلوبکم» تازه نفرمود «احیاء قلوبکم»، لقلوبکم لام، لام تعلّقیه است؛ یعنی تبعا این
زیارتها باعث می شود قلبتان زنده بشود، حیات بگیرد، خیلی نکته مهمی است. نه اینکه
قلبها خدای نکرده به ممات تبدیل شود یا به کینه تبدیل شود یا به دعوا برسد، خیر،
«احیاءَ لقلوبکم» حیات دارد.
حالا
از کجا معلوم این تزارو عنوان هیئت است؟ چون در خود روایت فرمودند: «و ذکراَ لاحادیثنا».
معمولاً کجا فرمایشات معصومین و معارف اهل بیت بیان می شود؟ در هیئت ها، در همین
حسینیه ها، در مساجد. آن موقعی که معمولاً مومنین همدیگر را زیارت میکنند. اصلاً این
سنت است و باید انجام بگیرد که اگر کسی سه روز مسجد نمی آمد، سراغش را میگرفتند،
کجاست؟ حالش چطور است؟ اگر مریض است، به دیدنش برویم، اگر مشکل دارد، مشکلش را رفع
کنیم.
اصلاً
اینکه پیامبر عظیمالشأن امر به عقد اخوت بین مومنین قرارداد و خودش هم با مولا
الموالی عقد اخوت بست، یک دلیلش این است که این قلوب به هم نزدیک شود، این قلوب احیاء
شود، نه این که خدای نکرده قلوب مجزا از هم شود.
همه نوکریم، آقا یکیست!
آن
جایی که احساس کردید قلوب از هم دور می شود، بدانید شیطان وارد شده؛ «الذی یوسوس فی
صدور النّاس» شیطان وسط کار آمده، شیطان چطور می آید؟ عرض کردم برای هر کسی یک جور؛
من هم باید یک نظری بدهم، من هم هستم، من اینجا پس چکاره ام؟ این من! این انانیّه،
این نفس، این اعداء عدو که پیامبر فرمود: «اعداء عدوک نفسک التی بین جنبیک»، این
نفس دون، این هوا و هوس، این انانیّت، این من من کردن ها که بشر را بیچاره کرده، به
خصوص در مومنین و هیئت به وجود می آید. منم حرف برای گفتن دارم، منم باید بگویم،
مگر من چی از ... در حالی که اصلا بالاترین مقام در دستگاه اهل بیت (علیهم السلام)
خادمیست. همه ما خادمیم، آقا یکیست! ابی عبدالله (صلوات الله و سلامه علیه).
ما
آمدیم در دستگاه ابی عبدالله(صلوات الله و
سلامه علیه) آدم بشویم. اگر بپذیرند نوکر بشویم. من خودم را عرض می کنم من، نوکر
نوکرهایشان هم نمی شوم، چه برسد نوکر خود اهل بیت(علیهم السلام). افتخار این است: نوکری.
نه افتخار این باشد که یکی تصور کند من رئیس هیئتم، من فلان. حسینیه اسمش برای اهل
بیت(علیهم السلام) است، برای هیچ احدی نیست.
مواظب باشیم کسی را از هیئت زده نکنیم
«اوصیکم
بتقوا الله و نظم امرکم» بله، نظم باید داشته باشیم اما گاهی در مراسم پیش می آید
جوان ها یک حالی دارند، شوری گرفتند، مجلس طولانی تر می شود. می توانند مسن ترها زودتر
بروند، اما اگر با اعتراض و ...، این جوان ها را زده کنیم، این ها را کجا می خواهیم
بفرستیم؟ از دستگاه ابی عبد الله(صلوات الله
و سلامه علیه) کجا بروند؟ حالا یک دهه محرم، گاهی ده دقیقه هم دیر و زود می
شود، آیه نازل نشده که حتماً فلان موقع تمام شود.
مواظب
باشیم آقا. خدا نکند عوض اینکه نوکر این دستگاه باشم، کاری کنم که جوانی از این
دستگاه زده شود، بریده شود. آقا جان! ابی عبدالله(صلوات الله و سلامه علیه)! از شما عذرخواهی می کنم اگر عملی
از من سر بزند، جوانی، محبی از دستگاه شما زده شود. خدا آن روز را نیاورد. ما برای
وصل کردن آمدیم نی برای فصل کردن آمدیم. خدای نکرده یک موقع صداها بالا برود، این
خیلی زشت است، بعد یک کسی از بیرون بگوید: عجب این هم هیئتی! شیطان همین را می خواهد.
خدا گواه است شیطان آن جاست که لبخند می زند، می گوید پیروز شدم، کجا بساطم را پهن
کردم، در دستگاهی که این ها به نام ابی عبدالله(صلوات الله و سلامه علیه) زدند. خیلی درد است. اینجا باید ذکر
اهل بیت باشد.
جالب
این است، فرمودند که این احادیث ما چه خصوصیتی دارد؟ «و احادیثنا تعطف بعضکم علی
بعض» عاطفه ایجاد می کند، محبّت ایجاد می کند، جذب می کند، دودلی ها را از بین می برد،
دوزبانی ها را از بین می برد، یک زبان و یک دل می شویم.
خیلی
باید مواظب باشیم که اصل قضیه هیئت این است عزیز دلم! اتصال به اهل بیت (علیهم
السّلام) و متصل کردن دیگران به اهل بیت (علیهم السّلام)، که غیر از این باشد اصلا
به درد نمی خورد. آن وقت نعوذ بالله بازی می شود. خدا نیاورد آن زمانی را که بازی
کنیم، نفس دون گرفتارمان کند، بیچاره مان کند.
چرا حبیب بن مظاهر می خواهد به دنیا برگردد؟!
در
کتاب روزنه هایی از عالم غیب، خدا رحمت کند مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالعلی قرهی
رضوان الله تعالی علیه و آیت الله حاج شیخ جواد کربلایی که از اوتاد و اولیای خدا
بودند، نقل کردند صاحب فتوای تنباکو، میرزای شیرازی، سید عظیم الشأن آیت الله
العظمی سید محمد حسن شیرازی در یک مکاشفهای با آن مرد الهی حبیب بن مظاهر - قبلاً
اصلاً در حرم ابی عبدالله، یک درب باز بود، همین دربی که برای حبیب بن مظاهر است،
اول حبیب را زیارت میکردند، بعد زیارت ابی عبدالله(علیه السلام) می رفتند، برگشت
هم دوباره حبیب را زیارت میکردند. بعد این درب دیگر هم باز شد- ظاهرا چند مرتبه میرزا
در عالم مکاشفه دیده بود که ایشان میگوید: من میخواهم برگردم به دنیا. چه کسی
این را بیان کرده بود؟ حبیب بن مظاهر! ایشان آخرین بار سوال کرده بودند، چرا میگویید
میخواهم به دنیا برگردم شما که این مقامات را دارید آن هم الان محضر ابی عبدالله
علیه السلام هستید، آن جایگاه با عظمتی که شما دارید. آن آیت عظمی، آیت الله العظمی
آقا سید محمد حسن شیرازی متعجب بوده که یعنی چه میخواهم به دنیا برگردم، آن هم
جناب حبیب بن مظاهر سلام الله علیه.
حبیب
بن مظاهر فرموده بودند: برای سه کار میخواهم برگردم، یک: شرکت در مجلس عزای امام حسین
(علیه السلام). فقط در مجلس عزای امام حسین علیه السلام شرکت کنم دو: به عزاداران امام
حسین علیه السلام آب بدهم، سوم: برای گفتن ذکری که اینجا دارم میبینم چه مقامی به
گوینده آن می دهند، آن هم صلوات بر محمد و آل محمد.
عزیز
من! برای شرکت در عزای ابی عبدالله علیه السلام اینطور مقام قرار داده شده. حبیب می
گوید من اصلاً می خواهم برگردم برای همین قضیه.
نوکری و رسیدن به مقامات قرب!
مرحوم
آیت الله العظمی سید محمد حسن نجفی قوچانی، آن عارف عظیم الشأن، صاحب کتاب سیاحت
شرق و غرب، فرمودند: در عالم ماده هر چقدر خودتان را در برابر حضرت اباعبدالله
الحسین سلام الله علیه حقیر کنید و نوکری این دستگاه را بکنید و حمالی کنید - عین
تعبیر خودشان است - خدمتگزاری کنید، به خدا قسم در عالم آخرت، عزیز، بزرگ، صاحب
مراتب و مقرب می شوید. اختیار عالم مرگ در ید بیضا ابی عبدالله(صلوات الله و سلامه علیه) است، آن موقع به دیدنتان می آید
و به شما بشارت می دهد. آنجا اگر به شما گفت: «انت خادمی» تو خادم منی، این لقب را
اعطا کرد، شما فردای قیامت صاحب مراتب قرب الی الله می شوید.
این
را یک عارف بالله که خیلی چیزها برایش مکشوف بوده بیان میکند. شوخی نگیریم. خدا
گواه است افتخار کنیم به نوکری. همین که در دستگاه ابی عبدالله(صلوات الله و سلامه علیه) راهمان می دهند، کفایت میکند. هیچکس
آقا نیست. همه نوکریم، تازه اگر امضا کنند و مهر بزنند.
هر چه ذلیل تر، عزیزتر!!
یک
روایت دیگر راجع به این مودت و محبت بخوانم. وجود مقدس امیرالمومنین، علی بن ابیطالب
صلوات الله و سلامه علیه فرمودند: «لا یکون الصّدیق صّدیقا حتی یحفظ اخاه فی ثلاثِ»
دوست دوست نیست مگر اینکه دوستش را حمایت کند در سه چیز «فی نکبته» در شدت و
گرفتاری او «و فی غیبته» در غیبت او، نگذارد غیبتش را کنند مواظبت کند «و وفاته» و
در وفاتش؛ پس از مرگش هم یادش کند. بعد حضرت میفرمایند: «اجتمعوا» جمع بشوید «علی
مودتنا و انتم صدیقنا» جمع بشوید در این مودت ما و شما دوست ما هستید.
ما
را دعوت میکنند به اینکه دور هم باشیم، با هم رفیق باشیم، با هم دوست باشیم، مودت
داشته باشیم، به هم عشق بورزیم. اصلاً پیامبر فرمود: «هل الدین الا الحب» آیا دین
جز محبت است؟
خدا
گواه است اینجا هر کسی خضوعش بیشتر شد، کار بیشتر کرد، برنده است. یکی از اولیاء
خدا می فرمود: یک بنده خدایی بود اصلا سواد نداشت، ولی یک معرفت عجیبی داشت. فقط و
فقط در هیئت کفش ها را جفت می کرد، آخر که همه می رفتند و مراسم تمام می شد، دستش
را روی خاک هایی که از کفش ها مانده بود، می کشید و به سر و صورتش می مالید. این
فرد از دنیا رفت، او را در عالم قیامت دیدم. دیدم یک مقام عجیبی دارد. اولاً قصور
نه یک قصر، قصرهای عجیب دارد که هر کدام اصلاً سر و ته نداشت، میدیدم قیامت هم یک
مقامی دارد. بعد یکی از آقایان علما که از دنیا رفته بود را دیدم که دارد به مقام
او غبطه میخورد. فرمود: فقط برای این بود که خالص در این دستگاه آمده بود. برای
نوکری ابی عبدالله علیه السلام آمده بود.
حسین
جان! چه دستگاه با عظمتی! این دستگاه فقط شرطش خلوص است. هرچه در این دستگاه خالصتر
شدی، ذلیلتر شدی، عزیزتر می شوی. خدا گواه است فردای قیامت مراتب و مقامات به تو
می دهند. عزیز دلم! بِکَّنیم این دنیا را، این هوا و هوس را، این نفس امّاره را.
حسین
جان! خالصم کن، آدمم کن، درستم کن، تو دستگاهت آمدم، دستم را بگیر، کاری کن کاری
نکنم خدایی نکرده یک عده از این دستگاه زده بشوند. حاشا به کرمت حسین جان! السلام
علیک یا اباعبدالله
لینک کانال یاوران امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/emammahdy81